دههٔ فجر در ادبیات سیاسی نظام جمهوری اسلامی ایران به روزهای ۱۲ تا ۲۲ بهمن ۱۳۵۷ گفته میشود. تا سال ۱۳۶۰ چنین اصطلاحی وجود نداشت و عبدالمجید معادیخواه، وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی، بود که برای نخستین بار در سال ۱۳۶۰ ده روز پس از ورود خمینی به ایران تا روز ۲۲ بهمن را «دههٔ فجر» نامید.
روزشمار دهه فجر
دوازدهم بهمن 1357 بازگشت پیروزمندانه ی امام خمینی(ره) به میهن پس از سال ها تبعید.
سیزدهم بهمن 1357 دیدار گروه های مختلف مردم با امام خمینی(ره)؛ ادامه ی درگیری های شدید در شهر های کشور.
چهاردهم بهمن 1357 استعفای شهردار تهران و انتصاب دوباره ی او از سوی امام به همان سمت.
پانزدهم بهمن 1357 اعتصاب کارکنان نخست وزیری؛ بازداشت بسیاری از وزراء و کارمندان عالی رتبه دولت به جرم فساد مالی و سوءاستفاده از بیت المال توسط دولت بختیار.
شانزدهم بهمن 1357 انتخاب مهندس مهدی بازرگان به نخست وزیری دولت موقت از سوی امام خمینی (ره).
هفدهم بهمن 1357 تظاهرات گسترده به حمایت از بازرگان در سطح کشور؛ حذف سوگند وفاداری به شاه از مراسم قسم سربازی؛ خروج ژنرال هایزر از ایران.
هجدهم بهمن 1357 تجمع طرفداران بختیار در ورزشگاه امجدیه (شهید شیرودی)؛ آغاز کار «کانال تلویزیونی انقلاب»
نوزدهم بهمن 1357 رژه ی عده ی زیادی از همافران و پرسنل نیروی هوایی در مقابل امام خمینی(ره).
بیستم بهمن 1357 اعلام سیاست ها و وظایف دولت موقت توسط مهندس مهدی بازرگان؛ درگیری شدید میان همافران و دانشجویان نیروی هوایی با افراد گارد جاویدان.
بیست ویکم بهمن1357 دست یابی مردم به اسلحه خانه نیروی هوایی و شدت یافتن درگیری مسلحانه مردم و نظامیان؛ انتشار متن فتوای امام مبنی بر باطل بودن قسم وفاداری ارتشیان به شاه؛ اعلام منع عبور و مرور از ساعت چهار و سی دقیقه عصر توسط ارتش شاه؛ انتشار حکم امام درباره ی ماندن مردم در خیابان ها؛ پیوستن نیروی دریایی و هوایی به مردم.
بیست ودو بهمن 1357 اعلام بی طرفی ارتش؛ سقوط حکومت 2500 ساله شاهنشاهی و پیروزی انقلاب اسلامی ایران.

توضیح روزشمار دهه فجر
دوازدهم بهمن ۱۳۵۷
گروهی به نام «سازمان کماندویی مبارزه درراه قانون اساسی» با دفتر خبرگزاری آسوشیتدپرس تماس گرفته و هشدار میدهد که اگر آیتالله خمینی قصد داشته باشد از پاریس به سمت تهران پرواز کند، هواپیمای حامل ایشان را منهدم خواهند کرد. در پی این تهدیدها، امام خمینی(س) به نزدیکان و همراهان خود فرمودند: «من بیعت خود را از شما برمیدارم، ما بهطرف کار بزرگی میرویم. شما هم جانتان را به خطر نیندازید»
ایران در انتظار امام خمینی(س) غرق سرور است. مردم تهران به شوق ورود امام، خیابانها را آبوجارو میکنند، خطهای سفید وسط خیابان تا کیلومترها تمیز شده و مردم مسیر حرکت امام را پر از گل کردهاند. ساعت نه و بیستوهفت دقیقه صبح، امام وارد خاک ایران شد.
