همه چیز درباره پرونده شهلا جاهد | نحوه قتل، فیلم بازسازی صحنه و اشعار شهلا برای ناصر

شهلا جاهد همسر صیغه ای ناصر محمدخانی بود که همسر اول او یعنی لاله سحیرخیزان را به قتل رساند. این پرونده یکی از جنجالی ترین پرونده های جنایی ایران بود.

پرونده شهلا جاهد و قتل لاله سحرخیزان یکی از پرونده‌های جنجالی و جنایی تاریخ ایران است. زمانی که خبری از شبکه‌های اجتماعی نبود و این روزنامه‌ها بودند که نقش آن‌ها در پخش اخبار بسیار پر رنگ بود. اما به راستی واقعیت ماجرا چیست؟

لاله سحرخیزان ۱۷ مهر ۱۳۸۱ در خانه‌ای واقع در میدان کتابی تهران به قتل می‌رسد. با کشف جسد لاله مشخص می‌شود او با ضربات متعدد چاقو به قتل رسیده است. ناصر محمدخانی در زمان وقوع جنایت ایران نبود و به همراه تیم پرسپولیس در اردوی آلمان به سر می‌برد. در نتیجه ماموران چند وقت بعد زنی را شناسایی کردند که حدس می‌زدند مظنون جنایت است.

به گزارش اعتماد، شهلا جاهد، همسر موقت ناصرمحمدخانی و دلبسته او، هنگامی که برای وصول یک چک به بانک می‌رود تا از حساب محمدخانی مبلغی را برداشت کند توسط کارآگاهان اداره آگاهی که از چند روز قبل حساب بانکی ناصر محمدخانی را ردگیری می‌کردند، دستگیر می‌شود

ماجرای پرونده شهلا جاهد از زبان وکیلش

عبدالصمد خرمشاهی، وکیل شهلا جاهد گفت: به مواردی دسترسی پیدا کردم که نشان‌دهنده حضور افرادی غیر از خانم جاهد در صحنه جرم بود و برای من مساله روشنی بود و من به اینکه شهلا مجرم باشد اعتقاد نداشتم، بلکه بحث شرکت یا معاونت او را صحیح می‌دانستم.

عبدالصمد خرمشاهی در مورد این پرونده می‌گوید: «ماهیت این ماجرا برای همگی مردم روشن است و اینکه دوباره عنوان شود شهلا قاتل نبود به نظر کمی تکراری به نظر می‌رسد، اما در مورد نحوه دادرسی ایراداتی وجود داشت که این ایرادات فقط مختص به این پرونده نیست و در اکثر پرونده‌های جنجالی جنایی وجود دارد. بازگو کردن این ایرادات هم بابت این است که در آینده در چنین پرونده‌هایی ادله به نفع اصحاب دعوی (متهم و شاکی) واقع شود و دادرسی در یک چارچوب قانونی و مسیر درستی حرکت کند. از جمله ایرادات بحث «حذف دادسرا» بود. وقتی دادسرا را از سیستم دادرسی حذف کردند و قاضی تحقیق و قاضی انشا‌کننده حکم یکی بود، طبیعتا دادنامه نمی‌توانست بدون نقص باشد، چون در دادسرا قاضی، بازپرس و دادستان است و وقتی کیفرخواست صادر و اعلام جرم می‌شود، دلایل مجرم بودن متهم ذکر می‌شود، اما دادگاه در مرحله بالاتر قرار دارد که اظهارات طرفین را می‌خواند و می‌شنود و به عنوان یک قاضی بی‌طرف رای می‌دهد. مساله بعدی که همان موقع هم در دادگاه به آن اشاره کردیم، بحث ادله بود که باید قانع‌کننده و جزو ادله اثبات دعوا و قانون مجازات باشد. قانون مجازات اسلامی ادله اثبات دعوا را با علم قاضی در اقرار، شهادت شهود، قسامه و… می‌داند، ولی در این پرونده ادله کافی نبود و روند صرفا بر اساس اقرارات شهلا پیش می‌رفت.»

این حقوقدان درباره مساله اقرارات متهم چه در این پرونده و چه در پرونده‌های جنایی دیگر توضیح می‌دهد: «در گذشته اگر فردی به اتهام خود اقرار می‌کرد، اقرار او را قبول می‌کردند و طبق آن حکم داده می‌شد، اما سیستم نوین دادرسی به اینجا رسید که اقرار همیشه مطابق با واقعیت نیست و امکان دارد با انگیزه‌های مختلف از سوی متهم صورت گرفته باشد.

ممکن است فردی جرمی را مرتکب نشده باشد، اما با انگیزه‌های متعدد مثل انگیزه‌های عاطفی، مالی و… اقرار کرده باشد. به‌طور مثال؛ در پرونده قدیمی‌ترین زن زندانی (دلارا دارابی) و سایر پرونده‌های جنایی بعدها مشخص شد اقراری که از سوی متهمان پرونده صورت گرفته بود مطابق با واقعیت نبوده است. این موضوع بسیار اهمیت دارد و در دادسراها و دادگاه‌ها باید مورد توجه قرار بگیرد و بررسی شود؛ اقراری که از سوی متهم صورت گرفته تحت چه شرایطی و با چه انگیزه‌ای بوده! آیا واقعیت دارد یا نه! و آیا اینکه سایر ادله و مدارک موجود در پرونده این اقرار را تقویت کرده یا نه! در پرونده قتل لاله سحرخیزان شاهد بودیم که صرفا اثبات ادله به اقرار شهلا اکتفا شده بود. بنابراین اقرار زمانی معتبر است که با سایر واقعیت‌ها، دلایل و مدارک موجود همخوانی داشته باشد. مثلا امکان دارد فردی اقرار کند؛ شخصی را با ضربات چاقو به قتل رسانده، ولی کارشناسان پزشکی قانونی هنگام کالبدشکافی تشخیص دهند متوفی با خوراندن دارو و مسمومیت به قتل رسیده است. پس اقرار فاقد ارزش است.»

خرمشاهی در ادامه می‌گوید: «وقتی در دادگاه به ادله اثبات دعوا اشاره می‌شود ‌باید قانونی باشد. در دادگاه اقراراتی که شهلا قبلا انجام داده بود را ضبط کرده و نشان دادند. این موضوع با چارچوب و موازین دادرسی و قانونی انطباق نداشت، چون دلیل محسوب نمی‌شد یا مثلا حضور فرزندان مرحومه در دادگاه که خلاف قانون بود. کودکان نباید در این نوع محاکم حضور داشته باشند. یکی از مواردی که در پرونده‌های جنایی باید به آن توجه داشت، این است که خیلی عجولانه در مورد این پروند‌ها تصمیم گرفته می‌شود. چه اشکالی دارد رسیدگی طی پنج، شش جلسه صورت گیرد و به تمام نکات ریز پرونده دقت و رسیدگی شود. معمولا عجله در صدور حکم پرونده‌های جنجالی باعث می‌شود پرونده در مراحل بالا از سوی مراجع بالا نقض شود. وقتی که در پرونده‌های جنجالی دقت و رسیدگی کامل نمی‌شود و تحت فشار افکار عمومی حکم صادر می‌شود با ایرادات و نواقصی در دیوان عالی کشور روبه‌رو می‌شود. در نتیجه باید مقررات آیین دادرسی کیفری در تمام پرونده‌ها رعایت شود.»

کشف جسد مقتول

با کشف پیکر لاله سحرخیزان در روز چهارشنبه ۱۷ مهرماه سال ۱۳۸۱ که با ضربات متعدد چاقو در خانه‌اش به قتل رسیده بود، پای خدیجه جاهد (شهلا) به این پرونده باز شد.

