در این مطلب از بخش محتوای آموزشی دیبامگ به معنی حمایت زیرکی صفحه ۴۶ فارسی کلاس پنجم ابتدایی پرداخته ایم. با ما همراه باشید.
متن حکایت زیرکی
مردی مقداری زر داشت و چون به کسی اعتماد نداشت، آن را بِبُرد و زیر درختی دفن کرد. بعد از مدتی بیامد و زر طلبید، باز نیافت و با هرکس که گفت، هیچ کس درمان ندانست. او را به حاکم نشان دادند. پس نزد او رفت و چگونگی را بیان کرد.
حاکم فرمود: «تو باز گرد که من فردا زر تو حاصل کنم!».
آن گاه، حاکم طبیب را نزد خود خواند و گفت: « ریشهی فلان درخت، چه دردی را درمان میکند؟»
گفت: « فلان درد را».
حاکم از جملهی طبیبان شهر بپرسید که «در این روزها چه کسی از فلان درد، شکایت کرد و شما او را به فلان درخت، اشارت کردید؟»
یکی گفت: «یک ماه پیش، مردی بیامد و از آن درد شکایت کرد. من او را به آن درخت، اشارت کردم».
پس، حاکم فرستاد و آن مرد را طلبید و به نرمی و درشتی زر را بستد و به صاحب زر، باز داد!
معنی حکایت زیرکی
در روزگاران قدیم، مردی بود که مقداری طلا داشت و چون به دیگران اعتمادی نداشت، طلاهایش را زیر درختی پنهان کرد. پس از مدتی، وقتی برای برداشتن طلاهایش به آن درخت بازگشت، متوجه شد که طلاهایش گم شدهاند. او ناچار با هر کسی که به ذهنش میرسید درباره این موضوع صحبت کرد، اما هیچکس نتوانست به او کمکی کند. برخی به او پیشنهاد کردند که پیش حاکم برود.
مرد به حاکم مراجعه کرد و ماجرای خود را برای او تعریف کرد. حاکم در پاسخ گفت: “برو و فردا برگرد؛ من قول میدهم که طلاهای تو را به تو برمیگردانم.” سپس حاکم طبیب دربار را فراخواند و از او پرسید: “ریشه آن درخت برای درمان چه دردی استفاده میشود؟” طبیب پاسخ داد که گیاه آن درخت برای درمان فلان درد مناسب است.
حاکم دستور داد تا تمام طبیبان شهر به نزد او بیایند. وقتی طبیبان جمع شدند، حاکم از آنها پرسید که در روزهای گذشته چه کسی به خاطر فلان درد به آنها مراجعه کرده و آیا کسی را به آن درخت راهنمایی کردهاند؟ یکی از طبیبان گفت: “یک ماه پیش فردی به من مراجعه کرد و از فلان درد شکایت داشت و من او را به آن درخت راهنمایی کردم.” پس حاکم آن مرد را خواست و طلا های مرد را به آن فرد باز گرداند.
جواب سوال صفحه ۴۶ حکایت زیرکی
پیام این حکایت، با کدام یک از مَثلَهای زیر، ارتباط دارد، دلیل انتخاب خود را توضیح دهید.
– نابرده رنج، گنج میسّر نمیشود.
– دروغگو، دشمن خداست.
– پیشِ غازی و مُعلّق بازی.
– بار کج به منزل نمیرسد.
پاسخ: زیرا آن شخص بیمار، مالی را برداشت که متعلق به او نبود. هرچند در آن لحظه کسی متوجه دزدی او نشد، اما پس از مدتی ناچار شد که مال دزدی را به صاحبش بازگرداند.
معنی کلمات حکایت زیرکی
زر: طلا
دفن کرد: زیر خاک پنهان کرد
طلبید: جستجو کرد
بازنیافت: پیدا نکرد
درمان ندانست: راه حلی نیافت
حاکم: فرمانروا، قاضی
حاصل کنم: پیدا کنم
طبیب: پزشک
ریشه: پایه، اساس
فلان: مشخص نشده
شکایت کرد: ناراحتی خود را بیان کرد
اشارت کرد: اشاره نمود
نرمی و درشتی: با زور و تهدید
بستد: گرفت
باز داد: پس داد