حمیده مروج فرشی کیست؟ زندگی خصوصی و بیوگرافی همسر محمدرضا عارف

حمیده مروج فرشی همسر محمدرضا عارف و دانشیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی است.

حمیده مروج فرشی؛ زنی از خطه کویر و شهر یزد. موفقیت‌های تحصیلی او در سال‌های مدرسه با کسب رتبه ۱۰ در دانشگاه و قبولی در رشته پزشکی به اوج خود رسید. ازدواج او در ۲۱سالگی با محمدرضا عارف، سیاست را به رکن سوم زندگی مشترک آنها بدل ساخت.

بیوگرافی حمیده مروج فرشی

حمیده مروج فرشی (زادهٔ ۱۳۳۵ در یزد) پزشک ایرانی، دانشیار دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و همسر محمدرضا عارف است. او از اعضای هیئت مؤسس بنیاد امید ایرانیان است و ریاست شورای زنان را در این بنیاد بر عهده دارد.

دکتر مروج مجری پروژهٔ «پوستِ جایگزین» یا «پوست ترمیمی» یا آلواسکین است که یک فناوری مهم در درمان زخم‌ها و سوختگی‌هاست.

زندگی خصوصی همسر محمدرضا عارف

حمیده مروج متخصص پوست و مو است. موفقیت‌های تحصیلی او در سال‌های مدرسه با کسب رتبهٔ ۱۰ در دانشگاه و قبولی در رشتهٔ پزشکی به اوج خود رسید. وی همچنین قبل از انقلاب عضو انجمن اسلامی دانشجویان در شیراز بود.

او اکنون به عنوان پزشک متخصص و عضو هیئت علمی در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی فعالیت می‌کند. عضو هیئت علمی دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، دانشیار پوست دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، عضو هیئت مرکز تحقیقات لیزر در پزشکیِ دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، فلوشیپ درماتوپاتولوژی (آسیب‌شناسی پوست) و همچنین دارای ۶۰ مقالهٔ داخلی و خارجی و سخنران همایش‌های داخلی و خارجی می‌باشد؛ و به عنوان اولین مبتکر تولید «پوست ترمیمی» در میان متخصصان این رشته زنی موفق و نام‌آشنا است.

پیش از انقلاب و در زمانی که عارف به عنوان دبیر انجمن اسلامی ایران در آمریکا فعال بوده‌است، طی نامه‌ای به انجمن‌های ایران می‌خواهد که دختری را برای ازدواج با او معرفی کنند. در پی این نامه، حمیده مروج، که در آن زمان ۲۱ساله بوده‌است، به او معرفی می‌شود و با هم ازدواج می‌کنند.

حاصل ازدواج محمدرضا عارف و حمیده مروج سه فرزند پسر است. محمدرضا عارف، هنگام ثبت‌نام در انتخابات ریاست‌جمهوری ایران (۱۳۹۲) و نیز انتخابات مجلس شورای اسلامی (۱۳۹۵–۱۳۹۴)، همراه با همسرش در ستاد انتخاباتی وزارت کشور حضور پیدا کرد.

مصاحبه صمیمانه با خانم دکتر مروج فرشی

شغل شما زمانی که با آقای دکتر عارف ازدواج کردید چه بود؟

دانشجو بودم

آقای عارف چطور؟

ایشان دانشجوی مقطع دکترا بودند.

پس شما ایشان را به عنوان یک دانشجو پذیرفتید؟

بله.

کدام وجه شخصیتی آقای عارف بیشتر مورد پسند شما قرار گرفت؟ دانشجو یا مثلا معاون اول رئیس جمهور یا حتی کاندیدای انتخابات ریاست جمهوری؟

آقای دکتر، چه در زمان دانشجویی، چه حالا، هیچ تغییری نکردند؛ بنابراین شخصیت آقای عارف است که مورد علاقه و پسند ماست، نه جایگاه ایشان.

یعنی محمدرضا عارفِ امروز هیچ تفاوتی با زمان دانشجویی ندارد؟

خیر. شخصیت ایشان هیچ فرقی نکرده است.

درباره فعالیت های اجتماعی چطور؟ حضور ایشان چه تاثیراتی روی شما داشته است؟

فکر می کنم بیشتر من به ایشان کمک کرده باشم تا ایشان به من. زمانی که من با ایشان ازدواج کردم، جزء دانشجویان ممتاز سال دوم رشته پزشکی در دانشگاه پزشکی شیراز بودم. در آن زمان دانشگاه پزشکی شیراز از بهترین دانشگاه ها در رشته پزشکی به شمار می آمد و چون تدریس در آن دانشگاه به زبان بین المللی صورت می گرفت و حضور بهترین استادان وقت، مانند دکتر خدادوست باعث شده بود یکی از بزرگ ترین آمال من به وقوع بپیوندد و پس از اتمام سال دوم، آقای دکتر به خواستگاری من آمدند؛ هم به خاطر تمایزات زیادی که با دیگر خواستگارهای من داشتند و چون این تمایزات جزء ایده آل های من بود و از آنجایی که پدرم علی مروج، مرد روشنفکر مذهبی ای بود و دکتر با معیارهای خانوادگی و اخلاقی و فرهنگی خانواده ما تطابق روشنی داشت، باعث شد که من با ایشان ازدواج کنم.

پدرم در بازار تهران تجارتخانه داشتند. دیدِ باز و اجتماعی پدرم همیشه باعث می شد در اکثر موارد با ایشان مشورت کنم و گفتنی است که تنها خواستگاری که اذن ورود به منزل ما را به عنوان خواستگار، به اعتبار پایه علمی و اخلاقی پیدا کرد، آقای دکتر عارف بودند.

دکتر عارف را به عنوان یک سیاست مدار بیشتر می پسندید یا دانشمند؟

این دو همیشه توام بوده و هیچ وقت نتوانستم بین آنها تفکیک قائل شوم.

در تصمیمات مهم ایشان مثل معاونت اولی، انصراف در انتخاب ریاست جمهوری سال ۹۲۳ و همچنین کاندیداتوری در همین انتخابات مجلس، نقش شما چه بوده است؟

من از ابتدای انقلاب اسلامی در زندگی ایشان نقش داشتم. همواره با من مشورت می کنند و چون ما انسان های ایده آل گرایی هستیم و من به جد معتقدم که ایشان توانایی های بالایی دارند، به این خاطر همیشه آمادگی فداکاری برای پیشرفت کشور را داشته ام.

طبیعتا آقای عارف به دلیل مشغله های بسیار، برای شما و خانواده زمان کمی دارند. همین طور است؟

بله. خیلی کم. اغلب حتی در تربیت و امورات مربوط به فرزندان، این من بودم که وقتم را در اختیار ایشان می گذاشتم و چون من هم از فعالان سیاسی دانشگاه بودم، می دانستم که پس از ازدواج، حضور توام من و همسرم در عرصه سیاست، شدنی نیست و بدون اغراق چون ایشان در این عرصه از من بسیار بالاتر است، این بود که ترجیح دادم با کمک های خود، ایشان را در تحقق آرمان های مشترک سیاسی مان کمک کنم. این باعث شد که پیش از انقلاب هم تحصیلات در شیراز را رها کرده و همراه ایشان به آمریکا سفر کنم، چرا که به دلیل توانایی هایی که داشتم، احساس کردم در آن کشور هم توانایی تحصیل را دارم و چون از رتبه دانشگاهی خوبی برخورداری بودم، به راحتی در دانشگاه پذیرش شدم؛ اما زمانی که درس آقای دکتر به اتمام رسید، هم زمان با دوران دفاع مقدس، با این که تحصیلاتم پایان نیافته بود، در کنار ایشان به ایران بازگشتم.

در ایران مجددا ادامه تحصیل دادم و پس از آن ما صاحب سه فرزند به نام های حمیدرضا، وحید و سعید شدیم. حمیدرضا «»، وحید استاد دانشگاه در آلمان و سعید هم که پزشک است. من به دلیل مشغله های فراوان آقای دکتر، اغلب در همراهی فرزندانم تنها بودم. سعی و تلاشم بر آن بود به گونه ای کنار آقای عارف قرار بگیرم که ایشان موفق شوند؛ زیرا موفقیت ایشان به معنای موفقیت جامعه و ایرانی سالم است.

بین مجموعه خانواده و سیاست کدام را انتخاب می کنید؟

من یک زن و یک مادر هستم و همیشه خانواده را انتخاب می کنم.

آیا شایعه ناراحتی شما پس از انصراف آقای عارف از انتخابات سال ۹۲ صحت دارد؟

بله. چون از ابتدای حضور آقای عارف در عرصه فعالیت سیاسی همیشه مورد مشورت ایشان بودم و در جریان انتخابات ۹۲ شرط من برای حضور در کنار ایشان و کمک و حمایتم از ایشان، عدم انصراف از انتخابات بود. در آن زمان نظر بسیاری بر این بود که اصولا اردوگاه اصلاحات نامزدی در انتخابات نداشته باشد؛ اما خب در نهایت همه از جمله خود آقای عارف به حضور فردی از اردوگاه میانه رضایت دادند.

من فکر می کنم فکر ایشان امروز در عمل پیروز شد.

بله. سال سال ۸۸ نیز آقای دکتر عارف قصد کاندیداتوری در انتخابات را داشتند که خب در نهایت و پس از حضور افراد دیگری از اردوگاه اصلاحات در انتخابات، منصرف شدند؛ اما از نظر من در سال ۹۲ ایشان از شانس بالایی برای پیروزی برخوردار بودن و من نیز بنا بر موقعیت شغلی خودم به عینه می دیدم که پس از انصراف ایشان عده ای گریستند. به یاد دارم کسی از روستایی در شمال ایران با من تماس گرفت و گفت چرا آقای دکتر انصراف دادند. تمام روستای ما می خواستند به ایشان رای بدهند؛ حتی پسر جوانی از شیراز گفته بود من پس از انصراف آقای دکتر سه روز از خانه بیرون نیامدم؛ چون ایشان امیدی برای جوانان بودند.

از سوی دیگر من به دلیل این که استاد دانشگاه هستم، می دیدم حضور ایشان امیدی برای جوانان بود. من تنها فرد مخالف اصرار ایشان در خانواده بودم؛ اما نظر آقای دکتر با من مخالف بود و برای پیروزی اصلاحات کنار کشیدند.

این موضوع روی زندگی خصوصی تان تاثیر نگذاشت؟

به هیچ وجه. روحیه فداکاری و ایثارگری های ایشان همواره پیش از آن که متوجه منافع خانوادگی باشد، در راستای اهداف سیاسی ایشان و منافع ملی بوده است. من معتقدم آقای دکتر دست به هر کاری بزنند موفق خواهند شد؛ به همین دلیل معتقدم اگر ایشان رئیس جمهور می شدند قطعا موفق می شدند.

در رابطه با انتخابات مجلس چطور؟

این بار صحبت خاص و مشخصی با هم نکردیم؛ اما مثل همیشه در کنار ایشان خواهم ماند و کمک خواهم کرد.

طبیعتا از نظر حجم کاری، تفاوت چندان میان مجلس و ریاست جمهوری نیست. باز هم آقای دکتر از شما دور خواهند شد.

من و آقای دکتر به دلیل دغدغه های شغلی و اجتماعی مان زمان زیادی برای گفت و گو نداریم. بعید می دانم شرایط زندگی خصوصی ما تغییر خاصی داشته باشد.

تخصص شما چیست؟

من متخصص پوست هستم.

به غیر از امور پزشکی، فعالیت اجتماعی تان چیست؟

تدریس در دانشگاه، یک پزشک، خود به خود یک فعال اجتماعی نیز هست.

آخرین باری که آقای دکتر برای شما گل خریدند چه زمانی بود؟

به یاد ندارم (با خنده) روز عروسی اولین و آخرین بار.

زمان خواستگاری چطور؟

در آن دوران گل نمی خریدند.

آخرین هدیه ای که گرفتید چه زمانی بود؟

برای اولین بار گذشته به من هدیه ای دادند.

شما چطور؟ آخرین بار چه زمانی به ایشان هدیه دادید؟

من هر سال در سالروز تولدشان برای ایشان هدیه می گیرم.

فرزندان شما هم درگیر زندگی اجتماعی هستند؟ آنها برای همسران خود چه می کنند؟

برای من به عنوان مادر، چیزی کم نمی گذارند. برای خانواده خودشان هم بیشتر از ما وقت دارند. دکتر هم واقعا درگیرند و البته من هم هیچ وقت توقعی نداشتم.

بهترین روز شما از نظر سیاسی چه روزی بوده است؟

به خاطر ندارم.