سیزدهم بهمن ۱۳۵۷
بختیار در واکنش به استقبال عمومی مردم از ورود امام، پیدرپی با انجام مصاحبه و صحبت در مورد برنامههای آتی خویش سعی در عادی جلوه دادن اوضاع دارد. مردم امام، چشم و گوش به مدرسهی علوی دوختهاند. جمعیت مشتاق به دیدار اما آنقدر زیاد هستند که کوچههای اطراف مدرسهی علوی مملو از آدم شده است. مردم پارچههای دستنویسی روی دیوارها نصبکردهاند که رویشان نوشتهشده: «زیارت قبول، با یکبار زیارت امام این توفیق را به دیگران هم بدهید»
چهاردهم بهمن ۱۳۵۷
در تمام کشور مردم به اعتصاب عمومی دستزدهاند. کارکنان ادارات و وزارتخانههای مختلف، وزیران و مدیران دولت را به محل کار خود راه نمیدهند. جواد شهرستانی، شهردار وقت تهران، به دیدار امام میرود و استعفانامهاش را به ایشان تسلیم میکند و البته دوباره از سوی امام شهردار میشود. بختیار از انتشار این خبر و احتمال اینکه سرمشق دیگر زیردستانش قرار گیرد بهشدت میترسد و طی یک مصاحبه شروع به ناسزاگویی به جواد شهرستانی میکند و سایر کارمندان و مسئولان دولت خویش را تهدید میکند. با همهی اینها شهردار تهران، تنها کسی نبود که به مدرسهی علوی(محل سکونت امام) روی آورد.
پانزدهم بهمن ۱۳۵۷
بختیار تمام پایگاههایش را ازدستداده و همچنان با انجام مصاحبههای مختلف سعی در به رخ کشیدن قدرت خود دارد. محورهای مورد تأکید و تهدید او در مصاحبهها اینها هستند:
– به آیتالله خمینی اجازه تشکیل دولت موقت را نمیدهم.
– کسانی را که جنگ داخلی راه بیندازند اعدام میکنم.
– تمام نظرات امام خمینی را در لباس قانون تحقق میبخشم.
امام در پاسخ تهدیدهای دولت فرمودند: «من باید نصیحتکنم که دولت غاصب کاری نکند که مجبور شویم مردم را به جهاد دعوت کنیم. ما از ارتش میخواهیم هر چه زودتر به ملت متصل شوند. آنها فرزندان ما هستند. ما به آنها محبت داریم…»
امام همچنین در سخنرانیها و دیدارهایشان با مردم اصول سیاستهایشان را اینگونه بیان فرمودند: «تمام اتباع خارجی در ایران بهصورت آزاد زندگی خواهند کرد. ما برای اقلیتهای مذهبی احترام قائل هستیم. نظر من راجع به رادیو و تلویزیون و مطبوعات این است که در خدمت ملت باشند. دولتها حق هیچ نظارت ندارند…»
شانزدهم بهمن ۱۳۵۷
دهها خبرنگار داخلی و خارجی، گروههای مختلف مردم و جمعی از نزدیکان امام در سالن مدرسهی علوی اجتماع کردهاند. آیتالله هاشمی رفسنجانی حکم نخستوزیری مهندس مهدی بازرگان را قرائت میکند. درحالیکه مردم هرلحظه به پیروزی نزدیکشان امیدوارتر میشوند، جمعی از تیمساران ارتش در حال فراهم کردن مقدمات اجرای طرحی با حمایت مستقیم آمریکا برای دستگیری امام و کشتن مردم هستند.
اعضای شورای انقلاب، آیتالله دکتر بهشتی، آیتالله مطهری و مهندس بازرگان با تماسهای مداوم با فرماندهان ارتش سعی میکنند ارتش را بدون خونریزی، متحد ملت کنند. مردم با گل و اشک و شعار به استقبال ارتشیان میروند.
