ضرب المثلها در زبانها و فرهنگهای مختلف به عنوان بخشی از ثروت فرهنگی و ادبیات شناخته میشوند. در زبان فارسی نیز ضرب المثلها یک نقش مهم در انتقال تجربیات، ارزشها و عقاید جامعه دارند.
این اصطلاحات نمایانگر تجربیات تاریخی و فرهنگی یک جامعه هستند و ابزاری برای بیان افکار، احساسات و تجربیات عمیق تر میباشند. امروز در این مطلب از دیبامگ قصد داریم تا معنی و کاربرد ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود را به همراه تصاویرمفهومی و نقاشی ها به شما نشان دهیم.
معنی ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمی شود
ضربالمثل “نابرده رنج گنج میسر نمیشود” به این معناست که بدون تلاش و زحمت، نمیتوان به موفقیت و دستاوردهای ارزشمند دست یافت. این عبارت بر ضرورت کار و کوشش برای رسیدن به اهداف تأکید دارد.
کاربرد: این ضربالمثل زمانی به کار میرود که میخواهیم بر اهمیت کار سخت و پشتکار در رسیدن به موفقیت و اهداف زندگی تأکید کنیم. به دیگران یادآوری میکند که باید تلاش کنند تا به نتایج مطلوب برسند.
مفهوم: این جمله نشاندهنده ارتباط مستقیم بین تلاش و نتیجه است و به این حقیقت اشاره میکند که هیچ موفقیتی بدون زحمت و کوشش به دست نمیآید.
نقاشی ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمی شود
داستان ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود
سالها پیش در کشور عزیزمان سلطانی حکومت میکرد که به اهمیت آموزش و پرورش پی برده بود. ولی عیبش این بود که این پادشاه فقط آموزش را برای پسرش که ولیعهد خودش بود، لازم میدانست.
شاه مدتها به دنبال یک معلم خوب و باسواد بود که بتواند آموزش پسرش را با اطمینان به او بسپارد. معلمهای مختلفی آمدند و رفتند تا اینکه شاه از میان این همه معلم، مردی را انتخاب کرد و به او قول داد، اگر بتواند پسرش را به خوبی تعلیم دهد ثروت قابل توجهی به او خواهد داد. معلم قبول کرد که خواستهی پادشاه را به بهترین نحو انجام دهد.
فقط به این شرط که معلم حق داشته باشد، سخت گیریهای لازم و حتی تنبیه به موقع را برای ولیعهد انجام دهد. پادشاه با اینکه خیلی پسرش را دوست داشت ولی آگاه بود که او باید برای سوادآموزی به سختی تلاش کند.
پسر شاهزاده در سن پایین به این معلم سپرده شد تا مورد تعلیم و تربیت قرار گیرد. هر روز از طرف معلم تکالیفی به او سپرده میشد که او موظف بود آنها را انجام دهد و اگر انجام نمیشد معلم به شدت با او برخورد میکرد. در حیاط قصر درخت آلبالویی بود که همیشه یک شاخه از آن را معلم کنده بود و به شکل ترکهای در دست داشت اگر ولیعهد سؤالات معلم را به درستی پاسخ نمیداد، یک ترکه میخورد.
پسر شاه چندین بار از سختگیری معلم نزد پدرش شکایت کرده بود. ولی شرطی بود که قبل از شروع کار پدرش پذیرفته بود و نمیتوانست قولش را برهم بزند. البته پدر میدید که این سخت گیریها چقدر مفید بوده و پسرش در درس روز به روز پیشرفت بیشتری میکند. پسر که میدید نمیتواند پدرش را قانع کند تا معلمش را عوض کند همیشه از معلمش دلخور و ناراحت بود.
چندین سال گذشت تا کم کم پسر به سنین جوانی رسید. او تقریباً توانسته بود تمام علوم زمانه را از معلم خود بیاموزد، شاه که از عملکرد معلم خیلی راضی بود، ثروت قابل توجهی به معلم بخشید و او را راهی خانهاش کرد. ولیعهد با رفتن معلم سخت گیرش خیال میکرد از تعلیم خلاص شده. ولی مدتی نگذشته بود که به دستور شاه پسرش آماده آموزش اصول نظامی شد.
پسر اول خیلی ناراحت شد ولی کمی که گذشت متوجه شد آموزش نظامی با تنبیه همراه نیست. چون فرماندگان نظامی مراعات مقام و رتبهی او را در آینده میکردند و احترام خاصی برای او قائل بودند. این رفتار مهربانانهی آنها باعث شده بود او روز به روز کینهی بیشتری نسبت به معلم کودکیاش پیدا کند.
بعد از چند سال شاه مُرد و پسرش جانشین او شد. چند روزی از تاجگذاری نگذشته بود که یک روز وقتی شاه جوان در حیاط قصر در حال قدم زدن بود. ناگهان چشمش به درخت آلبالو افتاد و تمام ترکههای آلبالویی که در کودکی از معلمش خورده بود یادش آمد. شاه جوان با خود فکر کرد حالا که قدرت را در دست دارد تلافی کند و چند ضربه ترکه آلبالو به معلمش بزند و یکی از نگهبانان قصر را به دنبال او فرستاد.
نگهبان به منزل معلم رفت و گفت: شاه دستور فرمودند هرچه سریعتر خود را به قصر برسانید. معلم که خبر تاج گذاری پسر شاه را شنیده بود پرسید: شاه با من چه کار دارند؟ نگهبان پاسخ داد: نمیدانم. امروز که در باغ در حال قدم زدن بودند جلوی درخت آلبالو که رسیدند، نگاهی به درخت انداختند و به من گفتند بیایم و شما را به قصر ببرم. معلم که از کینه شاه جوان نسبت به خودش آگاه بود فهمید که شاه حالا که قدرت در دست اوست میخواهد تلافی کند.
معلم همین طور که به طرف قصر میرفت دید میوه فروشی آلبالوهای تازه و قرمز رنگی را برای فروش گذاشته مقداری خرید و در جیب خود ریخت. به قصر که رسید دید شاگرد دیروزش که حالا بر تخت سلطنت نشسته ترکهای در دست دارد و به او لبخند میزند. سلام کرد، شاه جوان پاسخش را داد و گفت: استاد کجا رفتید؟ چند سالی هست یکدیگر را ندیدهایم؟ بعد به ترکهی آلبالو اشارهای کرد و گفت: این را میشناسی؟ معلم پاسخ داد: چوب تازهی درخت آلبالوست، بله میشناسم.
شاه گفت: میدانی میخواهم با آن چه کار کنم. معلم که میدانست شاه میخواهد با آن ترکه چه بلایی سرش بیاورد، پیش دستی کرد و گفت: نمیدانم ولی بهترین کار این است آن را جایی بگذاری که همیشه پیش چشم تو باشد. شاه گفت: چرا آن را جلوی چشمهایم بگذارم؟
معلم آلبالوها را از جیبش درآورد و به طرف شاه گرفت و گفت: این آلبالوها را میبینی چقدر قشنگ هستند. اگر درخت آلبالو گرمای تابستان و سرمای زمستان را تاب نمیآورد نمیتوانست چنین آلبالوی خوبی محصول دهد. شما شاگرد قدیم من هم اگر آن همه تلاش و سختی را پشت سر نمیگذاشتید به این باسوادی و درک فهم امروز نبودید. شاه از این تشبیه خوشش آمد، لبخندی به معلم زد و از او خواست تا در دربار بماند و از وزیران شاه باشد.
ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمیشود در قرآن
خداوند در در سوره نجم قرآن مجید می فرماید:
وَ أَنْ لَیْسَ لِْلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی وَ أَنَّ سَعْیَهُ سَوْفَ یُری. (النّجم: ۳۹ و ۴۰)
و نیست از برای انسان مگر کوشش و تلاشی که انجام داده است و قطعاً ثمره کوشش و تلاش خود را خواهد دید.
در قرآن کریم بیش از دویست مرتبه «عمل انسان» ملاک شخصیت او معرفی شده است و تنها هفت مرتبه «ماده» یا به تعبیر دیگر «صنع» که به معنی انجام دادن کار است نام برده شده. بنابراین نتیجه میگیریم خداوند نیز کار و کوشش را ملاک شخصیت انسانها بیان کرده است.
همچنین قرآن کریم در آیه های ۷۹ و ۸۰ سوره توبه، در مقام ستایش از کار و تلاش چنین می فرماید:
کسانی که مردم مؤمن را که در بذل صدقات گشاده دست هستند، نکوهش می کنند و کسانی که اشخاصی را که جز بازوانشان، یعنی جز کوشش و کارشان مالک نیستند، مسخره می کنند، خداوند آنها را مسخره می کند و به آنها عذاب دردناک خواهد چشاند. و تو (ای پیامبر) چه برای آنها طلب مغفرت کنی و چه نکنی و اگر هفتاد بار هم برای آنان طلب آمرزش کنی، من آنها را نخواهم بخشید؛ زیرا که آنها به خدا و رسولش کفر ورزیدند و خداوند فاسقان را هدایت نمی کند.
در این دو آیه یک نکته قابل دقت و در عین حال تکان دهنده هست. خداوند، آن دسته از انسان ها را که مردمان اهل کار و تلاش را مسخره می کنند، هم ردیف کافران قرار میدهد؛ آنها را فاسق معرفی می کند و از هدایت خویش بیبهره می دارد. این، خود سندی است محکم برای دریافتن میزان اهمیت کار و کوشش نزد خداوند.
شعر نابرده رنج گنج میسر نمیشود از سعدی
فضل خدای را که تواند شمار کرد؟
یا کیست آنکه شکر یکی از هزار کرد؟
آن صانع قدیم که بر فرش کائنات
چندین هزار صورت الوان نگار کرد
ترکیب آسمان و طلوع ستارگان
از بهر عبرت نظر هوشیار کرد
بحر آفرید و بر و درختان و آدمی
خورشید و ماه و انجم و لیل و نهار کرد
الوان نعمتی که نشاید سپاس گفت
اسباب راحتی که نشاید شمار کرد
آثار رحمتی که جهان سر به سر گرفت
احمال منتی که فلک زیر بار کرد
از چوب خشک میوه و در نی شکر نهاد
وز قطره دانهای درر شاهوار کرد
مسمار کوهسار به نطع زمین بدوخت
تا فرش خاک بر سر آب استوار کرد
اجزای خاک مرده، به تأثیر آفتاب
بستان میوه و چمن و لالهزار کرد
این آب داد بیخ درختان تشنه را
شاخ برهنه پیرهن نوبهار کرد
چندین هزار منظر زیبا بیافرید
تا کیست کو نظر ز سر اعتبار کرد
توحیدگوی او نه بنی آدمند و بس
هر بلبلی که زمزمه بر شاخسار کرد
شکر کدام فضل به جای آورد کسی؟
حیران بماند هر که درین افتکار کرد
گویی کدام؟ روح که در کالبد دمید
یا عقل ارجمند که با روح یار کرد
لالست در دهان بلاغت زبان وصف
از غایت کرم که نهان و آشکار کرد
سر چیست تا به طاعت او بر زمین نهند؟
جان در رهش دریغ نباشد نثار کرد
بخشندهای که سابقهٔ فضل و رحمتش
ما را به حسن عاقبت امیدوار کرد
پرهیزگار باش که دادار آسمان
فردوس جای مردم پرهیزگار کرد
نابرده رنج گنج میسر نمیشود
مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد
هر کو عمل نکرد و عنایت امید داشت
دانه نکاشت ابله و دخل انتظار کرد
دنیا که جسر آخرتش خواند مصطفی
جای نشست نیست بباید گذار کرد
دارالقرار خانهٔ جاوید آدمیست
این جای رفتنست و نشاید قرار کرد
چند استخوان که هاون دوران روزگار
خردش چنان بکوفت که خاکش غبار کرد
ظالم بمرد و قاعدهٔ زشت از او بماند
عادل برفت و نام نکو یادگار کرد
عیسی به عزلت از همه عالم کناره جست
محبوبش آرزوی دل اندر کنار کرد
قارون ز دین برآمد و دنیا برو نماند
بازی رکیک بود که موشی شکار کرد
ما اعتماد بر کرم مستعان کنیم
کان تکیه باد بود که بر مستعار کرد
بعد از خدای هرچه پرستند هیچ نیست
بیدولت آنکه بر همه هیچ اختیار کرد
وین گوی دولتست که بیرون نمیبرد
الا کسی که در ازلش بخت یار کرد
بیچاره آدمی چه تواند به سعی و رنج
چون هرچه بودنیست قضا کردگار کرد
او پادشاه و بنده و نیک و بد آفرید
بدبخت و نیک بخت و گرامی و خوار کرد
سعدی به هر نفس که برآورد چون سحر
چون صبح در بسیط زمین انتشار کرد
هر بندهای که خاتم دولت به نام اوست
در گوش دل نصیحت او گوشوار کرد
بالا گرفت و دولت والا امید داشت
هر شاعری که مدح ملوک دیار کرد
شاید که التماس کند خلعت مزید
سعدی که شکر نعمت پروردگار کرد
ضرب المثل نابرده رنج گنج میسر نمی شود به انگلیسی
انگلیسی زبانان معادلی را برای این ضرب المثل مشهور سعدی بیان کردهاند. اصطلاح No Pain , No Gain دقیقا معدل ضرب المثل “نابرده رنج گنج میسر نمی شود مزدآن گرفت جان برادر که کار کرد” است.