کاشکی می شد سوار ماشین زمان بشیم برگردیم اون قدیم قدیما دوباره بچه بشیم و از اون شادی و شور و شعف بچگی لذت ببریم .هر روز صبحها وقتی بیدار می شدیم یه حس و حال دیگه ای داشتیم. برنامه ها اون زمان هنوز هم در خاطر بسیاری از مردم زنده است مثلا «دیدنی ها» از جمله محبوب ترین برنامه های آن روزها بود خیلی از کارتون ها رو دوباره پخش کردن و بعضی ها رو نه. همونایی که پخش کردن رو هم اگر رومون میشد به یاد قدیما پاها رو بالا میدادیمو دوباره نگاه میکردیم. البته نه انگار صدبار دیگه هم ببینیم باز مزه و حس و حال اون روزا رو به آدم نمیده!!چراشو که من نفهمیدم، شما چی؟
بعضی از کارتون که با وجود اینکه بعدها فهمیدیم جریان اصلیشون چی بود و چه کلاهی سرمون گذاشتن ولی بازهم برامون لذبخش بودن مثل؛بابالنگ دراز و جنگجویان کوهستان و…
در این مطلب قصدداریم چندتا از کارتون های خوب و نوستالژیک رو باهمدیگه بررسی و تفسیر کنیم. در اخر شما هم نظراتتون رو برامون کامنت کنید.
کارتون های قدیمی و خاطره انگیز
پرفسور بالتازار
احتمالا دختربچه ای که تو زیر زمین خونه ش اتم اختراع کرده بود، از پرفسور بالتازار الگو گرفته بود، یا کسی که تعریف کرده بود، فک کرده بود پرفسور بالتازار واقعیت داره.
این پرفسور بالتازار، با یه دستگاه، از یه طرف دو قطره آب میریخت و یه دسته رو می کشید، این دستگاه هه یه کم پت پت میکرد، بعد یه دفعه از اون ور هر چی به عقل جن هم نمی رسد بیرون میومد. بعد چی رو به ما نشون میدادن یادتون هست؟؟!!
جنگجویان کوهستان
نصف دعواهای مدرسه از خشونتی بود که این سریال ترویج می کرد. بچه ها شب از زیر پتو قاچاقی لینچان و هوسا نیان رو نگا می کردن، فردا تو مدرسه علیه کائوچیو(ناظم) یا مبصر(ماموران کائوچیو) قیام می کردن. البته از اونجا که خود لینچان هم کمتر با خود کائوچیو روبرو شد، معمولا سعی میشد با ماموران کائوچیو برخورد بشه.
خدا بیامرزه لینچانو. آموزش عملی فتنه در دوران دهه شصت بود. البته اگر تحلیل گران سایت …. روی این موضوع کار کنن، شاید ریشه های جنگ نرم رو پیدا کنن. چون این سریال در دوره محمد هاشمی به ایران اومد و بعید نیست که به هرحال برنامه ریزی شده بوده.
تو همون دوره تو انتخابات مجلس و ریاست جمهوری که بین مردم شایع بود مهر رای باید تو شناسنامه بخوره، لینچان و کائوچیو کلی رای اونم تو ایران کسب کردن و خیلی از هم وطنای با ذوق!، جای اینکه رای سفید بندازد، اسم لینچان یا کائوچیو رو تو برگه رای می نوشتن.
کائوچیو، یه آدم متقلب بود و لینچان فرار کرد و رفت تو یه کوهستانی یه مقر ساخت و شدند جنگجویان کوهستان. نقش رابین هود رو تو چین بازی می کرد بنده خدا.
هرچی دستاورد بشری بود تو همون کوهستان اینا کشف کردن، از جمله توپ، تفنگ، موارد منفجره، نارنجک و… یه شمشیرایی هم داشتن که جلدش نارنجی بود. خلاف ترین چهره سریال هو سا نیان، یه زنه بود که لباس مردونه می پوشید و نصف سریال به خاطر حضور همین خانوم وسط ۱۰۷ تا مرد، سانسور شد. هوسن نیان با دوتا دستش شمشیر میزد. قرار بود لینچان ۱۰۸ تا ستاره جمع کنه و علیه کائوچیو که میخواست جای امپراطورو بگیره قیام کنه. از سرنوشت هو سن نیان هیچ وقت خبر منتشر نشد.!!
چوبین
چه خیانتی شد سر این چوبین به ما! یک عمر لعنت عالم و آدم رو به برونکا و مامورای یه چشمیش حواله کردیم که چرا این بچه گلابی سبز(یا آبی) رو اذیت می کنی. این بچه پدر مادر نداره، بچه یتیمه، واسه چی اذیتش می کنی و…
حالا بعد از این همه سال، با پیشرفت علوم و تکنولوژی تو ایران، به یاری قیلثر شکن فهمیدیم که خیر… چوبین مادر داشته.
مادری که هیچ وقت به ما نشون ندادن. البته خب، مادره هم مقصر بوده، واسه چی تو انظار عمومی بی حجاب و اونم با مایو ظاهر میشده که نشه تو تلویزیون نشونش داد و دل این همه بچه رو خون کرد.
البته مادر چوبین هم دفاعیات خودشو داره، اونم وقتی که چوبین رو می ساختن طبیعتا بنده خدا نمیدونسته قراره این کارتون کجا پخش بشه.
بابا لنگ دراز
طبق معمول نه پدر داشت و نه مادر. جودی ابت دختر شیطون و با ذوقی بود که از طرف یه مرد که جودی ابت روی اون اسم «بابا لنگ دراز» رو گذاشته بود حمایت مالی می شد. آخر داستان هم البته در سیمای ما معلوم نشد و احتمالا یه جاهایی مثل همه کارتون ها سانسور شد، اما همه بچه ها فهمیدن، بابا لنگ دراز و جودی ابت قصد امر خیر داشتن….
شما چه کارتون یا سریال دیگه ای رو یادتون هست و بعدها فهمیدین واقعیت داستانش چی بوده؟؟