این خبر واکنش‌های زیادی در برداشت. روز بعد، روزنامه‌ها از پیدا شدن جسد لاله که با قساوت تمام و با ۳۷ ضربه چاقو به قتل رسیده بود، نوشتند و در جست‌وجوی پاسخ این سوال بودند که چه ‎‌‎کسی قاتل لاله سحرخیزان است؟ از آنجایی که در چنین جنایت‎‌‎هایی، نخستین مظنون، همسر مقتول است، اما‎‌‎ ناصر محمدخانی همراه با تیم پرسپولیس در اردوی آلمان به سر می‎‌‎برد. از سوی دیگر، با توجه به نحوه کشته ‌شدن مقتول و اینکه سرقتی از داخل خانه صورت نگرفته‌ بود، این فرضیه که لاله قربانی انتقام‎‌‎جویی شده است، مدنظر قرار گرفت و مظنون‎‌‎گیری‎‌‎های گسترده پلیس شروع شد، اما تحقیق و بازجویی از همه این مظنونان هم نتوانست اسرار جنایت را فاش کند تا اینکه حدود چند وقت بعد، ماموران زنی را شناسایی کردند که کلیدی‎‌‎ترین مظنون جنایت شد.

کارآگاهان اداره آگاهی در ابتدا چند نفری از جمله ناصر محمدخانی را به عنوان مظنون دستگیر کردند ولی بعد از چند روز با ردگیری حساب ناصر محمدخانی به نام جدیدی برخورد کردند. شهلا جاهد زنی که چکی را به بانک برده و از حساب او پول برداشت کرده است. با دستگیری شهلا جاهد پرونده رنگ و شکل دیگری به خود گرفت و در این میان سوالات و گمانه‌زنی‌های بسیار زیادی درباره گناهکار بودن یا نبودن شهلا جاهد در افکار عمومی به وجود آمد.

بعدها شهلا در جریان رسیدگی به پرونده‎‌‎اش گفت که وقتی فقط ۱۳سال داشته عاشق ناصر محمدخانی شده بود؛ «من در یک خانواده پرجمعیت در جنوب تهران زندگی می‎‌‎کردم. عاشق فوتبال بودم و بعد عاشق ناصر شدم و می‎‌‎خواستم هر طوری شده او را ملاقات کنم.» او وقتی جوان‎‌‎تر شد، نه‎‌‎ تنها توانست به ملاقات ناصر برود، بلکه وارد زندگی‎‌‎اش شد و مخفیانه به عقد موقت او درآمد و به خانه‎‌‎ای نقل‌مکان کرد که ناصر برایش اجاره کرده ‌بود.

شهلا تا ۱۱ ماه منکر قتل بود

شهلا از همان روزی که دستگیر شد در بازداشتگاه پلیس به سر می‎‌‎برد و در این مدت شواهد زیادی به ‎‌‎دست آمده بود که نشان ‌می‎‌‎داد او تنها کسی است که راز جنایت را می‎‌‎داند. ماموران دفترچه خاطراتی از او کشف کردند که نشان می‌داد او کارهای روزمره‎‌‎اش را در آن یادداشت می‎‌‎کرد، اما در صفحه‎‌‌‎ای که روز به قتل رسیدن لاله را نشان می‎‌‎داد شهلا چیزهایی نوشته و بعد آنها را خط زده بود. این تنها قلم‌خوردگی‎‌‌‎ای بود که در دفترچه خاطرات شهلا به چشم می‎‌‎خورد.

بررسی پرینت تماس‎‌‎های شهلا نشان می‎‌‎داد از روزی که ناصر به اردوی آلمان رفته بود، هر روز و هر چند ساعت با او تماس می‎‌‎گرفت، اما از ساعت ۸غروب روز پیش از جنایت تا ۱۰ و نیم صبح روزی که لاله به قتل رسید، هیچ تماسی با او نگرفته بود.

گفته‎‌‎های ناصر محمدخانی درباره اینکه شهلا چطور به لاله حسادت می‎‌‎کرد از این حکایت داشت که او نسبت به لاله کینه عمیقی به دل داشته و از اینکه برخلاف لاله مجبور بود مخفیانه در زندگی ناصر حضور داشته باشد، رنج‌ می‎‌‎برد. بررسی صحنه جنایت از این حکایت داشت که لاله، صبح روز حادثه زمانی که در خواب بوده از سوی قاتل غافلگیر شده است. او در را به روی غریبه باز نمی‎‌‎کرد و بنابراین قاتل برای اجرای نقشه‎‌‎اش باید با کلید یدکی وارد خانه شده باشد و به‎‌‎ گفته ناصر، غیر از اعضای خانواده تنها کسی که کلید یدکی خانه را داشت، شهلا بود.

همه این شواهد، پلیس و تیم جنایی را به این نتیجه رسانده بود که قاتل کسی جز شهلا نیست، اما او که از هر فرصتی برای نشان‌ دادن عشق و علاقه‎‌‎اش به ناصر استفاده می‎‌‎کرد، همچنان منکر جنایت بود تا اینکه ۱۱‎‌‎ماه بعد از دستگیری او، اتفاقی رخ ‌داد که می‎توانست سرنوشت این پرونده جنایی را مشخص کند. او پس از ۱۱ ماه سکوت در بازجویی‌ها اعتراف کرد علاقه زیادی به ناصر محمدخانی داشته و از طرفی به لاله حسادت می‌کرده و به همین دلیل او را به قتل رسانده است، اما طولی نکشید که همه این اعترافات را در جلسه دادگاه رد کرد و گفت: «وقتی در حیاط اداره آگاهی با ناصر قدم می‌زدیم، او به من گفت یک ماه دیگر سالمرگ لاله است.

او از من خواست به قتل اعتراف کنم تا آبروی او حفظ شود. ناصر به من گفت برای گرفتن رضایت از اولیای دم یعنی ۲پسرش و پدر و مادر لاله تمام سعی خود را خواهد کرد. من نمی‌توانستم مردی را که اینقدر عاشق او بودم این‌طور خوار ببینم. من فقط به خاطر اینکه ناصر بیشتر از این اذیت نشود به این قتل اعتراف کردم.»

البته پس گرفتن اعترافات در دادگاه باعث نشد تا قاضی پرونده حکم به بی‌گناهی او بدهد و در نهایت حکم قصاص او صادر شد. اگر چه که وکیل شهلا به این حکم اعتراض کرد. عبدالصمد خرمشاهی، وکیل شهلا گفته بود: «ماجرا در سه یا چهار جلسه پشت سر هم رسیدگی و شهلا محکوم به قصاص شد. ما به این مساله اعتراض کردیم و این پروسه چند سالی ادامه داشت و مرتب حکم لغو و تایید می‌شد.

ما با توسل به مستندات قانونی که حق قانونی شهلا بود تا زمانی که قانون اجازه می‌داد، این روند را ادامه دادیم و زمانی که دیگر راهی برای اعتراض وجود نداشت و تقریبا تمام مراحل پرونده طی شده بود، حکم مجددا صادر شد. خانم جاهد هیچ‌گاه نگفتند که مرتکب این قتل شده‌ام. من خیلی اصرار داشتم که حقیقت را به من بگوید و به مواردی هم دسترسی پیدا کردم که نشان‌دهنده حضور افرادی غیر از خانم جاهد در صحنه جرم بود و برای من مساله روشنی بود و من به اینکه شهلا مجرم باشد اعتقاد نداشتم، بلکه بحث شرکت یا معاونت او را صحیح می‌دانستم البته بحث مشارکت را هم بعدها تغییر دادم و بیشتر نظرم به معاونت بود و استدلال و مدارک به قدر کافی برای اثبات این مساله وجود داشت. این نظر شخصی من است که همچنان به آن معتقدم. خانم جاهد پیش از محاکمه محکوم شده بود و قبل از تشکیل جلسه دادگاه از طریق رسانه‌ها قاتل معرفی شده بود.»