و تلخ ترین روز؟

زمان شهادت ۷۲ تن در روز هفتم تیر.

آقای عارف در آن روز کجا بودند؟

پدر آقای دکتر میهمان ما بودند و قصد عزیمت به مشهد را داشتند و دکتر زودتر به خانه آمد.

مسئولیت آقای عارف در آن زمان چه بود؟

معاون شهید قندی بودند. صبح خبر را از رادیو شنیدیم و برای ما شوک آور بود.

ممکن بود جناب دکتر هم آنجا باشند؟

بله.

دوره معاونت ریاست جمهوری اصلاحات قطعا شلوغ ترین برهه شغلی برای ایشان در خانواده و دوری ایشان از خانواده بود. درست است؟

خیر در اوایل انقلاب و دوران جنگ تقریبا ما ایشان را نمی دیدیم. ایشان بسیار آدم منظمی بودند؛ به همین دلیل در آن دوران به یاد ندارم ایشان را ساعت و شب زودتر دیده باشیم. بهترین زمان زندگی ما بعد از سال ۸۴ بود که ایشان از کار اجرایی کناره گیری کردند؛ البته باز از سال ۹۲ درگیری های شان آغاز شد.

شما قطعا از دیدگاه اجتماعی زوج موفقی هستید، آیا در زندگی شخصی نیز همین گونه است؟

بله. ما صاحب فرزندان موفقی هستیم که رتبه های بالای کنکور را بدون هیچ کمکی کسب کرده اند. حمید رتبه ۲۰۰ وحید رتبه زیر ۱۰ و سعید نیز در دانشگاه تهران با رتبه مناسب، پزشکی خوانده است.

حاصل زندگی بچه ها چند فرزند است؟

دو نوه. یکی حمیدرضا و دیگری وحید و یکی هم در راه است.

نوه ها آقای دکتر را پاگیر نکرده اند؟

نه خیلی. دکتر هدف های بزرگ تری را دنبال می کنند.

رابطه آقای دکتر با نوه ها چگونه است؟

بسیار خوب. بچه ها از دیدار با ایشان بسیار شاد می شوند.

شما چطور؟

بسیار خوب. بالاخره نوه از فرزند شیرین تر است.

زمان تولد فرزند اول تان آقای دکتر عارف کجا بودند؟ می خواهم ببینم با این مشغله ها و دوری هایی که می گویید، همسرتان در زمان تولد فرزندان کنار شما بوده اند یا خیر؟

ایشان هنوز دانشجو بودند. بله همیشه ایشان بشخصه مرا به بیمارستان بردند.

پس در هر سه بزنگاه حضور داشتند؟

بله.

اگر بر فرض مثال با احتمال پایین آقای دکتر در این انتخابات رای نیاورند، عکس العمل شما چیست؟

در هر دو صورت خوشحال می شوم، چه با رای اول به مجلس بروند و چه اصلا رای نیاورند برای من تفاوتی ندارد. من به بلوغی رسیده ام که چه ایشان اول شوند چه راه پیدا نکنند، برایم تفاوتی ندارد.

اگر قرار باشد شما زندگی را از ابتدا آغاز کنید آیا همین راه را انتخاب خواهید کرد؟

شاید همسر سیاسی انتخاب نکنم. دانشمند و عالم چرا اما سیاست مدار خیر. خودم هم دیگر دنبال سیاست نخواهم رفت و قطعا فقط پزشک خواهم شد.

به خاطر همین نبودن ها و در کنار خانواده حضور داشتن، همسر سیاسی انتخاب نمی کنید؟

همین و دلایل دیگر.

فرزندان شما هم سیاسی شدند؟

نه. فقط حمید تا حدی به دنبال سیاست رفت. حمید هم بر این تصور بود که شاید بتواند تا حدودی مشکلات کشور و جوانان را حل کند. حمید پیرو راه پدرش است، هم از نظر سیاسی و هم علمی؛ اما وحید پیرو جنبه عملی پدر است. سعید هم اصلا گرایشات سیاسی ندارد.

شما هیچ گاه مسئولیت دولتی نداشتید؟

خیر. در دانشگاه هم پیشنهادی مبنی بر ریاست بیمارستان ارائه شد که مورد قبول من نبود. من شخصیت مستقلی دارم و این مشاغل مورد علاقه من نیست و نمی توانم دستورپذیر باشم.

دستوردهنده چطور؟

سعی می کنم کمتر دستور بدهم. تمایل دارم دیگران را مجذوب خودم کنم تا کار کنند.

اگر بنا به هر دلیلی آقای دکتر بعد از این مصاحبه برای شما گل بخرند عکس العمل شما چیست؟

تعجب می کنم؛ البته ایشان گل می چینند؛ اما گل نمی خرند (خنده). به نظر آقای دکتر رابطه ما مستحکم تر و شان و جایگاه آن بالاتر از این مسائل است. من و آقای دکتر همدیگر را یکی می دانیم؛ اما من وظیفه خودم می بینم که برای ایشان لباس و کفش زیبا و مناسب تهیه کنم.

معمولا لباس های شان را خودشان می خرند یا شما برای شان تهیه می کنید؟

همیشه از زمان ازدواجم با ایشان تا همین الان تمام لباس های شان را من می خرم.

پس ظاهر آقای عارف کاملا به سلیقه شماست؟

تقریبا.

آقای دکتر معمولا در اغلب سخنرانی های خود به شوخی یا به جد به یزدی بودن خود اشاره دارند. می خواستم درباره خصوصیات مردم یزد بیشتر بدانم؟

مردم یزد همیشه خیلی اصرار دارند که بگویند ما یزدی هستیم.

چرا؟

نمی دانم، اما اکثرا اصرار دارند بگویند یزدی هستند. من هم اصالتا یزدی هستم. اصولا یزدی ها به یزدی بودن خودشان افتخار می کنند.

با خانواده های سیاسی رفت و آمد خانوادگی دارید؟

قبلا بله. قبلا آقای دکتر بیشتر سعی می کردند جلسات خود را در روزهای جمعه در منزل برگزار کنند که برای خانواده نیز مزاحمتی ایجاد نشود و الان این موضوع خیلی کمتر شده است.

پس معاشرین خود را زیاد از بین خانواده های سیاسی انتخاب نکرده اید؟

خیر. خود آقای دکتر هم پس از اتمام کار روزانه به خانه می آیند و زیاد در پاتوق های سیاسی حضور نمی یابند؛ اما روابط سیاسی خیلی خوبی دارند. تقریبا با تمام طیف ها ارتباط دارند و دامنه روابط ایشان خیلی گسترده است.

حدس زدم شاید با خانواده ها هم همین گونه باشید؟!

خیر. من وقت این را ندارم که با خانواده ها دیدار کنم. چون در روزهای تعطیل هم بیشتر به مطالعه می پردازم.

تا به حال اتفاق افتاده ایشان در منزل باشند و شما در محل کارتان؟

بله خیلی اتفاق افتاده. مخصوصا پس از پایان دولت اصلاحات که ایشان دیگر معاون اول نبود، خیلی وقت ها از ساعت شش منزل بودند و من تا ۱۰ شب سر کار بودم.

در آن ساعت ها در منزل به چه کاری مشغول اند؟

معمولا مطالعه می کنند و به امور شخصی خود مشغول می شوند.

در منزل غذا هم می پزند؟

بله. زمان هایی که من امتحان داشتم ایشان غذا می پختند.

دست پخت شان خوب است؟

در بعضی از غذاها.

شما خودتان آشپزی می کنید؟

بله روزهای جمله سعی می کنم حتما خودم غذا بپزم. به نظرم خودم دست پخت خوبی دارم و اگر غذا نداشته باشیم شب ها بعد از تمام شدن کارم غذا می پزم.

به غیر از موارد تخصصی، بیشتر چه کتاب هایی می خوانید؟

همه جور کتاب؛ اما بیشتر کتاب های تاریخی می خوانم.

رمان هم می خوانید؟

خیلی کم. آخرین رمانی که خواندم جنگ و صلح اثر لئو تولستوی بود.

آقای عارف چطور؟

الان اصلا رمان نمی خوانند. بیشتر در دوران جوانی رمان می خواندند و بیشتر مطالعات شان درباره جنبه های سیاسی کارهای خودشان است؛ اما من معمولا تا نیمه بیشتر کتاب های تاریخی و شخصیت های بزرگ تاریخی را می خوانم.

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید