ولادت امام محمد باقر (ع) نقطهای برجسته در تاریخ اسلام است که با علم و دانش فراوان ایشان همراه بود. امام باقر (ع) بهعنوان پیشوای علمی و دینی، نقش بزرگی در گسترش معارف اسلامی داشتند.
شعرهایی که در این مناسبت سروده شدهاند، با زبان شاعرانه به ستایش شخصیت علمی و معنوی ایشان پرداخته و ولادت آن امام بزرگوار را گرامی میدارند. این اشعار با تأکید بر ویژگیهای برجسته امام باقر (ع)، عشق و ارادت مسلمانان به اهلبیت (ع) را به زیباترین شکل بیان میکنند. در ادامه این مطلب از دیبامگ زیباترین اشعار را به مناسبت میلاد امام باقر(ع) را میتوانید بخوانید.
از این اشعار زیبا میتوانیم به عنوان پیام تبریک ولادت امام باقر یا در متنهای مولودی ولادت امام محمدباقر (ع) استفاده نماییم.
شعر کوتاه ولادت امام باقر(ع)
آمدی ای امام پنجم ما
آمدی ای یگانه بی همتا
برف ها آب شد زمین خندید
از بهار تو ای گل زیبا
علم را آمدی که بشکافی
مثل کشتی به سینه ی دریا
تا ابد آسمان آبی تو
می زند سایه بر سر دنیا
تو در این صفحه های خالی دل
نقش ها می زنی به رنگ خدا
✨✨✨
ای سرآغاز ناب ماه رجب
وی شروع کتاب ماه رجب
با غروب جمادی الثانی
سر زدی آفتاب ماه رجب
اشک های تو لحظه ی میلاد
شده عطر و گلاب ماه رجب
عکسی از حسن کبریا هستی
جای تو قلب قاب ماه رجب
یک مناجات بر لبم بنویس
در شب مستجاب ماه رجب
✨✨✨
محمد آل احمد/از همه خوبان سرآمد
عزیز زهرا و حیدر/امام ِ باقر خوش آمد
آینه ی تجلّی حُسن خدا/طلعت او،شمس ولا،نور هُدی
او ولیّ حیّ سبحان/نورچشم عالمینه
پسر حضرت زهرا/نوه ی امام حسینه
✨✨✨
صد قل هوا… میگن بر جلوه ی نور کمالش
تبارک ا…و میخونن فرشته ها بر جمالش
لیلا شده مجنون و آواره ی تو روی دلش به سوی گهواره ی تو
توی آسمون عصمت تو که هاله ی دو نوری
حَسَنینی هستی آقا تو سلاله ی دو نوری
✨✨✨
قسم به ماه و ستاره
حاجت دلها همینه
یک شب اول رجب رو
باشیم ایشالا مدینه
آسمون دلا گل افشونی بشه
دور تا دور بقیع چراغونی بشه
ایشالا نصیبمون شه
تو مدینه این سعادت
برای امام ِ باقر
بگیریم جشن ولادت
✨✨✨
شب اول رجب دل من بی تابه
که شب تولده نوه اربابه
آسمونا ستاره بارونه
کل زمین آیینه بندونه
کاش ببینم همچین شبی آقا
دور تا دور بقیع چراغونه
یابن الزهرا یابن الزهرا …
✨✨✨
میشود چشم من (پر ز اشک از غمت) یا باقر
گشته هفت آسمان (سیه از ماتمت) یا باقر
میزند زهر شرر (بر تن و جان تو) یا باقر
میروی سوی حق (ای به قربان تو) یا باقر
عالم علمی ، پور سجادی
قال باقر شد ، بهر ما هادی
صد هزار عابد ، عبدتان آقا
ما همه قطره ، تا تویی دریا
یا محمد باقر یا مولا
✨✨✨
ای عزیز مصطفی امام ِ باقر
مسموم زهر جفا امام ِ باقر
جان ِ تو چه مظلومانه فدا شد
مادرت فاطمه صاحب عزا شد
واویلا واویلا آه و واویلا
✨✨✨
ای که شکافنده ی علم خدایی
تو شاهد روضه های کربلایی
ای احادیث تو فروغ مکتب
سلام ای یادگار داغ زینب
واویلا واویلا آه و واویلا
✨✨✨
واحد- زمزمه هم خوانده می شود
باقرم و روشنی دیده مصطفی شدم
غریبم و درشهر یثرب کشته از جفا شدم
✨✨✨
خوش باد، زمینی که هم آغوش شد او را
خوش آنکه به سوی حرمش گشته مسافر
دیگر غمی از محنت ایّام ندارد
هرکس به حرمخانه او گشت مجاور
وصفش نتوان گفت «حسان» با سخنی چند
چون، قصّه بلند است و زبان، الکن و قاصر
✨✨✨
اى مهر دل فروز، در آسمان علم
وى یار مه جبین، یا باقرالعلوم
اى حجت خدا، ما را شفیع شو
در روز واپسین، یا باقرالعلوم
بر اهل ولا عید مویّد شده امشب
در جلوه رخ داور سرمد شده امشب
لبخند عیان برلب احمد شده امشب
میلاد همایون محمد شده امشب
✨✨✨
سلام کلّ افلاک به محضر تو مولا
محبت تو باشد تمام هستی ما
تو باقرالعلومی منم گدای کویت
بُوَد همیشه هر جا روی دلم به سویت
ای دانش بی حدّت احیاگر دین حق
ای آینه ی ایزد ای نور مبین حق
ای خلق دو عالم مُحتاجِ دُعایت
یا حضرت باقر جانها به فدایت
✨✨✨
عطر لبخند خدا پیچید در دنیای من
پنجمین خورشید تا گل کرد در شب های من
✨✨✨
تشنه ی یک جلوه از خورشید سیمای توأم
ای طلوع پنجمین! ای حجّت فردای من
✨✨✨
یارب این بوی خوش از سمت جنان میآید
یا گل فاطمه (س) آن جان جهان میآید
یارب این نور صفات ازلی باقر (ع) توست
علم با آمدنش، رقص کنان میآید
یارب این خیل ملائک ز سما تا به زمین
با چه شوریست چنین بال زنان میآید
یارب این باقر علم نبوی یا ملک است؟
که به نامش غزل از عمق بیان میآید…
✨✨✨
ای به تو از خالق داور سلام
از لب جان بخش پیمبر سلام
شمس و قمر را به نسب اختری
نسل امام از پدر و مادری
اختر تابندهی دانش تویی
بلکه شکافندهی دانش تویی
دانش کل نقطهای از مکتبت
علم لدنی سخنی بر لبت
هر نفست باغ گلی از کمال
هر سخنت پاسخ صدها سؤال
شعر بلند ولادت امام باقر(ع)
طلسم رنگ چمن را بهار بسته چنان
که رنگِ بیم ندارد برو شکستِ خزان
کنون که یوسف گل شد عزیز مصر چمن
زمانه همچو زلیخا دوباره گشت جوان
به گلشن از ید بیضای برگ غنچه گل
هزار معجزه دارد در آستین پنهان
ز فیض آب و هوای چمن عجب نبود
بسان غنچه اگر دلنشین شود پیکان
به مردگان بنات نبات در ته خاک
دمد به معجزه دم، مسیح نامیه جان
درین بهار اگر بودی آتش نمرود
درونه معجزه بودی دمیدن ریحان
ز تازگی و تری در میانه آتش
نهال دود بود همچو سرو در بستان
ز بس گل از سر هر خار بردمد چه عجب
گل سرشکم اگر بر دمیده از مژگان
به غنچه در نگرم خون دل خورم که چرا
سری به جیب فرو برده با چنین سامان
طریق درد نهفتن ز غنچه دارم یاد
که هست با دل صد پاره دائما خندان
کسی که ناله بلبل شنیده می داند
که جیب گل ز چه رو پاره گشته تا دامان
اسیر کنج قفس باد بلبلی که کند
درین بهار بجز مدح شاه ورد زبان
شهی که بختش اگر سایه گسترد، گردد
به زیر سایه یک پایه شش جهت پنهان
امام مشرق و مغرب که آفتاب بلند
بود به پرتو مهرش چو ذرّه در جولان
محمد بن علی باقر العلوم که هست
بلند رایت علمش ستون این ایوان
اگر ز چهره علمش نقاب بر خیزد
غبار آینه گردد علوم هر دو جهان
ردای دانش او دامن ار بیفشاند
رود به باد فنا گرد حکمت یونان
اگر به بحر کمالش فتد شناور و هم
چو موج پُر بدود لیک کم رسد به کران
زهی به حسن شیم از جهانیان ممتاز
چو شاخ گل که بود سرفراز در بستان
میان رای تو و نور آفتاب بود
تفاوتی که بود در میان علم و عیان
سفید روی تر آید به محشر از طاعت
به آب خاک درت غوطه گر خورد عصیان
تو لایقی به خلافت ز روی عقل و قیاس
تویی سزای امامت به حجّت و برهان
تویی که جابر انصاری از زبان رسول
سلام داده تو را بعد سال ها ز زمان
نه قالب تو کم از روح عیسی مریم
نه ز آستین تو بِه دستِ موسی عمران
چو دست معجزه از آستین برون آری
یکی است کار عصای کلیم و چوب شبان
تو را چنان که تویی کور دل اگر نشناخت
|ز نقص فطرت شومش بود چه باکت از آن
چو از مشاهده نور عاجز آید کور
به آفتاب درخشان نمی رسد نقصان
خدا یگانا! آنی که وصف رتبه او
نمی تواند کردن خرد به فکر و بیان
متاع علم مرا نیست مایه جز سودا
تجارت عملم را نتیجه جز خسران
و لیک مهر تو دارم بس است این عملم
به توست معرفت من مرا بس این عرفان
به فضل توست امیدم، چه کار ازین بهتر
مرا که سود تو باشی دگر چه غم ز زیان
معاند تو چو حیوان زبانش الکن باد
متابع تو به وصفت همیشه گرم زبان
تمیز دوست ز دشمن به آب و تاب تو باد
چنان که در صف خرمهره لؤلؤ و مرجان
در آن زمان که پدر را پسر فراموش است
به یاد خود که ز فیاض خود مکن نسیان
✨✨✨
همیشه تا بود آراسته فلک به نجوم
ز من تحیت بر جان هفتمین معصوم
امام پنجم تاج سر همه انجم
محمد بن علی باقر تمام علوم
ولی بار خدای و وصی راهنمای
که جبرئیل امین خادم است و او مخدوم
رسول گفت به جابر چو دیدیش برسان
ز من تحیت و کردش بدین لقب موسوم
همه سرایر(پنهانی ها) امکان به نزد او ظاهر
همه حقایق فرقان به نزد او معلوم
شراب کوثر جز با ولایتش غسلین
هوای جنّت جز در حمایتش یحموم
نبوده هیچ یک از رمزها بر او مخفی
نبوده هیچ یک از رازها بر او مکتوم
شد از علومش دشوارِ آفرینش، حلّ
چنان که آهن داود را به کف چون موم
تو را به حکمت باقر یقین شود کامل
وگرنه حکمت بقراط نیست جز موهوم
به گوش اگر نکنی حلقه اطاعت او
به روز محشر مالک بگیردت حلقوم
فضایلی که ازو بر زبان همی رانند
به گوش چون گهر است و به مغز چون مشموم
مدیح جعفر گویم از آن که به باشد
پس از مدیح پدر مدحت پسر منظوم
امام جنّ و بشر شارسان دین را در
که تازه شرع نبی را به علم اوست رسوم
به قصد کشتن، روزی بخواستش منصور
شدند هر دو برابر چو ظالم و مظلوم
دهان گشاده یکی اژدها پدید آمد
چه گفت؟ گفت که باز آی ازین عزیمت شوم
اگر شود سر یک موی از وجودش کم
تو را و قصر تو را هر دوان کنم معدوم
بگیر مذهب جعفر نه مذهب سقراط
درخت طوبی بشناس آخر از زقّوم
گرت ز آل پیمبر شفاعت است امید
چه پویی از پی قسّیس در کنیسه روم
شراب دوستی آل، نوش تا نوشی
از آن شراب که با غالیه بود مختوم
همه هموم و غموم است دوری از در آل
بدین در آی و بر آسای از هموم و غموم
«سروش» عمر به غفلت گذاشتی و گناه
به جان خویش ستمگر، به نفس خویش ظلوم
کنون سزد که به عمر گذشته نوحه کنی
بدان صفت که عرب نوحه بر طلول(قدیمی) و رسوم
سپر همی کن از این قصیده غرّا
چو مالکان سقر بر تو آورند هجوم
✨✨✨
ای ز سرو قدّ رعنا بر صنوبر طعنه زن
و ای ز ماه روی زیبا مهر را رونق شکن
همچو من هر کس رخ و قد تو بیند تا ابد
فارغ است از دیدن خورشید و از سرو چمن
گر خرامی صبحدم در طرف باغ ای گل عذار
غنچه از شرم دهانت هیچ نگشاید دهن
ای تو شمع انجمن از فرط حسن و دلبری
هر کجا دارند خوبان دو عالم انجمن
نسبت حسن تو با یوسف نشاید داد از آنک
صد هزاران یوسفت افتاده در چاه ذقن
چشم جادویت نموده شرح بابل مختصر
بوی گیسویت شکسته رونق مشک ختن
کی توانم کرد وصف و چون توانم داد شرح
ز آنچه عشقت می کند ای نازنین با جان من
بس بود طبعم پریشان از غم زلفت مگر
با خیال قد رعنایت کنم موزون سخن
در مدیح صادر اول امام پنجمین (ع)
کش بود مدّاح ذات ذوالجلال ذوالمنن
شبل حیدر سبط پیغمبر خدیو انس و جان
مخزن علم النبیین کاشف سرّ و علن
حضرت باقر ضیاء دیده خیر النسا
حامی شرع رسول اللّه هوادار سنن
جلّ اجلاله توانائی که گر خواهد کند
روز، شب، خورشید، مه، افلاک، غبرا، مرد، زن
دی به یک ایمای او گردد بهار و خار
گل بلبل و قمری شوند از امر او زاغ و زغن
بی ولای آن گل گلزار دین نبود
اگر لاله خیزد در چمن یا سبزه روید از دمن
کوی او چون خانه حق قبله اهل یقین
اسم او چون اسم اعظم دافع رنج و محن
هم به آدم شد مغیث و هم به نوح آمد معین
هم به عیسی گفت: کلّم هم به موسی گفت: لن
من چه گویم وصف ذاتش جز که عجز آرم
به پیش دُرّ دریای حقیقت را که می داند ثمن؟
دشمن ار بنمود مسمومش بر آن معهود
بود کز ازل تیر بلا را جان پاکش شد مِجَن
خصم اگر ورزید کین با وی فزودش عزّ و جاه
مر سلیمان را نکاهد قدر، کین اهرمن
طعنه بر عرش برین هر دم زند ارض بقیع
تا که آن نور الهی یافت اندر وی وطن
تا که اندر باختر خورشید می گردد نهان
تا که از خاور شود هر صبحدم پرتو فکن
دوستانش چون صغیر آزاد از قید هموم
دشمنانش در حصار غم چو مور اندر لگن
✨✨✨
ای آینه جمال احمد
و ای نام گرامی ات محمّد
ای مهر سپهر و ماه انجم
هفتم معصوم، امام پنجم
سر خیل اوائل و اواخر
دریای علوم؛ امام باقر
ای طالع تو قران سعدین
و ای نسل تو نجل پاک نَجْدَین
از مادر و از پدر به گواه
بردی نسب از دو سو به حیدر
یک جدّ تو شاه کربلا بود
جدّ دگر تو مجتبی بود
چون دور قمر به «پنجه و هفت»
از هجرت پاک مصطفی رفت
میلاد تو غُرّه رجب شد
لبریز جهان، ز نور ربّ شد
ای سِدره عرش و طور سینین
و ای نوگل باغ آل یاسین
ای نور تو، نور نخله طور
و ای روی تو شرح سوره نور
و الشّمس شعاع ماه رویت
و الّلیل، سواد مشک مویت
گنجینه حکمت الهی
بخشنده تاج پادشاهی
ای خاک درِ تو افسر من
و ای دیده جابر از تو روشن
نادیده تو را سلام می داد
جدّت که سلام حق بر او باد
ای خازن وَحی و طورِ تنزیل
قرآنْ آموزِ صد چو جبریل
قول تو و گفته پیمبر
حکم تو و حکم حی داور
قرآن کریم را اگر جان
بخشد دم روح بخش یزدان
چون خلقت تو تمام گردد
ناطق شود و امام گردد
هستند موافق و مطابق
قرآن حق و امام ناطق
خواندم ز امام، داستانی
آن به، که بگویم و بدانی
روزی پی بخت آزمایی
می کرد عرب هنرنمایی
صف بسته سپاهیان سرباز
گُردان و یلان ناوک انداز
بر دوخته بر هدف دو دیده
صد بار، زِه کمان کشیده
هر گوشه یکی نشانه می کرد
تیری ز کمان کمانه می کرد
تا بخت و هنر که را گزیند
تا تیرِ که، بر هدف نشیند
چون بخت کسی نکرد یاری
حاصل همه بود شرمساری
در جمع «هشام» بود حاضر
او خواست مگر امام باقر
اقبال و هنر بیازماید
تیری به هدف رها نماید
بگرفت کمان، ولی داور
بنشاند به تیر رفته، تا پر
گفت: ای به فدای اوستادت
این مایه هنر که یاد دادت؟
فرمود که خاندان عصمت
تعلیم دهند از صباوت(کودکی)
هر جا هنری است رهنمون باش
هر جا که فنی است ذو فنون باش
باشد که تو را به کار آید
مؤمن همه فن حریف باید
✨✨✨
می نویسم نامِ زیبایِ تو را«آقای عشق»
چون غباری می شوم پایِ تو را آقای عشق
قد کشیدی مثل یک سروی به باغِ اهل بیت
ای بنازم قدّ و بالایِ تو را آقای عشق
«پنجمین»مهرِ درخشان خدایی«باقری»
می پسندم نورِ زیبایِ تو را آقای عشق
در نَفَس های تو اعجازِ مسیحا گل نمود
دوست دارم هر نَفَس های تو را آقای عشق
شاهدی مانند تو در کربلا اصلأ نبود
خون گرفته چشمِ بینایِ تو را آقای عشق
خاطراتی داری از بنت الحسین، هم بازی ات
می پذیرم نَقلِ گویایِ تو را آقای عشق
از رقیّه از سه ساله صحبتی کن نازنین
می خرم با جان نواهایِ تو را آقای عشق
بهر ما تفسیر کن «الشام الشامِ»پدر
سیلِ اشکم داغِ بالایِ تو را آقای عشق
«یا محمّد»ای امامِ پنجمین، پرونده ام
کسر دارد مُهر و امضای تو را آقای عشق
✨✨✨
ای دانش و کمال و فضیلت سه بنده ات
دشمن گشاده رو، ز گلستان خنده ات
آرنده کمال و شکافنده علوم
پاینده عمر هر دو ز گفتار زنده ات
ای متّکی هماره کلام خدا به تو
یا باقرالعلوم! سلام خدا به تو
مولای کلّ خلقتی و خلق را ولی
انوار انبیا ز جبین تو منجلی
دریای هفت دُرّ و دُرِ چار بحر نور
نجل دو فاطمه، خلفِ پاکِ دو علی
تفسیر حسن لم یزلی نقش صورتت
گل بوسه های یوسف زهرا به طلعتت
تو کیستی محمّد آل محمّدی
خورشید آسمان کمال محمّدی
قرآن نور در بغل زین العابدین
آیات سوره های جمال محمّدی
دانش نیازمند دم روح پرورت
جابر سلام گفته ز قول پیمبرت
آیینه جمال خداوند اکبری
نامت محمّد است و سراپا پیمبری
دُردانه حسینی و ریحانه حسن
نسل امام، هم ز پدر هم ز مادری
شیرین هماره کام دل از ذکر خیر توست
وز قصّه لطیف عزیز و عُزیر توست
آب حیات جرعه ای از آب جوی تو
روح مسیح می دمد از گفتگوی تو
پایان گرفت شهر جمادی در انتظار
تابید در هلال رجب ماه روی تو
این ماه را به فیض تو رحمت فزوده شد
دست عطا و باب اجابت گشوده شد
علم تو گر نبود شهادت اثر نداشت
نخل امید سیّد سجّاد بَر نداشت
مولای ساجدین و امام المجاهدین
مثل تو ای محمّد ثانی، پسر نداشت
زهد پدر، کرامت مادر مبارکت
در کودکی شهامت حیدر مبارکت
در مجلس یزید که بودت چهار سال
گفتی سخن چنانکه خداوند ذوالجلال
خواندی حرام زاده سپاه یزید را
با منطقی که پور معاویّه گشت لال
یک طفل چار ساله و این نطق آتشین
تو لب گشودی و پدرت گفت آفرین
حُبّ تو نخل پر بر شیرین باغ دل
مِهر تو همچو مُهر جبین است داغ دل
از وادی بقیع تو در سینه، بقعه ها
وز قبر بی چراغ تو روشن چراغ دل
ای ماورای وهم، مقام رفیع تو
تا حشر در مدینه دل ها بقیع تو
ای مکتب تو روح تمام پیام ها
در هر پیام روح فزایت قیام ها
تا گردش مداوم لیل و نهار هست
از خلق و از خدات دمادم سلام ها
پیوسته ریخت گوهر توحید از لبت
کار قیام کرب وبلا کرد مکتبت
دوبیتی ولادت امام باقر(ع)
بای نامت به همه کلّ جهان می ارزد
آی نامت به ایادی زمان می ارزد
قاف آن قلّه ی قاف همه ی دانش هاست
رای آن: رأس حسین است، همان می ارزد
✨✨✨
پنجمین حجّت و هفتم معصوم
بابى اَنْتَ که گشتى مسموم
اى فداى حق و قربانى دین!
کرده یک عمر نگهبانى دین!
✨✨✨
ای دوّمین محمد و ای پنجمین امام
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام
چشم و چراغ فاطمه خورشید هفت نور
روح و روان احمد و فرزنـد چـار امــام
✨✨✨
یا امام ِ باقر همیشه نوای منه
حاجت دیدار بقیعش دعای من
کعبه ی دلم صحن و سراش
دلخوشی من لطف و عطاش
✨✨✨
به سر می پـرورانم من هوای حضرت باقر
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد
کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر
✨✨✨
سلام کلّ افلاک به محضر تو مولا
محبت تو باشد تمام هستی ما
تو باقرالعلومی منم گدای کویت
بُوَد همیشه هر جا روی دلم به سویت
✨✨✨
ای دانش بی حدّت احیاگر دین حق
ای آینه ی ایزد ای نور مبین حق
ای خلق دو عالم مُحتاجِ دُعایت
یا حضرت باقر جانها به فدایت
✨✨✨
تو کعبه ای و کعبه گرفتار بقیعت
پیوسته ملک سائل زوار بقیعت
جان و دل و ما شمع تار بقیعت
تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت
✨✨✨
شاهی که علوم حق شد از او ظاهر
نام و لقبش محمد است و باقر
دریــای ســخای او نــدارد اول
صــحرای ولای او نــدارد آخــر
✨✨✨
حــامل عــلم نـبی را صـلوات
چهـارمین پور ولی را صــلوات
پنجمین نــور امــامت باقــــر
هـفتمین مـهر جـلی را صـلوات
رباعی ولادت امام باقر(ع)
اگر گردد شفیع ما بنزد خالق یکتا
بهر هر دردى شفا بخشد دعاى حضرت باقر
ز اندوه و غم و محنت بود آسوده و راحت
بزیر سایه و تحت لواى حضرت باقر
✨✨✨
به ذرات جهان یکسر بود او هادى و رهبر
که جان عالمى گردد فداى حضرت باقر
برو کسب فضیلت کن چو مردان خدا اى دل
ز بحر دانش بى منتهاى حضرت باقر
✨✨✨
تو کعبه ای و کعبه گرفتار بقیعت
پیوسته ملک سائل زوار بقیعت
جان و دل و ما شمع تار بقیعت
تا چهره گذاریم به دیوار بقیعت
✨✨✨
شاهی که علوم حق شد از او ظاهر
نام و لقبش محمد است و باقر
دریــای ســخای او نــدارد اول
صــحرای ولای او نــدارد آخــر
✨✨✨
حــامل عــلم نـبی را صـلوات
چهـارمین پور ولی را صــلوات
پنجمین نــور امــامت باقــــر
هـفتمین مـهر جـلی را صـلوات
✨✨✨
بر اهل ولا عید مویّد شده امشب
در جلوه رخ داور سرمد شده امشب
لبخند عیان برلب احمد شده امشب
میلاد همایون محمد شده امشب
✨✨✨
ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او لکن قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمى داند بهاى حضرت باقر
✨✨✨
یک جهان لطف و صفا حضرت باقردارد
شجر طیبّه ای میوه ی طاهر دارد
پیرو مکتب او دولت وافر دارد
هر که شد ذاکر او خلعت فاخر دارد
✨✨✨
دارم به دل ولای تو یا باقر العلوم
بر سر بود هوای تو یا باقر العلوم
عهد ولادت تو و جشن و سرور ماست
جانم شود فدای تو یا باقر العلوم
✨✨✨
بهشت رحمت صفاى جنت
بهار طوبى جمال یزدان
امام باقر که فیض وافر
دهد کلامش به علم و عرفان
✨✨✨
اى باقر العلوم که هنگام مکرمت
باشد هزار حاتم طایى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
✨✨✨
ای باقر و شاکر ، ای محمّد
روشن به تو دیدگان احمد
میلاد تو، خرّمی به جان داد
جان برتن مرده جهان داد
✨✨✨
امشب گل سرخ باغ دین می آید
فرزند امیرالمومنین می آید
تبریک که ماه برج حکمت باقر
در خانه زین العابدین می آید
✨✨✨
جولان جشن پنجمین مولاست امشب
عید علوم کل ما فیهاست امشب
امشب شب پیدایش بحر العلوم است
اکنده از شور و شعف ، قلب عموم است
✨✨✨
ساغر زده ام ز جام باقر
بشکفته لبم به نام باقر
چشم همه روشن از جمالش
آمد به جهان امام باقر
✨✨✨
ای آنکه به کل عالمیان فاخر
خورشید ز نور چشم تو شد صادر
آخرین یگانه ز غم کرب و بلا
دریاب دل گدای خود یا باقر
✨✨✨
امشب از انوار خداوند مجید
نور توحید به جمال بشریت تابید
گلی از گلشن زهرا(س) محمد بشکفت
پنجمین اختر افلاک امامت بدمید
✨✨✨
پنجمین اختر تابنده امام باقر
عاشقانش همه در پیش رخ او چاکر
امشب از نسل امیرالمومنین و زهرا
گلی از فاطمه بنت حسن گشت ظاهر
✨✨✨
مژده ای اهل ولا آمده پور ساجدین
باقر علم نبی ، فرمانده روی زمین
تو بگو تبریک بر هر عاشق دلخسته ای
که رسیده شب میلاد امام پنجمین
✨✨✨
از عرش و سما ندای حق می آید
جبریل امین با دو ملک می آید
در ارض و سما پیچیده بوی گلشن
چون امام باقر ز فلک می آید
✨✨✨
ماه هم در آسمان نورش ز نور باقر است
شمس هم در کهکشان خندان ز روی باقر است
آیت حق در زمین و آسمان جلوه گر است
روز میلاد امام پنجمین ؛ محمد است
✨✨✨
هلال ماه رجب است ، حضرت باقر آمد
مژده دهید ای شیعیان ، فخر مفاخر آمد
استاد دانشگاه دین مظهر ایمان آمد
زاده زین العابدین محبوب یزدان آمد
✨✨✨
برخیز که شام غم در آمد
شادی و نشاط از در آمد
خورشید جهان آفرینش
روشنگر ماه و اختر آمد
✨✨✨
امشب که شب خجسته ی میلاد است
تسبیح فرشتگان مبارک باد است
شاد است دل آل محمد اما
بیش از همه دلها ، دل زهرا(س) شاد است
✨✨✨
مهرت به کائنات برابر نمی شود
داغی ز ماتم تو فزونتر نمی شود
از داغ جانگداز تو ای گوهر وجود
سنگ است هر دلی که مکدر نمی شود
✨✨✨
مهر و کرامت و سخا آمده
مظهر بخشش خدا آمده
به یک کلام و یک سخن در وجود
ستاره عشق و صفا آمده
✨✨✨
ای نور خدایی از جبینت ظاهر
وی یاد تو پیوسته مرا در خاطر
از آتش زهر آب شد پیکر تو
جانها به فدایت ای امام باقر
✨✨✨
ای فروزان گوهر پاک بقیع
گل پرپر شده در خاک بقیع
کربلا را دیده ای از کوفه تا شام
ای شهید از اثر زهر هشام
✨✨✨
من ذاکر انا الیه الراجعونم
من خاطرات جانگداز دشت خونم
دیدم پرستوهای دین را پر بریدند
در قتلگه جدّم حسین را سر بریدند
✨✨✨
یارب به شکافنده علمت باقر
کانوار تو از جبین پاکش ظاهر
آن را که سعید خوانده ای از اوّل
مگذار که تا شقی شود در آخر
✨✨✨
بهشت رحمت صفاى جنت
بهار طوبى جمال یزدان
امام باقر که فیض وافر
دهد کلامش به علم و عرفان
✨✨✨
ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او لکن، قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمى داند بهاى حضرت باقر
✨✨✨
امشب گل سرخ باغ دین می آید
فرزند امیرالمومنین می آید
تبریک که ماه برج حکمت باقر
در خانه زین العابدین می آید
✨✨✨
امشب شب مرگ غم و وقت سرور است
هنگامه ی آزادى و میلاد نور است
جولان جشن پنجمین مولاست امشب
عید علوم کل ما فیهاست امشب
✨✨✨
ز بهر رفع حاجات و نیاز خویش گردیده
سلاطین جهان یکسر گداى حضرت باقر
زبان از وصف او لکن ، قلم از مدح او عاجز
که جز حق کس نمى داند بهاى حضرت باقر
✨✨✨
بهشت رحمت صفاى جنت
بهار طوبى جمال یزدان
امام باقر که فیض وافر
دهد کلامش به علم و عرفان
✨✨✨
گرامی وارثِ محمودِ احمد
امام باقری، نامت محمّد
فروزان اختری برتر ز انجم
تو فخر عترتی، خورشید پنجم
✨✨✨
پنجمین حجّت و هفتم معصوم
بابى اَنْتَ که گشتى مسموم
اى فداى حق و قربانى دین!
کرده یک عمر نگهبانى دین!