روایت خواهر شهلا از آخرین دیدار

خواهر شهلا جاهد در مورد آخرین دیدار با او گفت: «او می‌گفت دیگر از فردا رخت سفید بر تن خواهم کرد و ۹ سال زندگی با عذابم تمام می‌شود. او هیچ درخواستی از ما نداشت و می‌گفت برایش دعا کنیم. مادرم را بوسید به پایش افتاد و از او درخواست طلب مغفرت کرد.»

خواهر شهلا که ساعت ۵ بعدازظهر روز سه‌شنبه در جریان ملاقات حضوری با خواهرش برای آخرین بار بود در خصوص این ملاقات گفت: «از ظهر دیروز نگران اجرای حکم بودیم تا اینکه وکیل پرونده ماجرا را به ما اعلام کرد و گفت که می‌توانیم برای آخرین بار با شهلا ملاقات داشته باشیم. تمام اعضای خانواده برای دیدن شهلا به زندان اوین آمدیم. ساعت ۵ را نشان می‌داد. دلم می‌تپید و نگران دیدن شهلا بودم. دلم نمی‌خواست این آخرین ملاقات من با او باشد دوست داشتم بال در می‌آوردم و او را همراه خودم به بیرون از زندان می‌کشاندم اما دقایقی نگذشته بود که شهلا به همراه مامور زندان وارد اتاقک ملاقات شد. او بسیار ساکت در حالی که صورتش سفید شده بود در کنار ما نشست. خودش هم باور نداشت که این اتفاق در حال رخ دادن است هر چه به او گفتیم که اگر واقعیتی وجود دارد بیان کن حاضر به گفتن چیزی نشد و تنها از ما حلالیت طلبید. او می‌گفت دیگر از فردا رخت سفید بر تن خواهم کرد و ۹ سال زندگی با عذابم تمام می‌شود. او هیچ درخواستی از ما نداشت و می‌گفت برایش دعا کنیم. مادرم را بوسید به پایش افتاد و از او درخواست طلب مغفرت کرد. وقتی می‌بردنش تا به داخل قرنطینه برود صورتش را برگرداند و برای‌مان گریه کرد. همانجا بود که دلم ترکید، گریه کردم و از خدا خواستم تا از گناهانش بگذرد. حالا هم ناباورانه در انتظار آمدن اولیای دم هستیم، امیدوارم آنها خواهرم را به خاطر گناهش ببخشند.»

همه تلاش‌ها برای گرفتن بخشش بی‌نتیجه ماند و در نهایت بعد از ۸ سال و ۲۳ روز در بامداد ۱۰ آذر سال ۱۳۸۹ شهلا اعدام شد.

شعرهای شهلا جاهد برای ناصر محمدخانی

مطالب زیر نامه ای است که شهلا جاهد به یکی از خبرنگاران برای چاپ در روزنامه داده است.

بنام خدا

ریشه عشق خیس شدن دو دلدار در زیر باران نیست عشق این است که من چترم را به روی دلدار بگیرم و او نبیند و هرگز نفهمد که چرا در زیر باران خیس نشد.

با سلام اخیراً در روزنامه ها نوشته شده اشخاصی نزد جناب قاضی فخرالدین جعفرزاده آمده اند و شهادت داده اند که شهلا اصلا عاشق نبود و شعرهایی را که او قرائت می کرد ما به او یاد داده،ایم خدمتتان عرض می کنم اولاً زمانی که من و «ناصر» زندگی مشترک داشتیم احساسات و عشق درونی خود را به گونه ای دیگر به او نشان می دادم او نزدیک من بود و من می توانستم او را احساس کنم و در آن زمان غم هجران نبود حال که غم هجران عشق است من احساسات درونی خود را در قالب شعر به او بیان می کنم دوماً از روز نخست بازداشتم بنده به مدت ۲ ماه در انفرادی و ۹ ماه در بازداشتگاه وزرا ممنوع التلفن و ممنوع المکالمه بودم آیا این شاهدان که البته مطمئن هستم از یک نفر تجاوز نمی کند در انفرادی و وزرا هم نزد بنده بودند؟!! زیرا طرز صحبت کردن من شعرگونه است و به اعتقاد بعضی از دوستانم می گویند توندانسته خود شعر سپید می گویی فارغ از بند و عروض و قافیه …. سوماً، ای کاش جناب آقای قاضی کسی یا کسانی را که جهت شهادت می آیند آن هم با این تناقض گویی و دروغ گویی فاحش به سوء پیشینه ی آنها و رفتار و کردار آنها در مدت حبس شان توجه می فرمودند مخصوصاً جهت خانم س – ب از زندان می توانستند استعلام بفرمایند و من جهت دروغ گویی ایشان دلایل قابل قبول می آورم.

