روضه پیامبر | متن روضه رحلت پیامبر (ص) به همراه فایل صوتی برای دانلود

با مجموعه ای سوزناک و دلنشین روضه پیامبر اکرم به همراه متن و فایل صوتی برای دانلود با نوای گرام مداحان کریمی، طاهری، ارضی، میرداماد و … همراه ما باشید.

فرا رسیدن ایام سوگواری شهادت پیامبر اکرم (ص) بر تمامی دلسوختگان آن حضرت تسلیت باد. با مجموعه‌ای از روضه‌های سوزناک و دلنشین پیامبر اکرم (ص) با نفس گرم مداحان اهل بیت همراه دیبامگ باشید. این مجموعه شامل روضه و متن آن با نوای آقایان میرداماد، کریمی، طاهری، انصاریان، سازور و حاج منصور ارضی است.

گلچینی از روضه پیامبر اکرم (ص)

سید مهدی میرداماد

 

دانلود ⏬

“اَلسَّلامُ عَلَیْکُمْ یا اَهْلَ بَیْتِ النُّبُوَّهِ، بِمُوالاتِکُمْ عَلّمنا اللّهُ مَعالِمُ دینِنا و أصْلَحَ ما کانَ فَسَدَ مِنْ دُنْیانا”

مُلک وجود غرق در اندوه و در عزاست
آغاز صبح غربت زهرا و مرتضاست

قرآن عزا گرفته و عترت شده غریب
شهر مدینه را به جگر داغ مصطفاست

خون گریه کن مدینه از این ماتم عظیم
گر آسمان خراب شود بر سرت رواست

گشته اند انبیاء همه چون فاطمه یتیم
زیرا عزای قافله سالار انبیاست

خلقت چه لایق است که صاحب عزا شود
عالم عزا گرفته و صاحب عزا خداست

اهل ولا بهوش که با رحلت نبی
شهر مدینه یکسره آبستن بلاست

قومی برای غَصب خلافت شدند جمع
یاللعجب وصی پیمبر علی کجاست؟

کجاست مولا؟
دارالولا محاصره زهراست پشت در
دود و شراره بر فلک ازبیت کبریا

آتش زدند به خانه ی ریحانه ی رسول
پاداش رنج های شب و روز مصطفی

*فرمود:هیچ پیغمبری مثل من اذیت نشد.
بیست وسه سال هر جوری خواستن
اذیتش کردن ،هر تهمتی خواستن بهش زدن، مگه نمی گن کسی برات کاری میکنه هنوز عرقش خشک نشده باید مزدش رو بدی ..مردم مدینه آب غسل پیغمبر خشک نشده مزدش رو دادن، کاری کردن مادر ما بین در ودیوار صداش بلند شد..*

“قُل لا أَسأَلُکُم عَلَیهِ أَجرًا إِلَّا المَوَدَّهَ فِی القُربىٰ ۗ” ذَوِی‌الْقُربیٰ کیان ؟مگه غیر از فاطمه و بچه های فاطمه ذَوِی‌الْقُربیٰ بودن..یادتون رفت پیغمبر چقدر حسن رو بغل می کرد چقدر حسین رو، رو دوشش سوار می کرد؟ یادتون رفت چقدر نوه هاشو می بوسید؟پیغمبر می بوسید گریه می کرد
امام مجتبی رو بغل می کرد لبهاشو می بوسید هر وقت ابی عبدالله رو بغل می کرد زیر گلوش رو می بوسید آقا چرا؟ می فرمود: این لبها یه روز از زهر کبود میشه..*

آقا جان شما یه غریبی امام رضا هم یه غریبه..اینقدر این شبها تو حرمش شلوغه عربی وارد حرم امام رضا شد اول یه نگا به در ودیوار کرد یه نگاه به ازدحام جمعیت وزائرا ، این همه چراغ..برگشت عقب گفت آقاجان اگه غریب میخوای بیا مدینه بیا ببین چهارتا سنگ‌گذاشتن …

بیشتر بخوانید: گلچین روضه امام حسن مجتبی از حجه الاسلام میرزامحمدی [متن + دانلود فایل صوتی]

حاج محمود کریمی

 

