آیا میدانید کتاب من لا یحضره الفقیه از کیست؟ این کتاب نوشته یکی از بزرگترین عالمان دینی جهان اسلام یعنی شیخ صدوق است.
شیخ صدوق کیست؟
ابوجعفر محمد بن علی ابن بابویه قمی ملقب به شیخ صدوق از پیشتازان علم حدیث و از مردان نامی جهان اسلام چون ستاره ای در آسمان روایت و فقاهت در شهر مقدس قم طلوع کرد. ولادت این عالم فقیه با آغاز نیابت حسین بن روح سومین نائب خاص امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) هم زمان بوده است.
پدر بزرگوار شیخ صدوق علی بن الحسین بن بابویه قمی، از فقهای بزرگ اسلام و در زمان امام حسن عسگری (ع) و امام زمان (عجل الله تعالی فرجه) می زیسته و مورد احترام آن امامان بوده است. در نامه ای که امام حسن عسگری (ع) به علی بن بابویه نوشته وی را با کلماتی چون: شیخ معتمد و فقیه من خطاب کرده است. پدر شیخ صدوق در قم بدنیا آمد و زندگی را آنجا گذارند و در همان شهر نیز وفات کرده است. پدر شیخ صدوق در ایام زندگی پر برکت خویش نزدیک دویست جلد کتاب تألیف کرده است.
عمر با برکت علی بن باویه پدر شیخ صدوق از پنجاه می گذشت و هنوز فرزندی نداشت و بسیار دوست می داشت که خداوند به او فرزند صالحی عنایت کند، از این رو به حضرت ولی عصر (عجل الله تعالی فرجه) متوسل شده طی نامه ای به وسیله حسین بن روح که یکی از نمایندگان خاص امام زمان بود تقاضای دعا کرد تا آن حضرت از خداوند، فرزند صالحی برای او بخواهد. ولی عصر (عج) دعا کرده و برای ابن بابویه نوشتند: «برای تو از خداوند خواستیم دو پسر روزیت شود که اهل خیر و برکت باشند.» پس از دعای امام زمان بود که ابن بابویه صاحب فرزندی شد که نامش را محمد نامید و بعدها عالمی بزرگ و فقیه ای نام آور شد. او همان شیخ صدوق است.
معرفی کتاب من لا یحضره الفقیه
کتاب من لا یحضره الفقیه یکی از مهمترین منابع و جوامع حدیثی اولیه شیعه و دومین کتاب جامع از کتب اربعه است.
شیخ صدوق این کتاب را تماماً مبتنی بر اصول اربعمائه(منابع چهارصد گانه حدیثی که توسط شاگردان اهل بیتعلیهم السلام نوشته شده) به نگارش درآورد.
شیخ صدوق در کتاب من لا یحضره الفقیه احادیث همه ابواب فقهی را که در نظر خودش معتبر بوده و به عنوان منبع استنباط حکم شرعی به شمار می روند، آورده است و منظورش از تالیف این کتاب به هیچ رو گردآوری یک مجموعه صرفاً حدیثی نبوده است؛ بلکه او با این مجموعه از احادیث، نظرات فقهی خود و مستندات روایی فتاوای خویش را تصنیف کرده است در حقیقت او این کتاب را با سبک «فقه روایی» نوشته نه «فقه استنباطی».
این کتاب تقریباً ششصد و شصت باب، از ابتدای مباحث طهارت تا حدود و دیات (البته نه با ترتیب کتب فقهی امروزی بلکه با ترتیبی که خود شیخ صدوقبه آن داده است) را شامل می شود که در مجموع چیزی حدود شش هزار حدیث در بر دارد.
شیخ صدوق در این کتاب نزدیک به پانصد راوی و شیخِ روایت دارد که در سلسله مشایخ وی واقع شده اند و آنها را در «مشیخه آورده» است.
او در کتاب خود حدوداً چهار هزار حدیث مسندو حدود دو هزار حدیث مرسل(که برخی از رجال آن ذکر نشده است) را فراهم آورده است، اما به دلیل وجود مشیخه پایان کتاب که توسط خود شیخ تنظیم شده و شرح های فراوانی که توسط علمای رجال بر آن نوشته شده است، اعتبار «احادیث مرسل» آن در حد «احادیث مسند» می باشد به گونه ای که می گویند مراسیل الصدوق کمراسیل ابن ابی عمیر فی الحجیه و الاعتبار؛ زیرا اشخاصی مثل ابن ابی عمیر از کسی جز راوی معتبر که فقط از امام معصوم روایت می کند روایت نمی کنند بنابراین در جایی که راوی را به طور مشخص ذکر نکرده باشند، روایتشان معتبر است.
این کتاب که امروزه در 4 جلد به مشتاقان عرضه شده است مجموعه ای از روایات اهل بیت علیهم السلام درباره مسائل فقهی و احکام شرعی و مسائل مورد نیاز عموم را در خود جمع کرده است.
شیخ صدوق در این کتاب، روایاتی را که از دیدگاه خود صحیح و معتبر بوده جمع آوری نموده است. او در این مورد می گوید: «من در این کتاب فقط روایاتی را نقل می کنم که آنها را صحیح و معتبر می دانم و به آن فتوا می دهم و عقیده دارم که میان من و خداوند حجت است»
این کتاب، عظیم ترین و ارزشمندترین اثر شیخ صدوق از میان بیش از 245 کتاب او می باشد و یکی از مهم ترین منابع روایی شیعه و از کتب اربعه محسوب می شود که در طول 9 قرن گذشته محل مراجعه فقها و دانشمندان و سایر مشتاقان معارف اهل بیت علیهم السلام بوده است؛ به طوری که هیچ مجتهد و محققی از رجوع به آن بی نیاز نیست.
«من لا یحضره الفقیه» در عین حال که برای خواصّ، مجموعه ای فقهی است، نکته های اخلاقی، تربیتی، عقیدتی، تاریخی و درسهای زندگی فراوانی در بر دارد که همانند گوهرهایی ناب در این گنجینه معنوی جلوه نمایی می کند، که آشنایی با آنها، برای عموم مردم؛ به ویژه مبلغان دینی مفید و راهگشاست.
در این مجموعه گرانقدر، 5963 حدیث، گرد آمده که 3913 حدیث، مُسْنَد و 2050 حدیث، مُرْسَل می باشد. فقهای بزرگ ما به مرسلات صدوق همانند مسنداتش در این کتاب اعتماد کرده و عمل می کنند.
شیخ صدوق، در مورد انگیزه خود از تألیف این کتاب، می گوید: در مسافرتی که به سرزمین بلخ داشتم، با یکی از اولیاء خدا آشنا شدم. رفاقت با او احساس آرامش و شادمانی و فرح و نشاط خاصّی را برای من فراهم می نمود. چرا که وی، فردی متّقی، متعهد، عالم به احکام دین، و معروف به «سید نعمت» بود. «سیّد نعمت»، روزی به من گفت: «محمد بن زکریّای رازی» برای کسانی که در موقع احتیاج به طبیب، طبیب در دسترس ندارند؛ کتابی در علم طب نگاشته است. و آن را «من لا یحضره الطبیب» نام نهاده است. و آن کتاب در موضوع خود، با وجود حجم کم، جامع و وافی و کافی و پرفایده است و همگان در حدّ نیاز خود از آن بهره مند می گردند. و از من خواست که من هم کتابی در موضوع فقه و شرایع و احکام به گونه ای جامع و کامل بنویسم و نامش را «کتاب من لا یحضره الفقیه» «کتاب برای کسانی که به فقیه دسترسی ندارند» بنامم.
شیخ صدوق در آخر این کتاب، بخشی را به نام «مشیخة الفقیه»آورده و در آن اسناد خود را بیان کرده است؛ به این صورت که در متن کتاب فقط نام راوی اولی را که روایت رااز امام علیه السلام نقل می کند آورده و در بخش «مشیخه» سند خود را به آن راوی نقل می کند تا روایات از حالت ارسال خارج شده و مسند شوند.
این بخش از کتاب، بسیار مورد توجه علمای شیعه قرار گرفته است و شرحهای فراوانی نیز بر آن نگاشته اند که خود از منابع غنی و پربار علم رجال به شمار می آید. «ترتیب مشیخه من لا یحضره الفقیه» نوشته صاحب معالم، از معروف ترین آنهاست.