در برابر پرسش خبرنگاران جراید مختلف که شما از چه زمانی شعر می گویید گفتم که بنده شعر نمی گویم بلکه شعرهایی را که دوست دارم انتخاب و شاید گاهی آنها را متناسب با احوال خود اندکی تغییر داده و به آنها قول دادم بعداً بگویم از شعرهای کدام شاعر بیشتر استفاده می نمایم. همیشه دوست داشتم احساسات درونی خود را در قالب شعر بیان کنم شعر درمان روح من شده و به من آرامش می دهد شعرهای بسیاری از شاعرهای مختلف را مطالعه کرده و از میان آنها بعضی را انتخاب و یادداشت می کردم در میان جراید سال گذشته به نوشته های یک خانم شاعر برخوردم که احساسات او را بسیار نزدیک به احساس خود یافته و در عین سادگی زیبایی بیان احساس را در آنها یافتم؛ از خانواده ام خواستم کتاب های شعر ایشان را برایم تهیه کنند و با خواندن آنها آرامش بیشتری به من دست داد زیرا احساسات درونی خود را در شعرهای این خانم یافته مخصوصا ایشان درون مرا در یک جمله ی زیبا نوشته بودند: «عشق یعنی نثار کردن مطلق بی هیچگونه قید و شرط و این خانم شاعر محترم با احساس زیبا واقعی و لطیف کسی نیست جز یک شاعره معاصر که در این جا فرصت را مغتنم شمرده به احساس زیبای ایشان تعظیم نموده و از ایشان پوزش طلبیده که بنده جسارت کرده از مجموعه شعر ایشان در کتاب هایش شعری را انتخاب و در دادگاه علنی ۱۳۸۳/۳/۱۷ با اندکی تغییر در ارتباط با حال و هوای خود جهت «ناصر» برای حضار خواندم اکنون نیز یکی از شعرهای وی را انتخاب کرده و با تغییر کوچکی در یکی از بیت هایش بعد از ابلاغ حکم تقدیم به عشق خود ناصر می نمایم. شهلا بعد از نوشتن شعری برای ،ناصر ادامه نامه اش را اینگونه آغاز کرد

پس ملاحظه فرمودید این شاهدان یا شاهد دروغ گو بودند زیرا این شعرها متعلق به شاعره معاصر بوده که از مجموعه شعرهای ایشان در کتابهایش می توانید مشاهده بفرمایید داستان حلاج را نیز که در دادگاه غیرعلنی گفتم که آن هم نیاز به توضیح ندارد زیرا از کوچک و بزرگ دهان به دهان نسل به نسل بازگو می نماید

در ضمن این همه متهم در زندان این همه متهم به قتل در زندان می باشد چرا هیچ کدام در دادگاهشان شعر نخواندند پس در می یابیم و لمس می کنیم تفاوت احساسها را طبع افراد را …. در انتها درود و سلام بیکران خود را و هم بندیهای خود را خدمت این شاعره عزیز که احساسات خانم ها را در قالب شعر بیان می نماید می فرستم رأی صادره ی قاضی هرچه که هست باشد اما خوشبختانه میدانم که مردم با احساس ما حرف دل مرا فهمیدند و مرا با تمام وجود حس کردند.

