محمد حنیفه کیست و چه نسبتی با امام حسین(ع) داشت؟
محمد فرزند امام علی(ع) و خوله، دختر جعفر بن قیس از قبیلۀ بنیحنفیه بود.به گفته برخی محققان، مادرش کنیزی بوده که در حمله بنی اسد به بنی حنفیه در زمان خلافت ابوبکر به اسارت در آمد و علی(ع) آن را خرید و آزاد کرد و سپس با او ازدواج نمود. شهرت محمد به ابنحنفیه نیز از قبیله مادرش گرفته شده است.
محمد بن حَنَفیه (۱۶-۸۱ق)، از طبقه اول تابعین است. گاه از او با نام «محمد بن علی» یاد میشود و او را «محمدِ اکبر» هم گفتهاند. او در جنگ جمل، جنگ صفین و جنگ نهروان حضور داشته و گاه پرچمدار سپاه علی(ع) بود. در واقعه کربلا در مدینه ماند. پس از شهادت امام حسین(ع) بنابر نقلی ابتدا ادعای امامت کرد اما پس از گواهی حجرالاسود به امامت امام سجاد(ع) از این ادعا دست کشید و به امامت پسر برادرش معتقد شد.
از آنجا که تاریخ درگذشت محمد حنفیه در سال ۸۱ق است و در آن هنگام ۶۵ سال داشته به دست میآید که او در سال۱۶ق به دنیا آمده است.
بلاذری، مورخ قرن سوم قمری نقل کرده حضرت محمد(ص) به علی (ع) گفت اگر از خوله، پسری برای تو متولد شد، او را همنام و همکنیه من نامگذاری کن. برخی انساب نگاران محمد حنفیه را دارای ۲۴ فرزند دانستهاند که ۱۴ نفر از آن ها پسر و ۱۰ نفر دختر بودند.
پس از تسلط مختار بر کوفه، نامهای به مختار نوشت و مختار گروهی را به مکه فرستاد و او را از دست عبدالله بن زبیر نجات داد. کیسانیه، او را امام خود میدانند. او اولین کسی است که مهدی موعود دانسته شده است. مشی سیاسی او در زندگی، بسیار مسالمتآمیز بوده است. پسر او، ابوهاشم عبدالله بن محمد فرد مشهوری در تاریخ علویان است.
غیبت در کربلا
محمد حنفیه با برادرش امام حسین علیهالسلام در سفر به کوفه همراه نشد و در مدینه ماند. برخی از پژوهشگران شیعه، عدم شرکت ابنحنفیه را در واقعه کربلا، از سر نافرمانی و مخالفت با امام حسین(ع) ندانسته و توجیهاتی برای این کارش نوشتهاند:
بیماری محمدبن حنفیه در موقع حرکت امام(ع) از مدینه و مکه. محمدباقر مجلسی در نقلی از علامه حلی برای عدم حضور محمد بن حنفیه در کربلا در جواب مهنا بن سنان آورده: محمد در موقع خروج امام(ع) از مدینه، بیمار بود. مقرم به نقل ابن نما حلی بیماری او را چشم درد ذکر کرده است.
مأمور بودن محمدبن حنفیه از جانب امام(ع) برای ماندن در مدینه.
ابناعثم کوفی نقل میکند:امام(ع) موقعی که میخواست از مدینه خارج شود و محمد بن حنفیه نتوانست وی را متقاعد به ماندن در مدینه کند، به محمد بن حنفیه گفت:
ماندن تو در مدینه ایرادی ندارد تا در میان آنان چشم (خبررسان) من باشی و از تمام امورشان مرا با خبر سازی.
مکلف نشدن محمدبن حنفیه از جانب امام حسین(ع) به شرکت در قیام و همراهی با آن حضرت.
صاحب تنقیح المقال معتقد است که چون امام حسین(ع) در مدینه یا مکه فردی را مکلف به همراهی نکرده، لذا محمد بن حنفیه در عدم همراهی با امام(ع) مرتکب عملی نشده است که عدالتش را زیر سؤال ببرد. او مینویسد: امام حسین(ع) هنگامی که از حجاز به طرف عراق حرکت کرد، خود میدانست که به فیض شهادت خواهد رسید، ولی به ظاهر، به قصد جنگ و نبرد مسلحانه حرکت نکرد، تا بر همۀ مکلّفین واجب نشود که به عنوان جهاد، با او همراه شوند؛ بلکه براساس وظیفۀ خود، یعنی به دست گرفتن رهبری ظاهری و پیشوایی مردم، که حضرتش را دعوت کرده بودند، حرکت کرد. در این صورت بر دیگران واجب نیست که با او همسفر شوند و اگر کسی هم همراهی نکند، گناهی را مرتکب نشده است. بلکه گناهکار فردی است که در قیام کربلا و محاصرۀ امام حسین(ع) در روز عاشورا حضور داشته و با آنکه از امام تخلف کرده، به یاری حضرتش نشتافته است.
در دیبامگ بخوانید: حضرت عباس(ع) چیزی از امامت کم نداشت اما چرا امام نشد؟
اما کسانی که در حجاز بودند و از همان اول با امام نیامدند، از ابتدا مکلف به حرکت و همراهی با امام نبودند و عدم همراهی آنان تخلف و موجب فسق و گناه آنان نیست. مامقانی پس از بیان این مقدمات میگوید:«بنابراین، تعدادی از صالحان و خوبان بودند که در آن هنگام، شرف شهادت برای آنان نوشته نشده بود و در حجاز ماندند و شکی نیست که احدی در عدالت آنان تردیدی نداشته است. پس نیامدن محمد حنفیه و عبدالله بن جعفر به علت سرپیچی یا انحراف ایشان نبوده است.» در اثبات الهداه نیز حدیثی از امام صادق(ع) نقل شده که: حمزه بن حمران میگوید: از خروج حسین(ع) و نرفتن ابن الحنفیه نزد امام(ع) یاد کردیم، فرمود:ای حمزه، برایت حدیثی میگویم که پس از این، دیگر از این موضوع نپرسی؛ چون حسین(ع) از مدینه جدا شد ورق کاغذی طلبید و در آن نوشت:
«بسم الله الرحمن الرحیم از حسین بن علی بن ابی طالب به بنی هاشم، اما بعد، هر کدام به من بپیوندید، شهید میشوید و هرکه این کار را نکند، به پیروزی نمیرسد و السلام.»
علامه مجلسی در بیان این جمله امام حسین(ع) میفرماید: ظاهر این عبارت مذمت است اما این احتمال هم هست که حضرت دیگران را بین آمدن و نیامدن مخیر کرده بود، پس چون آمدن آن، امر واجبی نبود، بلکه اختیاری بود، تخلف از آن گناه محسوب نمیشود.
پس از این که حسین بن علی(ع) را مجبور به بیعت با یزید کردند و او از این کار سر باز زد، محمد حنفیه پیشنهاد کرد که برادرش برای حفظ جان به مکه برود و اگر در آنجا هم تهدید شد به یمَن برود و اگر در یمن هم آرامش نداشت به ریگستانها و کوهستانها پناهنده شود. حسین رأی او را ستود و گفت: “برادر جان، تو رخصت داری در مدینه بمانی و در اینجا چشم من باشی و امور دشمنان را به من برسانی”
احتجاج با امام سجاد(ع)
محمد حنفیه بنابر روایتی پس از شهادت امام حسین(ع)، به امام سجاد(ع) نامهای نوشت و از او خواست امامتش را بپذیرد. استدلال ابن حنفیه این بود که امام حسین(ع) بر خلاف امامان پیشینش به امام بعد از خود سفارش نکرده، همچنین محمد حنفیه فرزند بلافصل علی(ع) بوده و از جهت سن و کثرت روایت بر زین العابدین(ع) برتری دارد. امام سجاد در پاسخ به عمویش او را به خدا ترسی و دوری از جهالت خواند و برایش نوشت:::«پدرم قبل از این که قصد عراق کند به امامت من سفارش کرده و ساعتی قبل از شهادتش هم از من پیمان گرفت.»
امام سجاد(ع) از ابن حنفیه دعوت کرد پیش حجرالاسود رفته و مسئله را آنجا مطرح کنند، حَجَر به امامت هرکه شهادت داد او امام است. آنجا، ابتدا محمد پس از نیایش با خدا از سنگ خواست بر امامتش شهادت دهد، اما این اتفاق نیفتاد. سپس امام سجاد(ع) به نیایش پرداخته و به سنگ گفت بر امامتش شهادت دهد و سنگ به سخن درآمده و بر امامت علی بن حسین، بعد از حسین بن علی شهادت داد و محمد حنفیه نیز امامت آن حضرت را پذیرفت. بعضی از علماء احتمال صوری بودن این منازعه را دادهاند که ضعفای شیعه به وی متمایل نشوند.
در نهایت میتوان گفت؛ قضاوت در باره شخصیت و فضایل ایمانی و اخلاقی محمد بن حنفیه -با توجه به تحریفاتی که در طول تاریخ در باره شخصیت و جایگاه این مرد بزرگ صورت گرفته- جدا سخت است. اما با کنکاش و جست و جو از لابلای شواهد و قراین پراکنده در منابع تاریخی می توان گوشه هایی از ابعاد تاریخ زندگی او را باز کاوی نمود. از جمله چیزهایی که در باره این فرزند امام علی (ع) به صورت خلاصه می توان گفت؛ این است که وی انسان بسیار وارسته؛ مورد عنایت و علاقه امام علی و حسنین (ع) بود؛ به امامت آن بزرگواران اعتقاد داشت؛ وی نه تنها هیچ گونه ادعای امامت نداشت، بلکه همچون سربازی فداکار در خدمت امام علی و امام حسن و حسین (ع) بود.