مبالغه یکی از آرایههایی است که در شعر شاعران کهن بسیار از آن استفاده میشد. این جملات غلو آمیز در زمان کنونی و فارسی امروز نیز گاه و بیگاه استفاده میشود. در ادامه قصد داریم چندین نمونه از جملات مبالغه را برای شما دانش آموز پایه ششم به همراه معانی مربوطه بیاوریم.
مبالغه چیست؟
اغراق، بزرگ نمایی یا مبالغه در کلام، آن است که که در وصف کسی یا چیزی، ویژگی های آن را بسیار بزرگتر و فراتر از آنچه که هست، بیان کنند. مبالغه بر زیبایی کلام و جنبه های عاطفی و احساسی شعر یا نثر می افزاید. در واقع نویسنده و شاعر برای این که تأثیر سخن خود را بیشتر کند واقعیاتی را که درباره ی آن سخن می گوید بسیار بزرگ تر از آن چه هست بیان کند.
درمبالغه صفتی را که عملاً پذیرفتنی نیست، ذکر میکنیم.
شاهنامه فردوسی به دلیل حماسی بودن مهد استفاده از مبالغه و بزرگنماییهای قابل توجه (غلو) است. پس به طور خلاصه میگوییم:
اگر شاعران و نویسندگان برای بیان تأثیر و قدرت کلام و رویدادهای خود بیش از آنچه هست، اغراق و بزرگ نمایی کنند، این نوع بزرگ نمایی را «مبالغه» میگوییم.
تفاوت مبالغه، غلو و اغراق چیست؟
- مبالغه: مبالغه آرایهای است که در آن گوینده چیزی را ادعا میکند که هم با عقل جور در میآید و هم در زندگی روزمره و واقعی میتوان مثالهایی را برای آن یافت.
- غلو: در آرایه غلو، شاعر چیزی را میگوید که نه با عقل جور در میآید نه در زندگی عادی نمونهای داشته و دارد.
- اغراق: در اغراق، شاعر سخنی میگوید که عقل آن را میپذیرد، اما وقوع آن در در زندگی روزمره ناممکن و ناشدنی است.
۱۰ نمونه و مثال مبالغه با معنی (جملات و گفتگوهای روزمره)
۱. از بس ایستادم زیر پام علف سبز شد
معنی: قطعا زیر پایش با چند ساعت انتظار علفی سبز نخواهد شد.
۲. از سرما یخ زدم
معنی: سرما در بدنش رخنه کرده ولی باعث یخ زدن او نشده است.
۳. من هزار بار به تو گفتم!
معنی: ممکن است فقط چند بار گفته باشد، اما برای تأکید بر تکرار استفاده میشود.
۴. من دیروز به اندازهی یک سال خوابیدم!
معنی: در واقع ممکن است فقط چند ساعت خوابیده باشد، اما برای بیان خستگی یا خواب زیاد استفاده میشود.
۵. من انقدر گرسنهام که میتوانم یک گاو را بخورم!
معنی: شدت گرسنگی به اندازهای است که میتواند یک گاو را بخورد در صورتی که در واقعیت اصلا نمیتواند.
۶. آن جا مثل بهشت بود
معنی: نه ما میدانیم بهشت چه شکلی است و نه آن منقطه قطعا بهشت نخواهد بود.
۷. صف نانوایی یک کیلومتر بود.
معنی: صف نانوایی شاید ۱۰ متر هم نباشد ولی ما با بزرگنمایی آن را یک کیلومتر بیان میکنیم.
۸. آماده شدن خانمها ۳ ساعت طول میکشه !!
معنی: نهایتا آماده شدن یک خانم ۲۰ دقیقه است! این زمان برای مردان ۳ ساعت به نظر میرسد.
۹. از گرمای هوا پختم
معنی: شدت گرما زیاد است ولی نه آنقدر که یک انسان را بپزد.
۱۰. از درد سرم ترکید
معنی: هیچکس از درد سرش نخواهد ترکید و این یک مبالغهای است که ما خیلی عادی در مکالمات روزمرهمان استفاده میکنیم.
۱۰ مثال مبالغه با معنی (شعر)
شود کوه آهن چو دریایِ آب
اگر بشنود نامِ افراسیاب
معنی: فردوسی در این بیت میگوید اگر کوه آهن نام افراسیاب را بشنود از ترس ذوب خواهد شد. همه ما میدانیم که عملا این کار امکان پذیر نیست.
که گفتت برو دست رستم ببند
نبندد مرا دست، چرخ بلند
معنی: در این بیت رستم چنین ادعا می کند که فلک هم نمی تواند دست او را ببندد ، یعنی از نظر قدرت و توانایی برای خود صفتی می آورد که بیش از حد معمول است.
ز سمّ ستوران در آن پهن دشت
زمین شد شش و آسمان گشت هشت
معنی: شاعر در توصیف حال و هوای میدان نبرد اغراق می کند و می گوید: از ضربه سم اسبان، زمین شش تکه شد و آسمان هشت تکه.
زمانه از ورق گل مثال روی تو بست
ولی ز شرم تو در غنچه کرد پنهانش
معنی: دست روزگار همانند چهره تو را از برگهای گل آفرید، اما از شرم روی تو آن را در غنچه پنهان ساخت. هیچگاه چهره از برگهای گل آفریده نمی شود و شرم هم نمیتواند آن را در یک غنچه گل پنهان نماید.
هرچه ماهی باشد اندر قعر دریا خون شود
گر سموم هیبتش بر قعر دریا بگذرد
معنی: شاعر فرد را آنقدر بزرگ میداند و میگوید اگر بر قعر دریاها راه برود تمامی ماهیهای دریا از بین میروند.
که من از گشادِ کمان روز کین
بدوزم همی آسمان بر زمین
معنی: شاعر در توصیف دلاوری پهلوان داستان خود اغراق می کند و می گوید: من در روز جنگ با کمان خود می توانم آسمان را به زمین بدوزم.
سروها دیدم در باغ و تأمل کردم
قامتی نیست که چون تو به دلارایی هست
معنی: در باغ به سروها نگریستم و در مورد راستی و بلندی آنها تأمل کردم ، امّا سرانجام دریافتم که هیچ قامتی به زیبایی قد و قامت تو یافت نمی شود.
یکی تازیای برنشسته سیاه
همی خاک نعلش برآمد به ماه
معنی: در این بیت، شاعر میگوید حرکت اسب چنان بوده که خاک نعلش به آسمان رسیده است. اغراق در این بیت واضح است.
بیامد دو صد مرد آتشفروز
دمیدند گفتی شب آمد به روز
معنی: شاعر میگوید از شدت دود شب شده و اغراق بهکار برده است.
گر برگ گل سرخ کنی پیرهنش را
از نازکی آزار رساند بدنش را
معنی: بدن را چنان ظریف پنداشته که برگ گل نیز به آن آسیب میرساند.