هفدهم بهمن ۱۳۵۷
مردم در خیابانها و در حمایت از دولت بازرگان تظاهرات میکنند. شعارها علیه بختیار است، مردم بختیار را نمیخواهند. بختیار سعی دارد به مردم بفهماند در انجام وعدههای خود کوشاست.
به همین منظور در جلسهی مجلس حضور مییابد و نمایندگان در حضور بختیار طرحهای انحلال ساواک و دستگیری نخستوزیران و وزیران دولت از سال ۱۳۴۱ تا آن سال که متهم به سوءاستفاده از قدرت بودند را تصویب میکنند.
هجدهم بهمن ۱۳۵۷
امام خمینی فرمان دادهاند نام اشخاصی که بهنوعی به کشور و مردم خیانت کردهاند افشا شود. با تلاش مردم و متخصصین، فرستندهای سیار در مدرسهی علوی راهاندازی میشود. اینجا تهران، کانال انقلاب!
نوزدهم بهمن ۱۳۵۷
بختیار دستور تیراندازی به سمت مردم را میدهد. در بعضی از نقاط کشور به سمت مردم تیراندازی میشود. عدهی زیادی از همافران و افراد نیروی هوایی، با لباسهای نظامی و در میان شادی و حیرت مردم به اقامتگاه امام رفتند.
امام خمینی در این دیدار، خطاب به همافران فرمودند: «همانطور که گفتید تا حالا در اطاعت طاغوت بودید، حال به قرآن پیوستید. قرآن حافظ شماست. امیدوارم با کمک شما بتوانیم در اینجا حکومت اسلامی را برقرار کنیم.»
بیستم بهمن ۱۳۵۷
پس از خبر ساعت ۲۰، تصاویری از دوران اقامت امام خمینی در پاریس از شبکه سراسری تلویزیون پخش شد. همزمان با پخش تصویر امام خمینی، همافران نیروی هوایی در پادگان، فریاد «اللهاکبر» سر دادند. شعار همافران در حمایت از امام خمینی باعث خشم افسران و کارکنان ضداطلاعات نیروی هوایی شد.
اخطارهای تند آنان به همافران، به درگیری و تیراندازی و ورود گارد شاهنشاهی منجر شد. با بالا گرفتن درگیری، مردم برای کمک به همافران ارتش وارد پادگان شدند اما لولهی مسلسل گارد شاه به سمت مردم چرخید و آنها را هدف گلوله قرار داد. درگیری تا صبح ادامه داشت…
بیست و یکم بهمن ۱۳۵۷
ساعت ۱۰ صبح اسلحهخانهی نیروی هوایی به همت مردم و کمک همافران فتح شد. ساعاتی بعد کلانتریهای ۹، ۱۰، ۱۱، ۱۲، ۱۶، ۲۶ و کلانتری نارمک به دست مردم افتاد. مردم تانکها و نفربرها را به خیابانها آوردند و به یکدیگر روحیه میدهند. فرمانداری نظامی که دستپاچه شده است، در آخرین اعلامیهاش که بارها از رادیو پخش شد، ساعت منع عبور و مرور را چهار و نیم عصر اعلام کرد.
امام خمینی در پاسخ به دستور فرمانداری پیامی به این شرح صادر فرمودند: «اعلامیه امروز حکومتنظامی، خدعه و خلاف شرع است؛ مردم بههیچوجه به آن اعتنا نکنند، برادران و خواهران عزیزم، هراسی به خود راه ندهید که به خواست خداوند تعالی، حق پیروز است.» مردم خیابانها را ترک نکردند.
بیست و دوم بهمن ۱۳۵۷
تهران و اغلب شهرستانها همچنان صحنه جنگ خونین مردم و نیروهای مسلح بود. از غروب روز بیستم، کسی خیابانها را ترک نکرده بود. درحالیکه حملات مردم مسلح به تمام مراکز قدرت رژیم شدیدتر میشد خبر رسید که ستاد ژاندارمری واقع در میدان بیستوچهار اسفند (انقلاب) به دست افراد نیروی هوایی، دریایی و مردم افتاده است. پس از ساعتها زدوخورد، پادگان عشرتآباد به تصرف مردم در آمد و براثر حملات مردم به تسلیحات ارتش،کارخانهها و انبارهای اسلحه به دست مردم افتاد.
سرانجام درحالیکه همه خیابانها شاهد حضور جوانان مسلح بود، صبح، شورای عالی ارتش با شرکت رئیس ستاد، وزیر جنگ و اکثر فرماندهان تشکیل جلسه داد و پس از مذاکرات بسیار، طی اعلامیهای بیطرفی ارتش را اعلام کرد: «با توجه به تحولات اخیر کشور، شورای عالی ارتش در ساعت ده و نیم امروز بیست و دوم بهمن سال هزار و سیصد و پنجاهوهفت، بهاتفاق آراء تصمیم گرفته شد که برای جلوگیری از هرجومرج و خونریزی بیشتر، بیطرفی خود را در مناقشات سیاسی فعلی اعلام و به یگانهای نظامی دستور داده شد به پادگانهای خود مراجعت نمایند. ارتش ایران همواره پشتیبان ملت شریف و نجیب و وطنپرست ایران بوده و خواهد بود و از خواستههای ملت شریف با تمام قدرت پشتیبانی مینماید.»
این اعلامیه زمانی از رادیو پخش شد که شهر پر بود از مردم مسلحی که سوار بر خودروهای نظامی بودند. همچنین کاخ گلستان، مرکز رادیو ایران و ژاندارمری کل کشور در دست مردم بود. شهربانی کل کشور، دانشکده افسری، دانشکده پلیس و دبیرستان نظام نیز به دست نیروهای مردمی فتح شد.
مردم، زندان کمیته [کمیتهی مشترک ضدخرابکاری] را که مرکز بازجویی و شکنجه متهمان سیاسی بود، به تصرف درآوردند و زندانیان را آزاد کردند. تا غروب این روز، تمام کلانتریها، پادگانها، پاسگاهها و مراکز نظامی به دست مردم افتاد، زندان قصر، زندان جمشیدیه نیز تصرف شد و زندانیان آنها فرار کردند، اما توسط مردم دستگیرشده و به مدرسه رفاه – محل شورای انقلاب – برده شدند. فرمانداری نظامی آخرین اطلاعیه خود را صادر کرد. بهموجب این اطلاعیه از نظامیان خواسته شد برای اجرای تصمیم شورای عالی ارتش به پادگانهای خود برگردند.
درحالیکه مردم بهسوی کاخ نخستوزیری درحرکت بودند، بختیار که پس از فرار نظامیان با تعداد کمی محافظ تنها مانده بود ناهار خود را نیمهتمام رها کرد و از در پشتی ساختمان نخستوزیری گریخت. سپهبد رحیمی (فرماندار نظامی تهران و رئیس شهربانی) به دست مردم اسیر شد و سرلشکر ناجی (فرمانده گارد جاویدان) در حوالی میدان فوزیه امام حسین (ع) در جریان زدوخورد به ضرب گلولهای کشته شد.
امیرعباس هویدا نخستوزیر اسبق، نیز خود را به شورای انقلاب تسلیم کرد. رادیو و تلویزیون نظامی به تصرف مردم درآمد. در آخرین لحظهها گوینده رادیو پیامی را که از سوی آیتالله طالقانی رسیده بود، خواند و سپس برنامه قطع شد. در آن پیام از کارکنان اعتصابی رادیو و تلویزیون خواسته شده بود تا به سرکار خود بازگردند. پس از سکوتی نسبتاً طولانی، رادیو دوباره آغاز به کارکرد. صدای گوینده از شدت هیجان میلرزید:
«توجه! توجه! … این صدای انقلاب ملت ایران است…»
فریاد شادی از تمام خاک ایران برخاست، آخرین سلسلهی پادشاهی ایران، سرانجام سقوط کرد…