حضرت قاسم بن الحسن (ع)، فرزند امام حسن مجتبی (ع) و نوهٔ گرانقدر پیامبر اسلام (ص)، یکی از درخشانترین و جوانترین ستارگان آسمان کربلاست. این نوجوان هاشمی که در سنین کودکی تحت سرپرستی عمویش، امام حسین (ع)، قرار گرفت، نه تنها از نظر تبار به اوج خاندان رسالت متصل بود، بلکه در ایمان و بصیرت نیز به قله رسید. اوج معرفت او در شب عاشورا با جملهٔ معروف «مرگ برایم شیرینتر از عسل است» تجلی یافت.
این مطلب به تفصیل به تبار شریف، دوران تربیت، و دلاوریهای حماسی این شاهزادهٔ سیزده ساله میپردازد که شهادت مظلومانهاش، یکی از غمانگیزترین و پرشورترین فصول حماسهٔ عاشورا را رقم زد.
پدر حضرت قاسم کیست؟
حضرت قاسم (ع) فرزند امام حسن مجتبی (ع)، دومین امام شیعیان و نوهٔ رسول اکرم (ص)، است. نام کامل ایشان قاسم بن الحسن بن علی بن ابیطالب (علیهم السلام) است.
مادر گرامی حضرت قاسم (ع) رمله نام داشت. او زنی مؤمن و فداکار بود که پس از شهادت امام حسن (ع)، فرزند خود را در مسیر اهل بیت تربیت کرد.
حضرت قاسم (ع) در شهر مدینه متولد شد. اما دیری نپایید که پدر بزرگوارش، امام حسن (ع)، به شهادت رسید. به همین دلیل، قاسم (ع) در سنین کودکی یتیم شد.
پرورش در دامان عمو
پس از شهادت امام حسن (ع)، سرپرستی و تربیت حضرت قاسم (ع) و دیگر فرزندان امام، بر عهدهٔ عموی بزرگوارشان، امام حسین (ع)، قرار گرفت. او در دامان امامت و ولایت رشد کرد و ارزشهایی چون ایمان، شجاعت و فداکاری را از محضر امام سوم شیعیان آموخت. این تربیت معنوی، او را برای آزمون بزرگ کربلا آماده ساخت.
شباهت ظاهری حضرت قاسم
نقل شده است که حضرت قاسم (ع) از نظر چهره و شمایل ظاهری شباهت بسیاری به پدر بزرگوارش، امام حسن (ع)، داشت و چهرهاش به پارهای از ماه تشبیه میشد.
حضرت قاسم در عاشورا چند ساله بود؟ سن حضرت قاسم(ع)
حضرت قاسم (ع) در زمان واقعهٔ کربلا نوجوانی بیش نبود. مورخان سن او را حدود ۱۳ تا ۱۴ سال ذکر کردهاند. با این حال، روح بزرگ و شجاعت او، وی را از نظر فکری و روحی آمادهٔ ایستادگی در برابر سپاه کفر کرده بود.
راز “احلی من العسل” (شیرینتر از عسل)
شب عاشورا، هنگامی که امام حسین (ع) یاران خود را از سرنوشت محتومشان آگاه ساخت، حضرت قاسم (ع) که نگران آیندهٔ خود بود، از عموی خود پرسید: «آیا من نیز در این راه به شهادت خواهم رسید؟»
امام (ع) در پاسخ از او پرسید:
«مرگ در نظر تو چگونه است؟»
و قاسم (ع) با روحیهای بینظیر پاسخ داد:
«یا عَمّ، اَحْلی مِنَ العَسَل» (ای عمو، برای من از عسل شیرینتر است.)
این جملهٔ مشهور، نشاندهندهٔ نهایت معرفت و آمادگی این نوجوان برای فداکاری در راه خدا بود و اوج زیبایی شهادتطلبی را به نمایش گذاشت.
لحظهٔ وداع و اذن جهاد
روز عاشورا، پس از آنکه بیشتر یاران امام حسین (ع) به شهادت رسیدند، نوبت به خاندان بنیهاشم و جوانان اهل بیت رسید.
اصرار برای میدان
قاسم (ع) در حالی که بسیار مضطرب بود، نزد عمو آمد و اذن میدان خواست. امام حسین (ع) به دلیل سن کم و یادگاری بودن او از برادرش، ابتدا اجازه ندادند. اما قاسم (ع) با اصرار و گریه، پافشاری کرد تا بتواند از حریم ولایت دفاع کند. سرانجام، امام (ع) که عظمت روحی او را میدانستند، با دلی غمگین به او اجازه دادند.
وصف حماسه حضرت قاسم
قاسم (ع) مانند شیر به میدان رفت. در حالی که سوار بر اسب میشد، بند یکی از نعلینهایش پاره شده بود. مورخان مینویسند که او همچنان با همان هیبت و شجاعت کمنظیر به قلب دشمن زد.
قاسم (ع) پس از ورود به میدان، رجز حماسی خواند و خود را اینگونه معرفی کرد:
«ان تُنكِروني فَأَنَا ابنُ الحَسَن / سِبطُ النَّبِيِّ المُصطَفى وَالمُؤتَمَن» (اگر مرا نمیشناسید، من پسر حَسَن هستم؛ نوهٔ پیامبر برگزیده و امین)
رجزهای او که به معرفی نسب خود و دفاع از عمویش میپرداخت، لرزه بر اندام سپاه کوفه انداخت. او با وجود سن کم، چنان جنگید که چندین نفر از جنگجویان دشمن را به هلاکت رساند.
لحظه شهادت حضرت قاسم
سرانجام، سپاه دشمن شجاعت قاسم (ع) را تاب نیاورد و یکی از آنها به نام «عمر بن سعد ازدی» ناجوانمردانه از پشت سر به او حمله کرد. او بر زمین افتاد و زیر سم اسبان دشمن لگدمال شد. در آن لحظات آخر، قاسم (ع) با صدای بلند «یا عَمّاه!» (ای عموجان!) عموی خود را صدا زد.
امام حسین (ع) چون صاعقه به میدان تاختند و عمر بن سعد ازدی را به هلاکت رساندند، اما دیگر دیر شده بود. امام (ع) خود را بر پیکر خونین برادرزادهاش انداختند و سر او را به سینه گرفتند. ایشان در حالی که اشک میریختند، این جملات جانسوز را بر زبان آوردند:
«ای قاسم، به خدا قسم بر عمویت بسیار سخت است که او را بخوانی و نتواند به تو پاسخ دهد، یا پاسخ دهد ولی برایت کاری نتواند بکند.»
امام حسین (ع) بدن کوچک قاسم (ع) را که در اثر جراحات و لگدکوب شدن اسبان از هم گسیخته بود، به سینه گرفتند و به خیمهها بازگرداندند. شهادت او یکی از دردناکترین فصول حماسهٔ عاشورا محسوب میشود.
روایت تاریخی ازدواج حضرت قاسم
یکی از داستانهای رایج درباره حضرت قاسم (ع) در فرهنگ شیعی، ماجرای ازدواج او با یکی از دختران امام حسین (ع) (معمولاً فاطمه صغری یا سکینه) در شب یا روز عاشورا است. این روایت در روضهها و مجالس عزاداری بسیار مشهور است و نمادی از اوج از خودگذشتگی خاندان اهل بیت میباشد که حتی در آن شرایط سخت، سنت پیامبر را زنده نگه داشتند.
هرچند برخی از منابع متقدم تاریخی به صراحت این واقعه را ذکر نکردهاند و آن را از نظر تاریخی مورد بحث قرار میدهند، اما در اذهان عمومی و فرهنگ عاشورایی، این روایت به عنوان نمادی از کرامت و فداکاری حضرت قاسم (ع) جایگاهی عمیق دارد.



