جلالالدین محمد بلخی در ۱۵ مهر ۵۸۶ هجری خورشیدی در بلخ یا وخش چشم بر جهان گشود. این شاعر بزرگ ایرانی و پارسیگوی به مولانا، مولوی و رومی معروف است. بیشتر آثار وی به زبان فارسی سروده شده است، اما در اشعارش بهندرت از ترکی، عربی و کاپادوسیهای یونانی نیز استفاده کرده است.
مثنوی معنوی مهمترین اثر مولوی است. این مجموعه شعر دارای شش جلد است و بسیاری، مثنوی معنوی را یکی از بزرگترین آثار شعر عرفانی میدانند.
تحقیق در مورد مثنوی معنوی
مثنوی، مشهور به مثنوی معنوی (یا مثنوی مولوی)، نام کتاب شعری از مولانا جلالالدین محمد بلخی شاعر و صوفی ایران است. این کتاب از ۲۶٬۰۰۰ بیت و ۶ دفتر تشکیل شده و یکی از برترین کتابهای ادبیات عرفانی کهن فارسی و حکمت پارسی پس از اسلام است.
- دفتر اول: ۴۰۰۳ بیت
- دفتر دوم: ۳۸۱۰ بیت
- دفتر سوم: ۴۸۱۰ بیت
- دفتر چهارم: ۳۸۵۵ بیت
- دفتر پنجم: ۴۲۳۸ بیت
- دفتر ششم: ۴۹۱۶ بیت
این کتاب در قالب شعری مثنوی سروده شدهاست؛ که در واقع عنوان کتاب نیز میباشد. اگر چه قبل از مولوی، شاعران دیگری مانند سنائی و عطار هم از قالب شعری مثنوی استفاده کرده بودند ولی مثنوی مولوی از سطح ادبی بالاتر برخوردار است. در این کتاب ۴۲۴ داستان پیدرپی به شیوهٔ تمثیل داستان سختیهای انسان در راه رسیدن به خدا را بیان میکند.
هجده بیت نخست دفتر اول مثنوی معنوی به نینامه شهرت دارد و چکیدهای از مفهوم ۶ دفتر است. این کتاب به درخواست شاگرد مولوی، حسامالدین حسن چلبی، در سالهای ۶۶۲ تا ۶۷۲ هجری/۱۲۶۰ میلادی تالیف شد. عنوان کتاب، مثنوی، در واقع نوعی از ساختار شعری است که در این کتاب استفاده میشود.
مولوی در مثنوی تبحر خود را در استفاده از اتفاقات روزمره برای توضیح دیدگاههای عرفانیاش نشان میدهد. ویژگی تمایزبخش دیگر این کتاب میزان گریزهای مکرر آن از داستان اصلی برای توضیح نکات مختلف داستان است. این نکته ممکن است بیانگر این باشد که برای مولوی مضمون داستان اهمیت بسیار بیشتری از سبک نگارش داشته است.
قالب مثنوی معنوی
مثنوی در میان قالبهای شعر فارسی، جزو قالبهای سهل و آسان شعری به شمار می آید. به همین لحاظ نیز شعرایی مانند”عبدالرحمن جامی”، “عطار نیشابوری” و دهها شاعر دیگر، طبع خود را درقالب مثنوی آزمودهاند و غالبا در موفق هم بودهاند.
اما آنچه مثنوی معنوی را از سایر مثنویها جدا میکند روانی در عین خلاقیت و نوآوری ادبی و نیز معنای دقیق الفاظ و تعبیرات جدید آن است. انتقال معنی از مطلبی به مطلبی و از حکایتی به مضمونی دیگر و در عین حال پیوستگی و ناگسسته بودن مطالب در آن از بدیعیات است.
با آنکه مفاهیم و آموزه های مثنوی به عموم جهانیان تعلق دارد، ولی بهره ایرانیان و پارسی زبانان از وی بیشتر است. چرا که، اولا، مثنوی معنوی به زبان پارسی سروده شده، و ثانیا از محیط فرهنگی ایران بیشترین تاثیر را پذیرفته است. داستانهای مثنوی عموما با فرهنگ ایران آن روزگار منطبق بوده است.
برخی مولوی شناسان عقیده دارند که در آن زمان زبان مردم قونیه، زبان فارسی بوده است. مطالب مثنوی را از جهت فهم خواننده به سه بخش عام، خاص و اخص تقسیم میکنند.
بخش عام بخشی از مثنوی است که در آن روی سخن با عامه است و هر کس نیز به قدر فهم خود از آن استفاده میکند. اکثر حکایات و نصایح و پندهای مثنوی در این بخش قرار دارند.
بخش دوم مطالب مثنوی بخش خاص یا بخش “حد فاصل” نامیده میشود. که گویی مولوی آن ها را با یاران نزدیک خود در بیان نمودهاست.
بخش سوم از مطالب مثنوی بخش اخص است که آن دسته از سخنان بسیار مشکل و مبهم مثنوی است. بخشی از اشعار این بخش یا تاویلات گوناگون دارند و یا تا کنون تفسیر نشدهاند. چرا که با سکوت مولوی نیمه کاره رها شدهاند.
جهان بینی مولانا
برای شناخت مثنوی، نخست باید به جهان بینی خاص مولانا توجه داشت. جهان بینی مولوی، یک جهان بینی عرفانی است و اساس و محور این جهان بینی، وحدت وجود و وحدت تجلی است. در این رهیافت تمام هستی یکجا به عنوان جلوهای از ذات کمال الصفات حق تعالی است و راز این تجلی عشق است. یکی دیگر از بنیانهای معرفتی جهان بینی مولانا، بازگشت اشیاء به حق است، اشیاء از همان مبدایی که به وجود آمدهاند، به همان مبداء بازمی گردند. چنانچه مولانا در ابیاتی به زیبایی این مساله را ترسیم میکند:
جزءها را رویها سوی کل است
بلبلان را عشق با روی گل است
آنچه از دریا به دریا میرود
از همانجا کامد، آنجا میرود
نگاه خاص به انسان و جایگاه ویژه او در جهان بینی عرفانی مساله مهم دیگری است که در شیوه و روش مولوی در میان حقایق انسانی موثر بوده است، گرچه از دیدگاه عرفا هر موجودی مظهر اسمی از اسمای الهیاند؛ ولی انسان در این جهان بینی عالم کبیر است و جهان عالم صغیر.
غربت انسانی از دیگر مسائل مهم در جهان بینی عرفانی است، این که انسان در این جهان یک موجود غریب و تنهاست. یک موجودی است که با اشیا، نامتجانس است؛ یعنی احساس عدم تجانس میکند، با هر اشیای دیگر. نمونه اعلای این نگاه در ابیات آغازین مثنوی در بیان فراغ نی آمده است. در جهان بینی مولانا، جریان قوانین در جهان هستی به استمرار حفاظت خداوندی از آنهاست.