۲۹ ژوئیه روز جهانی ببر؛ جای خالی ببر مازندران در بیشه های ایران

در این مقاله از دیبامگ به بهانه روز جهانی ببر نگاهی به وضعیت ببر مازندران ایران خواهیم انداخت.

روز ۲۹ ژوئیه به عنوان روز جهانی ببر نامگذاری شده است. این در حالیست که ۶۵ سال از غرش آخرین ببر مازندران در کشور می‌گذرد. در این مقاله به بهانه روز جهانی ببر نگاهی به وضعیت ببرهای مازندران ایران می اندازیم.

روز جهانی ببر، هم به عنوان یک جشن جهانی و هم به منظور افزایش آگاهی عمومی نسبت به اهمیت حفظ این گربه سان زیبا تعیین شده است. در حال حاضر بیش از هر زمانی ببرها در سراسر جهان به انقراض نزدیک شده اند، بیش از ۹۷ درصد جمعیت ببر در دنیا از بین رفته است و بسیاری از زیرگونه های ببر منقرض شده اند. جمعیت ببرهای سراسر جهان از ۱۰۰,۰۰۰ عدد در سال ۱۹۱۳ به ۳,۲۷۴ عدد در سال ۲۰۱۳ کاهش یافته است.

به بهانه روز جهانی ببر نگاهی به وضعیت ببر مازندران ایران بیاندازیم:

گونه ببر بزرگترین گربه‌سان جهان است. اولین ببرها ۲ میلیون سال قبل پدیدار شدند. آن‌ها ۱۰ تا ۱۵ سال به‌طور میانگین زندگی می‌کنند. امروزه پنج زیر گونه از ببرها وجود دارند. ببرهای سوماترا از سایر گونه‌های ببرها کوچک‌تر هستند. یکی از ویژگی‌های ببرها صدای غرش آنان است که از فاصله ۳ کیلومتری شنیده می‌شود.

ببرها شب‌ها شکار می‌کنند. آن‌ها می‌توانند بی‌صدا شکارشان را دنبال کنند. آن‌ها می‌توانند با یک پرش حداقل ۳۰ فوت به جلو بپرند. از طعمه‌های ببرها می‌توان به بوفالو، گوزن، بزکوهی و برخی دیگر از پستانداران اشاره کرد. ببرها توانایی خوردن فیل‌ها و پرندگان را هم دارند.

ایران در سال‌های قبل زیستگاه ببر مازندران بود. ببر مازندران ۳۲۰ تا ۳۵۰ کیلوگرم وزن داشت. وزن یک شیر بالغ آسیایی در بیشترین حالت به ۲۰۰ تا ۲۵۰ کیلوگرم می‌رسید، یعنی ببر مازندران در حدود ۱۰۰ کیلوگرم از یک شیر بالغ سنگین‌تر بود. وزن پلنگ ایرانی نیز در بیشترین حالت به ۱۱۰ کیلوگرم می‌رسد و ببر مازندران سه برابر وزن پلنگ ایرانی وزن داشته است.

آخرین ببر ایران در سال ۱۳۳۷ در پارک ملی گلستان شکار شد. مهمترین عوامل انقراض ببر در ایران شکار بی‌رویه آن، تخریب زیستگاه به ویژه خشکاندن تالاب‌ها و استفاده از طعمه مسموم بوده است.

در حال‌ حاضر از ۱۰ گونه گربه‌سانی که در ایران زیست می‌کردند تنها هشت گونه را داریم. شیر ایرانی و ببر هیرکانی را از دست داده‌ایم. واردات ببر در ایران با هدف تکثیر در اسارت هیچ وقت به صورت مشخص در دستورکار سازمان حفاظت محیط زیست نبوده است.

اواخر دهه ۸۰ پروژه احیای پلنگ در روسیه مطرح شد. پلنگ نماد بازی‌های المپیک زمستانی در روسیه و به‌نوعی رو به انقراض بود بنابراین تلاش می‌کردند تا آن را احیا کنند. به درخواست کشور روسیه و اصرار بسیار مقامات بالادستی ایران نسبت به همکاری سازمان محیط زیست با روسیه، در این مقطع ایده معاوضه پلنگ ایرانی با ببر سیبری مطرح شد. از آنجا که بیش از ۵۰ سال از انقراض ببر در ایران می‌گذرد و از طرف دیگر ببر مازندران ایران بسیار قرابت ژنتیکی با ببر سیبری در روسیه دارد امکان این معاوضه در آن مقطع وجود داشت.

روسیه به علت عجله بسیار و برای جلب رضایت سازمان محیط زیست و مسئولان ایران بسیار سریع پس از برگزاری جلسات و موافقت‌های اولیه با درخواست ایران مبنی بر معاوضه ببر با پلنگ موافقت کرد که طی یک پرواز خصوصی دو قلاده ببر نر و ماده سیبری را به ایران فرستاد، با این هدف که با همان پرواز پلنگ ایرانی به روسیه فرستاده شود و این اتفاق با این توافق انجام شد.

هدف معاوضه ببر سیبری با پلنگ ایرانی در درجه اول احیای جمعیت تاریخی در جغرافیای زیستی ببر نبود چراکه ایران عملا بخش عمده‌ای از زیستگاه ببر را از دست داده بود. زیستگاه ببر مناطق جلگه‌ای در حاشیه دریای خزر بوده که بخش عمده آن را به علت ویلاسازی، مزارع چای، شالیزارها از دست دادیم و مسیرهای جنگلی بسیار محدودی باقی‌مانده است.

قرار بود زمانی که ببرهای سیبری وارد ایران شدند محدوده‌ای به وسعت ۱۰۰ هکتار را در شبه جزیره میانکاله فنس‌کشی و منطقه‌ای را به عنوان یک محدوده نگهداری در اسارت برای ببرها ایجاد کنند. ببرها تولید مثل بسیار خوبی نسبت به دیگر گربه‌سانان دارند و با این روش ایران می‌توانست جمعیت پایداری از ببر سیبری را در میانکاله داشته باشد.

شبه جزیره میانکاله زیستگاه در خطر، بسیار مهم و با ارزشی است و آخرین ببرهای مازندران در آن زندگی می‌کردند. پروژه ببر میانکاله می‌توانست از دست‌اندازی‌ها به میانکاله مانند تخریب منطقه، شکار غیرمجاز یا آتش‌سوزی‌های عمدی تا حد زیادی جلوگیری کند تا شرایط بسیار متفاوتی را نسبت به امروز تجربه کند.

حضور ببر در میانکاله، ظرفیتی را برای جذب بودجه جهت حفاظت و مدیریت بهتر و جلوگیری از آسیب به منطقه ایجاد می‌کرد اما اقداماتی که باید برای ایجاد جایگاه ببرها در میانکاله صورت می‌گرفت مشمول مرور زمان شد و افراد از ترس انگ‌زنی‌ها از طرف برخی افراد حاضر به پذیرش هیچ مسئولیتی در این زمینه نشدند و عملا هیچ وقت توسط سازمان محیط زیست برای پروژه احیا، تکثیر و نگهداری ببر در میانکاله مدیریت مشخص نشد و اتفاقی صورت نگرفت.

در کل ماجرا طور دیگری رقم خورد چون ورود ببرها به ایران بدون هماهنگی‌های قبلی با سازمان محیط زیست انجام شد. این سازمان شبه جزیره میانکاله را برای محدوده نگهداری از ببرها آماده نکرده بود، حتی فضایی برای نگهداری از این ببرها نیز نداشت. به همین دلیل ناچار شد به‌طور موقت ببرها را در باغ وحش ارم قرنطینه و نگهداری کند تا احداث محل نگهداری ببرها در میانکاله عملیاتی شود.

ببرها به باغ وحش ارم منتقل اما دچار بیماری مشمشه شدند این در حالیست که قبل از ورود ببرها به کشور، کارشناسان دامپزشکی از شرایط شیرها در باغ وحش ارم که دچار مشکلات ناشی از بیماری مشمشه شده بودند، مطلع بودند اما این موضوع را به اطلاع سازمان محیط زیست نرسانده بودند. به همین علت ببر نر مبتلا و تلف شد و الان نیز مدت‌هاست که ببر ماده همچنان در باغ‌وحش ارم به تنهایی نگهداری می‌شود.

انقراض ببر و شیر در ایران به ما این هشدار را می‌دهد که وقتی در حال‌ حاضر یوزپلنگ ایرانی سومین گربه‌سان در لیست انقراض است و کمتر از ۳۰ قلاده از آن باقی‌مانده است، نباید فرصت را از دست بدهیم و باید در شرایط نیمه اسارت و اسارت تعدادی یوز را به عنوان ذخیره ژنتیکی زنده داشته باشیم. باید از دلایل انقراض دو گونه گربه‌سان استفاده کنیم تا راهکارهای حفظ یوزپلنگ ایرانی را طراحی کنیم.

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید