در بررسی ابعاد ناگفته، ابهام آلود و قابل پیگیری پرونده انفجار دفتر نخست وزیری و شهادت شهیدان رجایی و باهنر به چندین اسم از جمله؛ مسعود کشمیری، محمدرضا صمدی و تقی محمدی برمیخوریم که در این زمینه نقش داشته اند. در ادامه ای مقاله از دیبامگ به سرنوشت ایت متهمان در پرونده انفجار دفتر نخست وزیری میپردازیم.
سرنوشت تقی محمدی
تقی محمدی متولد ۱۳۳۶ و ساکن نازیآباد بود که برخی او را از اعضای سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی دانستهاند. او که پیش از انقلاب به شغل آزاد اشتغال داشت، به میان دانشجویان پیرو خط امام رفت. تقی محمدی از دانشجویانی بود که در یکی از روزهای اول تسخیر لانه جاسوسی، باری روزن، وابسته مطبوعاتی سفارت امریکا که به زبان فارسی نیز تسلط داشت را به میان خبرنگاران آورد؛ همان فردی که در تسخیر سفارت کنار گروگانها دیده می شود و در اوایل به اشتباه عکس او به خاطر شباهت با احمدی نژاد معروف شد.
محمدی که در کمیته انقلاب منطقه نازیآباد فعال بود، به کمیته اداره دوم ارتش رفت و در بخش ضد جاسوسی، پیگیری جریانات ضد انقلاب راست و ستاد ضد کودتای نوژه فعال شد. سپس وی به جمع حاضر در اطلاعات نخستوزیری پیوست. پس از انفجار هشت شهریور در فاصله کوتاهی تقی محمدی ابتدا به عنوان مأمور دفتر اطلاعات و تحقیقات نخست وزیری به کویت اعزام میشود و سپس به عنوان کاردار ایران در افغانستان منصوب میشود.
دادستانی انقلاب به دلیل نزدیکی او با مسعود کشمیری عامل انفجار نخستوزیری، با هماهنگی وزارت خارجه و بدون آشکار نمودن موضوع، او را از کابل فراخواند و بازداشت کرد. اما تقی محمدی که پس از شنیدن برخی اعترافات هم پروندهای هایش علیه او، در بازداشتگاه برای اعتراف اعلام آمادگی کرده بود، پس از بیان برخی نکات با نظر کارشناس مربوطه ساعاتی فرصت استراحت دریافت میکند اما در این فاصله به طرز مشکوکی با کمربند در تاریخ ۱۹/۱/۱۳۶۵ خودکشی مینماید.
برخی از کارشناسان امنیتی دادستانی انقلاب معتقد بودند که اینگونه خودکشی با توجه به اینکه تقی محمدی بر روی رگهای گردنش چوب کبریت گذاشته بود، امکان ندارد و اشخاص دیگری احتمالاً او را کشتهاند و بعد حلقآویزش کردهاند. این امر حتی مورد تصریح علنی روح الله حسینیان در سخنرانی ۱۰/۶/۱۳۷۹ نیز قرار گرفت. چند روز بعد کمیتهای متشکل از مصلحی نماینده دادستان کل کشور، نماینده پزشکی قانونی، دکتر شیبانی نماینده مجلس شورای اسلامی، منصوری نماینده وزارت خارجه (به دلیل مأموریت تقی محمدی به عنوان کاردار ایران در افغانستان) به اوین رفته و از نزدیک به بررسی نحوه و کیفیت خودکشی وی میپردازند.
از نظر برخی این خودکشی حاصل القائات رابطین بیرونی بوده است تا از ادامه سوخته شدن مهرههای سازمان منافقین جلوگیری شود. تقی محمدی گویا در این بازجویی به ارتباط با جواد قدیری و یکی از عاملین انفجار حزب جمهوری اسلامی اعتراف کرده بود.
سرنوشت مسعود کشمیری و محمدرضا صمدی
مسعود کشمیری عامل انفجار ساختمان نخستوزیری و محمدرضا صمدی کلاهی عامل بمبگذاری در دفتر حزب جمهوری، دو نفوذی شاخص سازمان مجاهدین خلق هستند که سرنوشتشان تا سالها در هالهای از ابهام بود. سرنوشت آنها از این جهت اهمیت پیدا میکرد که کشمیری، رئیسجمهور و نخستوزیر را ترور کرد و کلاهی رئیس دیوان عالی کشور و شورای عالی قضایی به همراه تعدادی از وزرا و دیگر سیاستمداران را. ۴۳ سال از آن روزها میگذرد و ۴۳ سال است کشمیری و کلاهی در تاریخ گم شدند. اخیراً یکی دو تصویر منتسب به مسعود کشمیری در اینترنت منتشر شد و چند سال پیش هم خبر آمد که احتمالا کلاهی توسط چند نفر اعضای باندهای جرایم سازمانیافته، در هلند کشته شده است.
با توجه به خدمتی که کشمیری به مسعود رجوی و سازمان او کرد، شاید انتظارمان این باشد که پس از خروجش از ایران و پیوستن به سازمان، جایگاه ویژهای به او اختصاص داده باشند. اما این انگاره زمانی رنگ میبازد که بدانیم مهدی افتخاری که پس از طراحی و اجرای عملیات خروج بنیصدر و رجوی از تهران لقب فرمانده فتحالله را گرفت، در آخر عمرش در اشرف باغچهای داشت، زبالهها را جمع میکرد و همانجا هم از دنیا رفت. سرنوشت کشمیری در ۴۳ سال گذشته هم جالب توجه است.
در لابلای گفتگوهایی که از مسئولان مبارزه با سازمان در دهه شصت منتشر شده، مفهومی تحت عنوان خط خروج وجود دارد. «سازمان خط خروج کلیاش را از بعد از ضربه موسی (۱۹ بهمن ۱۳۶۰ خانه محل استقرار مرکزیت سازمان در محله زعفرانیه هدف قرار گرفت) شروع کرد؛ منتهی اولویت نداشت و تکوتوک این اتفاق میافتاد. به عنوان خط خروج، بلافاصله پس از ۱۲ اردیبهشت (۱۳۶۱ که ضربه به بخش اجتماعی سازمان بود و دومین ضربه سنگین بعد از خانه زعفرانیه) شروع کرد. همه کادرهایش که ممکن بود ضربه و آسیب ببینند از طریق مرزهای عراق، پاکستان، ترکیه و هر مرزی که میتوانست خارج ساخت.» (رعد در آسمان بیابر، ۱۳۹۷).
اما خروج مسعود کشمیری به قبل از انتخاب خط خروج به عنوان یک استراتژی بر میگردد. کلاهی و کشمیری با فاصله کمی (احتمالاً تیر تا شهریور) از ایران خارج شدند. تا سالها سرنوشت کشمیری نامشخص بود تا این که برادران خدابنده (مسعود و ابراهیم) در گفتگوهایی با مرکز اسناد انقلاب اسلامی، نحوه و مسیر خروج کشمیری را تشریح کردند.
برادران خدابنده هر دو از اعضای سازمان بودند که مسعود در انگلستان و ابراهیم در ایران زندگی میکند. این روایت مربوط به مسعود است که سایت مرکز اسناد انقلاب اسلامی او را این طور معرفی کرده است: مسئول اسبق تیم حفاظت استقرار و تردد مسعود و مریم رجوی و فرمانده پیشین ارتش آزادیبخش.