مراحل و طریق سلوک الی الله چگونه است؟

بسیاری از علمای اخلاق نخستین گام برای تهذیب اخلاق و سیر الی‌الله را «توبه» شمرده‌اند، توبه‌ای که صفحه قلب را از آلودگی‌ها پاک کند و تیرگی‌ها را مبدل به روشنایی سازد و پشت انسان را از بار سنگین گناه سبک کند، تا براحتی بتواند طریق به سوی خدا را بپیماید.

مراحل سیر و سلوک، دارای گام‌های مختلفی مثل توبه و معاقبه و مشارطه و…می‌باشد. در این مقاله به سراغ اموری می‌رویم که زمینه را برای پرورش «فضائل اخلاقی» فراهم می‌سازد و گام به گام انسان را به خدا نزدیکتر می‌سازد، و این بحث اهمیت فوق‌العاده‌ای در علم اخلاق دارد و از امور زیادی بحث می‌کند.

طریق سلوک الی الله

۱. پیمودن راه خدا از راه میان‌بر كه توضیحش می‌آید.

۲. پیمودن راه خدا با جذبه. جذبه در راه شهود همانند حدس در طریق تفكر است.

۳. پیمودن راه خدا از راه غیر میان‌بر و بدون جذبه، ولی با سرعت.

در بحث «مدّت سفر» عوامل ده‌گانه‌ای را برای سرعت سیر سالك بیان داشتیم. این عوامل برخی اختیاری بود، همانند شدت مراقبت و بعضی غیر اختیاری، همانند صفای گوهر نفس.

۱. تفكر

۲. عزم بر ترك گناه و انجام واجبات

۳. توبه

۴. مشارطه: در اول روز با خود شرط كند كه امروز برخلاف دستور خدا عمل نكند.

۵. مراقبه: در طول روز مواظب باشد گناهی از او سر نزند.

۶. محاسبه: به هنگام شب از خود حسابرسی نماید.

۷. معاقبه: در برابر خطاهایی كه از او سر زده است، خود را مجازات نماید.

سپس:

طریق سلوک الی الله

۱. طلب

در این مرحله سالك راه حقیقت باید مردانه گام در راه نهد و از خود بگذرد و همت قوی دارد و در همه حال و همه جا یار را بجوید و به دنبال او كه در درون وی است، كند و كاو و جستجو نماید. این وادی وادی پر خطری است ولی سالك نباید وحشتی به دل راه دهد؛ سر تا پا تسلیم رضای او باشد و بكوشد تا بیابد كه عاقبت جوینده یابنده بود

۲. عشق

درین وادی وجود طالب و سالك مالامال از عشق و شوق و مستی می گردد و چون صراحی لبریز می شود. عشق وجودش را چنان پر می سازد كه یكسره آتش سوزان می شود و در تب و تاب می افتد. عشق به پروردگار به صورت عشق به همه مظاهر هستی كه جلوه رخ دوست هستند، نمودار می گردد و در عین سوز و گداز و اشتعال درون سر تا پا خوبی و صفا و صلح و آشتی می گردد.

می سوزد و به یاد دوست، همه كس و همه چیز را دوست می دارد. درین حال سالك خود را در مسیر و جریان كل كاینات می بیند و با تمام ذرات هستی همراه و همراز می گردد.

۳. معرفت

عبارت است از شناخت و به نظر عرفا اصل معرفت شناخت خداوند و به قول هجویری كه در كشف المحجوب می فرماید: «معرفت حیات دل بود به حق، و اعراض سر جز از حق، و ارزش هر كس به معرفت بود و هر كه را معرفت نبود بی قیمت بود.

نسبت به نفس خود و ذات حقیقت شناخت پیدا می كند و چشم دل و جان وی، چشم سر و چشم درونی وی باز می شود و بنا به تعبیری در اینجاست كه عارف پاكدل چشم جانش به حقایق و رموز دستورهای دین و هدف انبیاء باز می گردد.

۴. استغناء

درین مرحله صوفی و سالك چنان به «او» متكی می گردد كه از همه چیز و همه كس جز او بی نیاز می گردد: و خود را در كوی امن و رجا مستغنی می یابد و از همه مال و مقام و جلوه های وسوسه انگیز زندگی بیكباره دل می كند و طمع می برد و این مرحله رسیدن به فقر سلوكی است كه استغنای كامل و بی نیازی به همه چیز است و این همان است كه پیامبر اكرم می فرمود: الفقر فخری.

كه رسیدن به این مرحله و پشت پا زدن به هوس ها و جلوه های دنیایی، پا گذاردن بر سر افلاك و نه گنبد میناست و اینجاست كه سالك می تواند با افتخار خود را بالاتر و برتر از حطام دنیا و زخارف خاكی مشاهده كند و صفات خداوندی را در وجودش متجلی ببیند.

انواع روش های هیپنوتیزم و اصول هیپنوتیزم

۵. توحید

اكنون عارف به مرحله توحید می رسد «چشم دل باز می كند كه جان بیند» در این حال مشاهده می كند كه در جهان «یكی هست و هیچ نیست جز او» و بر هر چه بنگرد او را در وی می بیند.

حضرت علی علیه السلام می فرماید:

ما نظرت فی شیء الا و ما رأیت الله فیه

در این حال عارف همه چیز و همه جا را مظهر و آفریده اویند زیبا می بیند و می ستاید

وی حتی جدا دانستن حق را از خود و از عالم هستی كه جلوه رخ دوست است دوگانگی می داند، به مصداق كنت كنزا مخفیا، معتقد است كه جهان هستی تجلی و جلوه رخ دوست است و هر چه هست اوست و جز او هیچ نیست.

۶. حیرت

در این مرحله در دل عاشق و اهل الله در وقت تامل و تفكر و حضور، حیرت و سرگردانی وارد می شود و آنگاه او را متحیر می سازد و در طوفان فكرت و معرفت سرگردان می شود و هیچ باز نداند.

اگر عیان كنی زندیقی، اگر شاهد شوی متحیر گردی، لیكن حیرت در حیرت و بیابان در بیابانرسدی به عالم عدم در عدم و در آن متحیر شدی تا ندانی كه تو كیستی. آنگه در تو انوار قدم پیدا شود و تو را در خود باقی گرداند. به او بمانی و به نعت تحیر و عجز از ادراك آن و حقیقت آن

۷. فنا یعنی بقاء در ذات او یا فناء فی الله

این مرحله مرحله نیستی و محو شدن سالك است از خود و بقای اوست در حق. در این حال منیت و خود خواهی وی به همراه همه صفات مذموم و ناپسند نابود می شود و وجودش زنده می گردد به صفات پسندیده و محمود الهی. درین مرحله است كه انسان به آزادگی مطلق می رسد.

فنا پایان راه سیر الی الله است و شروع بقاء بالله و یا شروع سیر فی الله. در این حال است كه انسان متخلق به اخلاق الله می گردد و لیاقت جانشینی خدا را و جایگاه خلیفة الهی را پیدا می كند و چنان غرق دریای افعال الهی می شود كه نه خود را و نه غیر را اراده ای نبیند جز فعل و اراده و اختیار مطلقه حق تعالی.

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید