آیه ۹ سوره یس به سد نهادن خدا پیشرو و پشتسر رهبران لجوج کافران و مشرکان اشاره دارد تا آیات آفاقی او را مشاهده نکنند و ایمان به دلهایشان راه نیابد. مفسران، شأن نزول آیه را درباره نقشه قتل پیامبر(ص) توسط ابوجهل و دیگر کافران دانستهاند، که با عنایت خداوند به سرانجام نرسید.
گفته شده مضمون این آیه بیان سبب ایماننیاوردن و محرومیت کافران است. جعفر سبحانی، منظور آیه را ایجاد سد و مانع میان کفار و هدایت تشریعی انبیا و اولیا دانسته و این مجازات را نتیجه عملکرد خودشان در کنار گذاشتن هدایت عامه عقل و فطرت برمیشمارد.
در حدیثی به فرمایش امام علی(ع) آیه ۹ سوره یس از آیاتی است که آدم در بهشت میخوانده است. خواندن این آیه برای پنهانماندن از نگاه دیگران در فرهنگ مؤمنان رواج دارد.
آیه ۹ سوره یس برای زبان بند
وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ«9»
تفسیر آیه ۹ سوره یس
سد: بستن و اصلاح كردن. «سد الثلاثة: اصلحها و وثقها» و نيز به معنى بند و حايل ميان دو چيز است، مراد از آن در آيه معناى دوّم مىباشد.
اغشيناهم: پوشانيدن و احاطه كردن.
اغشاء: پوشانيدن و پوشانيدن چيزى بر چيزى.
سوره یس یکی از سوره های معجزهآسای قرآن کریم است. ختم تضمینی سوره یس برای رفع گرفتاریها و رسیدن به حاجات بی نظیر عمل میکند.
شأن نزول آیه ۹ سوره یس
عکرمة گوید ابوجهل مى گفت: اگر محمد را ببینم چنین و چنان خواهم کرد و این آیه نازل گردید و اجتماع قریش محمد را میدیدند و مى گفتند: این محمد است ابوجهل مى گفت: کجاست محمد، کجاست محمد، و او را نمى دید.
ابوحمزه ثمالى از عمار بن عاصم او از شقیق بن سلمه و او از عبدالله بن مسعود روایت کند که قریش نزدیک خانه رسول خدا صلی الله علیه و آله جمع شده بودند. براى این که او را ببینند و به قتل برسانند، پیامبر از خانه بیرون آمد و مشتى خاک بر آنها ریخت و آنها پیامبر را نمى دیدند.
و نیز گویند: علت نزول آیه چنین است که ابوجهل سوگند یاد کرد که اگر محمد به نماز مشغول شود سر او را به سنگ بکوبد لذا در آن هنگام آمد و سنگ بزرگى را بالاى سر خویش داشت تا بر سر محمد فرود آورد. در همان اوان دست او خشک شد، بیامد و به یاران خویش خبر داد و نیز مردى از طائفه بنى مخزوم در آن میان بود. گفت: اکنون این سنگ را من برمیگیرم و محمد را به قتل میرسانم لذا سنگ را برگرفت و نزد رسول خدا که در حال خواندن نماز بود، آمد.
در این هنگام چشمش تاریک شد و پیامبر را ندید ولى صداى او را مى شنید او هم مأیوسانه مراجعت کرد سپس این آیه نازل گردید.
وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْديهِمْ سَدًّا وَ مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا فَأَغْشَيْناهُمْ فَهُمْ لا يُبْصِرُونَ«9»
و پيش روى آنان حائل و سدّى و پشت سرشان نيز حائل و سدّى قرار داديم، و به طور فراگير آنان را پوشانديم، پس هيچ چيز را نمىبينند.
نکته ها
با اين كه قرآن استوار و حكمتآموز است و رسالت پيامبر قطعى است و راه دين مستقيم است و خداوند قوى ومهربان است، ليكن چون اكثر مردم، غافل، بىايمان و گرفتار خرافاتند، از هر سو بروند به سدّى محكم و بن بست برخورد مىكنند.
سيماى افراد لجوج در اين آيه بسيار دقيق و جالب ترسيم شده است:
اّولًا: غافل هستند، «فَهُمْ غافِلُونَ» و در نتيجه ايمان نمىآورند. «فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ» ثانياً: خرافات آنان را گرفتار كرده است. «فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا» و همچون شتر چموش از پذيرفتن حقّ سر باز مىزنند. «فَهُمْ مُقْمَحُونَ» از پيش و پس در محاصره هستند، «سَدًّا» و بر چشمان آنان پردهاى آويخته شده و نمىبينند.
شايد مراد از «مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا» آرزوهاى طولانى انسان براى آينده و مراد از «مِنْ خَلْفِهِمْ سَدًّا» غفلت از خلافكارىهاى گذشته باشد كه آن آرزوها و غفلتها دو مانع بزرگ براى ديدن حقّ است.
در اين آيات، دو كيفر در برابر دو انحراف بزرگ قرار گرفته است. «فَهُمْ غافِلُونَ- فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ»، «جَعَلْنا فِي أَعْناقِهِمْ أَغْلالًا- جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا»
پیام ها
1- صدها چراغ دارد و بى راهه مىرود، بگذار تا بيفتد و بيند سزاى خويش. «وَ جَعَلْنا مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ سَدًّا»
2- غافلان بى ايمان، نه از گذشتهى كفّار عبرت مىگيرند، «خَلْفِهِمْ» و نه از معجزه و استدلالى كه پيش روى آنان است. «مِنْ بَيْنِ أَيْدِيهِمْ»
3- كافر در بن بست است. «سَدًّا»
4- در تبليغ، معقولات را با محسوسات تشبيه كنيم. «سَدًّا»
توجه:
در كاغذ بدون خط و با گلاب و زعفران و در زمان مناسب بنويسد.