✨✨✨
ای دوّمین محمد و ای پنجمین امام
از خلق و از خدای تعالی تو را سلام
چشم و چراغ فاطمه خورشید هفت نور
روح و روان احمد و فرزنـد چـار امــام
✨✨✨
یا امام ِ باقر همیشه نوای منه
حاجت دیدار بقیعش دعای من
کعبه ی دلم صحن و سراش
دلخوشی من لطف و عطاش
✨✨✨
به سر می پـرورانم من هوای حضرت باقر
بـه دل باشد مرا شوق لقای حضرت باقر
زعشقش جان من بر لب رسیده کس نمی دانـد
کـه نبود چاره ساز من سوای حضرت باقر
✨✨✨
یاد آمدش از چهره تابان محمّد
با چشم بصیرت نگهش کرد چو «جابر
عالم همه شد روشن از آن نور خدائی
شد بارور از او شجر دین و شعائر
✨✨✨
بــه ســر مى پــرورانــم مــن هــواى حـضـرت باقر
بـه دل بـاشـد مـرا شـوق لـقــاى حـضــرت بــاقــر
ز عشقش جان من بر لب رسیده ، کَس نمى داند
که نبود چـــاره ســاز من سواى حـــضــرت بــاقــر
✨✨✨
زخمی زهری بود و بر غم مبتلا بود
زهر جگر سوزی که بر دردش دوا بود
پنجاه سالِ عمر او با درد بگذشت
پنجاه سال، او روضه دار کوچه ها بود
✨✨✨
از سوز زهر پیکرم آتش گرفت و سوخت
یارب ز پای تا سرم آتش گرفت و سوخت
مسمومم و زبانه کشد شعله از تنم
از این شراره بسترم آتش گرفت و سوخت
✨✨✨
من یادگار کرب و بلایم که روز و شب
با روضه هاش خاطرم آتش گرفت و سوخت
می سوخت بین تب تن بابا به خیمه ها
صد بار قلب مضطرم آتش گرفت و سوخت
✨✨✨
هنگامه غروب که غارت شروع شد
هر کس که بود در حرم آتش گرفت و سوخت
یک زن نمانده بود که شعله به تن نداشت
چادر نماز مادرم آتش گرفت و سوخت
✨✨✨
از روشنی طلعت رخشنده باقر
شد نور علوم نبوی بر همه ظاهر
در اوّل ماه رجب از مشرق اعجاز
گردید عیان ماه تمام از رخ باقر
✨✨✨
منشق شده از نور «علیّ بن حسین» است
این نور که نورانی از او گشته ضمائر
بر «فاطمهی بنت حسن» بس بُوَد این فخر
کاورده پدید این مه تابنده باهر
✨✨✨
باقر» لقب و کنیه «ابو جعفر» و او را
بوده است لقبهای دگر، هادی و شاکر
از هر بدی و عیب و زلل اوست مبرّ
جان و تنش از «یُذبَّ عنکم» شده ظاهر
✨✨✨
اى باقر العلوم که هنگام مکرمت
باشد هزار حاتم طایى گداى تو
پنجم ولى و حجت خلاق عالمى
لوح دل است مهر به مهر و ولاى تو
✨✨✨
دارم به دل ولای تو یا باقر العلوم
بر سر بود هوای تو یا باقر العلوم
عهد ولادت تو و جشن و سرور ماست
جانم شود فدای تو یا باقر العلوم
شعر صلوات ولادت امام باقر(ع)
خواهی اگر از خدای سبحان درجات
یا بزل عنایت و وفور نعمات
بفرست شبانه روز تا گاه ممات
بر طلعت روی باقر بفرست یک صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✨✨✨
حــامل عــلم نـبی را صـلوات
چهـارمین پور ولی را صــلوات
پنجمین نــور امــامت باقر
هـفتمین مـهر جـلی را صـلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✨✨✨
ای همسفران دیده ی خود باز کنید
امشب به سوی مدینه پرواز کنید
عشق و ادبِ خــود بــه امام باقـر
بـــا یــک صلــواتِ نــاب ابــراز کنیــد
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✨✨✨
رو سـوی بقیـــع، اولیـا را صلوات
گنجینـــۀ عـلــمِ انبـیـــا را صلوات
بر باقر و شاکر و به هادی و امین
آن گوهــر نابِ کبـــریا را صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✨✨✨
بر معدن نور و علم باقر صلوات
بر موسی دریای سرایر صلوات
بر ثانی احمد ، به محمد به جهان
بر حجت حق ، امام باقر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✨✨✨
در ماه رجب به بوی باقر صلوات
بر جود جواد ماه عالم صلوات
بر شاه نجف امیر عالم صلوات
بر خاتم مرسلین محمد صلوات
در ماه رجب فرست ای مومن حق
بر شیر عرب حضرت حیدر صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »
✨✨✨
در ماه رجب به اسوه هایش صلوات
بر مبعث و بر شاه جهانش صلوات
بر حضرت باقر و به علمش صلوات
بر امام پنجمین به هر دم صلوات
او عالم علم احمد مختار است
بر حضرت خاتم از دل و جان صلوات
بر صاحب صولت علی علم نبی
بفرست مدام از دل و جان صلوات
بر شاه نجف امیر مردان جهان
بر فاتح بدر و جنگ خیبر صلوات
مبعوث شود رسول حق در این ماه
بر خاتم انبیا محمد صلوات
« اللّهم صلّ علی مُحمّد و آلِ محمّد و عجّل فرجهم »