از شما نشریه ی محترم خواهشمندم نوشته های مرا بدون کم و کاست به چاپ برسانید. در خاتمه از ،ناصر گله می کنم که در روز دادگاه غیرعلنی گفت شهلا همیشه ترانه و شعرهای ترکیه ای می خواند اما خودش شعر نمی گفت و به ناصر نیز می گویم آن زمان او نزدیک من بود او را احساس می کردم و کارهای او را عاشقانه انجام می دادم بدون کوچکترین پاداشی پس ای ناصر آن روز مرا تمسخر کردی سرزنشت نمی کنم فقط می گویم شعرها را به تمسخر گرفتی و انکار کردی آیا احساس مرا نیز می توانی که در قالب شعر می باشد انکار کنی؟ احساس حقیقی مرا عشق را بی گناهی مرا نیز می توانی انکار کنی؟! آیا احساس رضایت در برابر وجدان خود داری؟!!

۱ بامداد سه شنبه

بازداشتگاه اوین

شهلا جاهد

دوم تیرماه سال ۸۳

روایت قاضی اجرای احکام شهلا

عصمت‌الله جابری،‌ قاضی سابق اجرای احکام دادسرای امور جنایی تهران گفت: «صبح روز اعدام طبق معمول هر مراسم اجرای حکم قصاص در زندان اوین حضور پیدا کردیم، هنوز خانواده لاله سحرخیزان و ناصر محمدخانی به ولایت از فرزندانش در زندان اوین حضور پیدا نکرده بودند. مدیرکل روابط عمومی قوه قضاییه و تیم فیلمبرداری نیز آمده بودند.

به شهلا جاهد فرصت دادیم تا اگر ناگفته‌ای و تقاضایی دارد، اعلام کند و اگر ناگفته‌ای بیان می‌کرد که تاثیری در روند پرونده داشت بنده اجازه داشتم مراسم اعدام را به بعد از تحقیقات موکول کنم. شهلا جاهد در آن روز انگار باور نمی‌کرد، قرار است قصاص شود و باز هم با روحیه همیشگی و با غرور رفتار می‌کرد و گاهی تمسخرآمیز صحبت می‌کرد. وکیل شهلا جاهد نیز در صحنه حضور داشتند و می‌توانند به صحبت‌های من شهادت دهند.خیلی اصرار کردیم ناگفته‌هایی که مرتب ایشان در تماس با خبرنگاران از طریق رسانه‌ها به مردم وعده می‌داد را بگوید، هیچ حرفی نزد تا اینکه مادر لاله سحرخیزان و ناصر محمدخانی وارد زندان شدند.

شهلا وقتی دید قضیه اجرای حکم قصاص جدی است ناگهان سکوت کرد. مادر لاله سحرخیزان از شهلا به خاطر هجمه‌های غیرمنصفانه‌ای که نسبت به لاله سحرخیزان انجام داده بود، گلایه کرد. ما انتظار داشتیم شهلا مانند دیگر اعدامی‌ها سعی کند در پای چوبه اعدام، خانواده مقتول را منصرف کند او نیز همین کار را کرد، اما رفتار و گفتارهایش باز متفاوت بود. او از مادر لاله خواست به خاطر ماه مبارک رمضان از قصاصش چشم‌پوشی کند، اما ماه‌ها از ماه رمضان می‌گذشت و نزدیک‌ترین ماه که آن هم ۲ ماه از آن می‌گذشت، محرم بود که به او اشاره کردم ماه را اشتباه کرده است و مجدد از مادر لاله سحرخیزان خواست به خاطر ماه محرم او را ببخشد. شهلا وقتی دید گذشتی در کار نیست از مادر لاله سحرخیزان به خاطر قتل دخترش عذرخواهی کرد. دقایقی بعد با وجود تلاش‌های بسیار من و تیم روابط عمومی قوه قضاییه برای بخشش و صلح و سازش، شهلا بدون بیان هر گونه ناگفته‌ای به‌ دار مجازات آویخته شد.»

بازنویسی صحنه جنایت توسط شهلا جاهد (ویدئو)

نظر و دیدگاه شما درباره شهلا جاهد و عشق او به ناصر مجمدخانی چیست؟

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید