شهید واژهای است به اندازه یک زندگی. شهادت هنر مردان خداست و لایق هر کسی نیست. شهیدان از نفس افتادند تا ما از نفس نیفتیم، قامت راست کردند تا ما قامت خم نکنیم، به خاک افتادند تا ما به خاک نیفتیم. در ادامه با مجموعهای از اشعار زیبا در وصف شهید و شهدا همراه دیبامگ باشید.
شعر در وصف شهید و شهادت
گمنامی تنها برای شهرت پرستان درد آور است
وگرنه همه اجرها در گمنامیست
محکمه خون شهداء محکمه عدلیست
که ما را در آن به محاکمه میکشند
◊◊◊
شهداء دعا داشتند؛ ادعا نداشتند
نیایش داشتند؛ نمایش نداشتند
حیا داشتند؛ ریا نداشتند
رسم داشتند؛ اسم نداشتند
◊◊◊
به هر که
هرچه داشتی بخشیدی
حتی تیرها هم
از پیکرت
خون نوشیدند
◊◊◊
چشم ستارگان فلک از تو روشن است
ای برتر از سراچه خورشید ای شهید
◊◊◊
سیب سرخی سر نیزه ست… دعا کن من نیز
اینچنین کال نمانم به شهادت برسم
◊◊◊
معذرت از همه خوبان و همه همرزمان
ما برای شهدا وصله ناجور شدیم
◊◊◊
عشق یعنی کوچه کوچه انتظار رؤیت خورشید در باغ بهار
عشق یعنی با جنون تا اوجها رفتن از ساحل به بام موجها
عشق یعنی یک تغزل شعر ناب مثنویهای خدای آفتاب
عشق یعنی سوختن با شعلهها سبز گشتن در شکوه قلهها
عشق یعنی های های اشکها در فرات بیوفا با مشکها
دستافشان رقص سرخی واژگون سعی در محراب با قانون خون
گفتمان مادران داغدار حسرت دیدار گلها در بهار
یک نماد از قصه جام شراب رویکردی سبز در تفسیر آب
عشق یعنی یک شهود بیکران سینهای با وسعت هفت آسمان
در حضور آن فروغ تابناک سر تاویل شفق در جام تاک
پایکوبی بر فراز دارها یک غزل با میثم تمارها
یا قنوتی هم صدای آبها در نماز صبح با مهتابها
عشق یعنی کهکشان در کهکشان چشم امیدی به سوی بینشان
عشق یعنی در فضای رازها خلسهای جاوید با پروازها
عشق یعنی بیکران نورها با شقایقها میان هورها
طور سینین حیرتی بیانتها شعر شبنم در گلستان خدا
اشک غم در حسرت دیدارها همدلی تا صبح با تبدارها
عشق یعنی یک سرود جاودان رقص گلها حیرت پروانگان
عشق یعنی زینبی تا اوجها ناخدایی بر فراز موجها
یک زبان در کام از سر غدیر کهکشان آسمانهای منیر
چیرگی بر خار و خسهای سراب مخزنالاسرار دخت بوتراب
انعکاس خطبه سجادها یورشی جاوید بر بیدادها
عشق یعنی رود رود مادران در عزای خیلی از نامآوران
غرق در خون ذوالجناحی اشکبار در غم بشکوه آن تنها سوار
همنوا با عون یا جعفر شدن روی دستان پدر پرپر شدن
داستان خیمههای سوخته کودکانی از عطش افروخته
عشق یعنی اربعین یاسها اشک سرخی در غم عباسها
تا شهادت یک حبیب باوفا پیر برنای کتاب کربلا
جان فشانی مرگ احلی من عسل خوش درخشیدن فراسوی زحل
عشق گفتی کربلا آمد به یاد هیبت خون خدا آمد به یاد
عشق گفتی نینوا آمد به یاد عصمت لالهها آمد به یاد
شاعر:احمد دهبزرگی
◊◊◊
شهیدان! دستـهایـم را بگیـریـد
منــم همـــراهِ از ره بـاز مـانـده
◊◊◊
شهیدان قصه پر سوز عشقند
شهیدان شمع عالم سور عشقند
◊◊◊
شرحی که گذشته است بر هر غواص
هم روضهیکوچه دارد و هم عباس (ع)
◊◊◊
ای شقایقها و ای آلالهها
دیدگانم دشت مفتون شماست…
◊◊◊
سوگند میخورم که شهیدان راه عشق
با دست بسته هم گره از خلق وا کنند
◊◊◊
شهیدان راهیان کوی یارند
شهیدان عاشق و خونین تبارند
◊◊◊
ای کشتـگان عشـق بـرایــم دعـا کنیـد
یعنـی نمیشود که مـرا هم صـدا کنیـد؟
◊◊◊
به پاسداری این خاک رفته ابراهیم
شهید راه دفاع از حریم این وطن است
◊◊◊
شـما حماسه سرودید و ما به نام شما
فقط تــرانه ســرودیـم و نـان درآوردیـــــم
◊◊◊
رویت سپید باد، “شهادت” مبارکت!
از ما ببر به شهیدان سلام ما
◊◊◊
شهیدان نامهی گلگون نوشتند
شهادت نامه را با خون نوشتند
◊◊◊
کوله بارى پر زمهر انبیا دارد شهید
سینه اى چون صبح صادق، باصفا دارد شهید
این نه خون است اى برادر بر لب خشکیده اش
بر لب خونرنگ خود، آب بقا دارد شهید
گرچه در گرداب خون، خوابیده آرام و خموش
با نواى بینوایى، بس نوا دارد شهید
کعبه ى دل را زیارت کرده با سعى و صفا
در ضمیر جان خود، گویى منا دارد شهید
دانى از بهر چه جانبازى کند در راه دوست
چون طواف کعبه را در کربلا دارد شهید
تا مس ناقابل خود را بدل سازد به زر
در رگ دل جوهرى از کیمیا دارد شهید
پیکر عریان او در خاک و خون افتاده است
از شرف بر جسم خود خونین قبا دارد شهید