معنی درس هفت خان رستم
متن درس هفت خان رستم ششم ابتدایی
۱. خروشید و جوشید و برکند خاک
زسمش زمین شد همه، چاک چاک
معنی: رخش شیهه کشیدو جست وخیزکنان از شدت خشم با ضربه های سمش زمین را پاره پاره کرد
آرایه های ادبی: در این بیت بطور کلی آرایه مبالغه به کار رفته است: درباره خشم رخش، اغراق شده است.
خروشید: فریاد زد
جوشید: عصبانی شد
برکند: جدا کرد سهمگین: ترسناک
۲. بزد تیغ و بنداخت ازبر، سرش
فرو ریخت چون رود، خون از برش
معنی: با ضربه ی شمشیر سراورا از بدن جدا کرد و خون مانند رود از تن او جاری شد.
آرایه های ادبی: تشبیه خون به رود (خون: مشبّه، رود: مشبّهٌ به) / در توصیف ریخته شدن خون، مبالغه شده است.
بر: تن
بدن تیغ: شمشیر
نیرنگ: فریب
حیله چیرگی: پیروز شدن
۳. بینداخت چون باد خم کمند
سر جادو آورد ناگه به بند
معنی: کمند را به سرعت به سمت جادوگر پرتاب نمود و او را اسیر کرد.
آرایه های ادبی: چون باد ← تشبیه / مثل باد کاری را کردن کنایه از سرعت بسیار / بیت مبالغه دارد.
کمند: ریسمان محکم
به بند آوردن: کنایه از اسیر کردن.
۴. میانش به خنجر به دو نیم کرد
دل جادوان زوپر از بیم کرد
معنی: رستم با خنجر جادوگر را نصف کرد وبا این کار باعث ایجاد ترس و وحشت در جادو گران شد.
میان: کمر
خنجر: شمشیر کوچک
زو: مخفّف از او
بیم: ترس
۵. چورستم بدیدش برانگیخت اسب
بدوتاخت مانند آذرگشسب
معنی: وقتی رستم اورادید،اسبش را به حرکت درآورد و با سرعت زیاد مانند آتش جهنده به سوی اوحرکت کرد.
آرایه های ادبی: مانند آذرگشسب: تشبیه / تاختن مانند آذر گشسب: کنایه از تند و سریع حرکت کردن
آذرگشسب: آتش تند و سریع
آتش جهنده چو: وقتی که، زمانی که
۶. سروگوش بگرفت و یالش دلیر
سر از تن بکندش به کردار شیر
معنی: رستم شجاعانه سرو گوش و یال ارژنگ دیو را گرفت و مانند شیر، سر از تنش جدا کرد.
یال: موهای بلند پشت گردن اسب
به کردار:مانند
دلیر: شجاع
۷. ز بهر نیایش سروتن بشست
یکی پاک جای پرستش بجست
معنی: برای عبادت خداوند سر و تن خود را شست و جای پاکی برای راز و نیاز جستجو کرد
زبهر: برای
نیایش: دعا
عبادت بجست: جست و جو کرد
پرستش: عبادت
۸. از آن پس نهاداز برخاک، سر
چنین گفت: کای داور دادگر
معنی: پس سر را بر خاک گذاشت و گفت ای پروردگار عادل !
آرایه های ادبی: سر بر خاک نهادن: کنایه از فروتنی و فرمانبُرداری کردن. در این درس یعنی راز و نیاز کردن./ این بیت موقوف المعانی است و با بیت بعد کامل میشود.
کای: مخفّف که ای
داور: قاضی
دادگر: بر قرار کننده عدالت
۹. زهر بد، تویی بندگان را پناه
تو دادی مرا، گردی و دستگاه
معنی: تو پناه همه ی بندگان در مقابل بدی ها هستی و تو به من پهلوانی و قدرت دادی.
گردی: پهلوانی
شجاعت دستگاه: قدرت و توانایی، عظمت
کلمات متضاد و هم خانواده درس هفت خان رستم
کلمه های هم خانواده ی درس پنجم
- مرحله = مراحل، رحلت، ارتحال
- عظمت = عظیم، اعظم، معظم
- قدرت = قادر، قدر، مقدر، مقتدر
- چنگ = چنگال، چنگک
- حرکت = محرک، حرکات، متحرک
- حمله = حملات، حامل، حمل
- مبالغه = بالغ، بلیغ، مبلغ
- غریب = غریبانه، غرب، مغرب
- تعجّب = عجیب، عجایب
واژه های مخالف و متضاد درس پنجم
- دادگر ≠ ظالم
- پیروزی ≠ شکست
- پایان ≠ آغاز
- فرجام ≠ شروع
- دراز ≠ کوتاه
- دشوار ≠ سهل
- پیروزی ≠ شکست
- گذشته ≠ آینده
- سخت ≠ آسان
- خواب ≠ بیدار
- خطرناک ≠ بی خطر و امن
معنی کلمات درس هفت خان رستم
- هفتخان: نام هفت مرحله از جنگ های رستم
- رخش: اسم اسب رستم؛ در لغت به معنی رنگ سرخ و سفید مخلوط شده است.
- مرحله: فاصلهی بین دو منزل که مسافر طی میکرده است، قسمت
- زابلستان: نام شهری در استان سیستان و بلوچستان
- اهریمن: شیطان و ابلیس
- قوی پنجه: زورمند، توانا
- کیکاووس: پادشاه نادان و بیارادهی ایرانی
- سخت: پُر از رنج و زحمت
- دیوان: جمع دیو، موجودات خیالی و ترسناک
- تیمار کردن: مراقبت کردن، خدمت کردن، رسیدگی به آب و خوراک حیوان. رهایی: آزادی
- نخجیر: شکار، حیوانی را که شکار کنند.
- بند: طناب، ریسمان، اسارت
- فرجام: پایان، آخرکار، عاقبت کار
- اژدها: جانور افسانهای بزرگ به شکل سوسمار که اغلب دو سر دارد.
- دیده: چشم
- پیکار: جنگ
- پرخاش: جنگ و ستیزه جویی، دُرشتی
- نبرد: جنگ
- سُم: قسمت انتهایی انگشتان حیوانات که مثل کفش برای آنهاست.
- چاک چاک: پاره پاره
- آذر گُشسب: آتش تند و تیز، در شاهنامه کنایه از هرچیز مورد نیایش آمده و نیز اسم یکی از پهلوانان است.
- سهمگین: خوفناک، ترسآور، ترسناک
- یال: موهای بلند پشت گردن اسب
- بَر: سینه، تن
- دلیر: شجاع، در اینجا همان رستم است.
- بدینسان: به اینگونه
- دیو سپید: در خان هفتم که رستم و اولاد به »هفت کوه« محلّ زندگی دیو رسیدند، رستم دست و پای اولاد دیو را بست و سپس به غار حمله کرد و دیو سپید را از پا درآورد.
- قصد: خواست و اراده برای انجام کاری
- ز بهر: به خاطر حیله: مکر و فریب
- نیایش: راز و نیاز کردن با خداوند
- چیره: غالب: پیروز (چیرگی: پیروزی)
- داور: انصاف دهنده، خدای تعالی
- خم: در این درس به معنی حلقهی طناب
- دادگر: کسی که با عدالت رفتار میکند.
- کمند: طناب، بند، ریسمان
- گُردی: پهلوانی، دلیری
- بیم: ترس
- اُولاد: نام دیوی است که در خان پنجم، رستم با وی و سپاهیانش مواجه میشود و آنها را تا رو مار میکند.
- دستگاه: شکوه، قدرت، عظمت
- ارژنگ دیو: نام یکی از سرداران دیو سپید است. ششمین خان رستم، جنگ با ارژنگ دیو است.
کلمات املایی درس پنجم فارسی ششم
هفت خان، رستم، اهریمنی، کیکاووس، اژدها، زابلستان، خانِ اوّل، قوی پنجه، حمله، تیمارکند سم، پرخاش، سمّش، سهمگین، تیغ، سپاس میگزارد، بدین سان، قصد، حیله گری، خمِّ کمند، اولاد، ارژنگ، آذر گشسب، خطرناک، گُردی