ضرب المثلها گنجینهای از تجربهها و درسهای زندگی هستند که در قالب جملههایی کوتاه و پرمعنا، از نسلی به نسل دیگر منتقل شدهاند. یکی از این جملههای نغز و هشداردهنده، ضرب المثل معروف «زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد» است که به زیبایی خطرات سخنان نسنجیده و عواقب گفتار بیپروا را به تصویر میکشد. این مثل قدیمی یادآور میشود که گاهی یک لحظه بیاحتیاطی در گفتار، میتواند عواقبی جبرانناپذیر به دنبال داشته باشد و آبرو، موقعیت و حتی جان آدمی را به خطر بیندازد.

ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
در نیمهشبی از روزگاران دور، دزدی به مغازه حریربافی مردی رفت تا مقداری پارچهی ابریشمی از مغازه بدزدد و در بازار بفروشد اما دید که مرد ابریشمباف نیمه شب نیز هنوز در کارگاه است و با مهارت و تواناییاش پارچههای ابریشمی زیبا را به تنهایی میبافد و از همه نوع اشکال زیبا و هنری در طرح خود به کار میبرد.
دزد با دیدن طاقه ابریشم زیبا وسوسه شد که صبوری کند و منتظر بماند تا کار ابریشمباف به انتها برسد و سپس در موقعیتی مناسب ابریشم را بدزدد، او به هر سختی که بود توانست پنهانی به داخل کارگاه برود و از موقعیتی مناسب کار استاد را تماشا کرد. در همین حین سخنان عجیب استاد ابریشمباف را شنید که با خود تکرار میکرد:
“ای زبان از تو پناه می خواهم و یاری می طلبم که دست از سر من برداری و سر من را در تن نگهداری!”
مرد ابریشمباف تا سپیدهدم مشغول بافت پارچه ابریشمی بود و صبح بعد از اتمام کارش پارچه ابریشمی را در دستمالی بسیار زیبا و آراسته پیچید و بیرون رفت، دزد هم به تعقیب او پرداخت. مرد ابریشمباف با ابریشم پیچیده در دستمال وارد سرای وزیر شد تا این خلعت زیبا را به عنوان تحفه تقدیم حضورش نماید.
وزیر به بارگاه آمد، استاد ابریشمباف دستمالش را گشود و ابریشم بافته شده زیبا که مورد تحسین همگان قرار گرفت را تقدیم حضور وزیر نمود. وزیر که با دیدن حسن صنعت و هنر به کار رفته در طراحی پارچه ابریشمی به حیرت افتاده بود و از هدیه زیبای او خوشحال بود، پرسید:
ای مرد این پارچه با نقوش زیبا و بدیع به چه کار غیر از لباس دوختن آید؟
مرد ابریشمباف گفت: ای وزیر فرمان دهید این جامه را در زمان مرگ شما بالای صندوق و یا تابوت بگذارند، تا همه وقتی تابوت شما را میبینند، مبهوت پارچهی روی تابوت شوند.
وزیر از شنیدن این حرف بسیار عصبانی شد و با فریاد به نگهبانان قصر گفت:این مرد نادان را ببرید و سرش را از بدنش جدا کنید. پارچهی ابریشمش را هم آتش بزنید.
دزد که از ابتدا در میان جمعیت حاضر در بارگاه وزیر شاهد ماجرا بود، از فرمان وزیر خندهاش گرفت، وزیر وقتی صدای خندهای شنید و در بین جمعیت دزد را دید او را با عصبانیت نزد خود خواست و علت خنده را از وی پرسید.دزد گفت اگر مرا به گناه ناکرده عقوبت نکنی و به مجرد عزم قبل از عمل موأخذهام نکنی صورت حال آن مرد را بگویم.
وزیر به او اجازهی صحبت کردن را داد، دزد تمام ماجرا و زمزمههای مرد ابریشمباف را باز گو کرد.
وزیر با شنین ماجرا استاد ابریشمباف را عفو نمود و توصیه نمود تا بعد از این قفل بر زبان نهد و به او گفت:اگر به زبان خود اعتماد نداری، خاموشی برگزین والا زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد.
بیشتر بخوانید: دقت و حافظه خود را با حدس ضرب المثل های این تصاویر، محک بزنید!؟
مفهوم ضرب المثل زبان سرخ سر سبز میدهد بر باد
ضرب المثل «زبان سرخ، سر سبز میدهد بر باد» درس بزرگی در مهارت «سکوت» و «اندیشیدن قبل از سخن گفتن» به ما میدهد. همیشه باید به اندازه و سنجیده صحبت کرد و از زدن حرف های نیش دار نیز دوری کرد تا از بروز اتفاقها بدی جلوگیری شود. در دنیایی که ارتباطات نقش کلیدی دارد، مراقبت از زبان نهتنها نشانهی خردمندی، بلکه ضرورتی برای حفظ جان، آبرو و موفقیت است. پس بیاییم با تأمل بیشتر سخن بگوییم تا بعدها پشیمان نشویم.
«زبان را باید در کام نگه داشت، چرا که گاه یک کلمه، دنیایی را ویران میکند.»
لطفا نظرات و پیشنهادات خود درباره این مطلب را از طریق بخش “دیدگاه” با ما و خوانندگان محترم مجله اینترنتی دیبامگ به اشتراک بگذارید.