دانلود ⏬

باز دوباره ام سفر سوی مدینه آرزو ست
تا که ز کام دل زنم بوسه به خاک پای تو

از سرا پای مدینه گِل غم میریزد
اشک از دیده ی غم بار حرم میریزد

از نگاهِ نگران، برق اِلَم میریزد
خوب پیداست که باران ستم میریزد
آه! آرامش‌ زهراست به هم میریزد

سایه ی خنده از این گلکده کم کم برود
یا قرار است که پیغمبر اکرم برود

نور از خنده ی لبهای ترش میبارید
از گرفتاری امت به جزا میترسید

*این ترس، ترس و دل شوره است. گفتن اگه یک سال قبل مرگشون، یک‌ماه قبل از مرگ،یک هفته قبل مرگ، یک روز، یک ساعت قبل مرگ توبه کنن مابخشیدیم .پیغمبر یه نفس راحت کشید.هی گفت: شیعیانم، امتم،قربونت برم‌ که یه بار ما رو نفرین نکردی..انبیاء سَلف همه نفرین که کردند..خدایا اینارو.. سیل اومد و عذاب اومد و زیر ورو شدن و گرفتار شدن. اما خدا به رسول اکرم فرمود: خب نفرینشون کن گفت: نمی فهمند گناه دارن..پیشنهاد نفرین رو‌خدا به پیغمبر داد.

همون طور که امیرالمومنین فاطمه از دست داده بود.عطر نزد بعد از بیست و پنج سال گفتن آقا عطر میزنی؟فرمود:نه من عزا دارم فاطمه ام رو از دست دادم. نفرین امیر المومنین رو‌ هم‌ بشنوید..
پیغمبر رو در حال رویا دیدم پرسید:علی جان چطوری ؟گفتم: آقا خسته شدم از دست اینا انقدر لج بازن. فرمود: نفرینشون کن. خدا من و از اینا بگیره یکی مثل خودشون بهشون بده … *

در بدر در پی ارشاد بشر میگردید
مثل او هیچ رسولی غم و اندوه ندید

در دلم شور عجیبی ست نمی دانم چیست
در گلو بغض غریبی ست نمیدانم چیست

دخترت زار به سر می‌زند ای وای دلم
در دلم غصه شرر میزند ای وای دلم
پدرم حرفِ سپر میزند ای وای دلم
حرف از داغ پسر میزند ای وای دلم
یک نفر آمده در میزند ای وای دلم

دل بریدن ز تو بابا بخدا آسان نیست
بعد تو واسطه ی وحی خدا با ما کیست ؟

این جوان کیست که از دیدن رویش در دل
غصه داخل شده و خنده زلب شد زائل

*عزارئیل در این‌خونه رو‌ میزنه بی اذن وارد نمیشه..*

آه یارب شده انگار صبوری مشکل
گفت با لحن غریبانه ولی چون سائل :
با اجازه بگذارید بیایم داخل‌

با ادب آمد و در پیش پدر زانو زد
پرده از صورت پوشیده خود یک سو زد

مژده ای رحمت رحمان که سحر نزدیک است
ای رسول مدنی وقت سفر نزدیک است
شبِ بیچارگی نسل بشر نزدیک است
به علی هم برسان روز خطر نزدیک است
وقتِ آتش‌ زدن یاس و تبر نزدیک است

پدر آمادهٔ رفتن به سماوات ولی
نگران است برای غمِ فردای علی

تکیه بر دست علی زد گل باغ ایجاد
نظری کرد به زهرا و دوباره افتاد

آه! از سینه ی افلاک بر آمد هیهات
به علی فاطمه را باز امانت میداد
داشت اما خبر از قصهٔ زهرا ای داد

ای همه این همه بی کسی
ای وای سرم درد گرفت
دلِ سرشارِ غم شعله‌ ورم درد گرفت

او ز فردای حسین و حسنش داشت خبر
از خزان گشتن باغ و چمنش داشت خبر
از به آتش زدن یاسمنش داشت خبر
از غمِ حیدر خیبر شکنش داشت خبر
از حسین و بدن بی سرش داشت خبر

اشک، از دیده فرو ریخت و روحش پر زد
پر زد و دختر مظلومه ی او بر سر زد

بگم روشنت کنم بصیرت در روضه بدونی شیعه از کجا ضربه میخوره..”ان الدین عندالله السلام” و این اسلام با محرم‌ و صفر زنده است.یه معادله است.یهود میدونست اسلام میاد همه‌ی دنیا رو میگیره،یهود میدونست یه پیغمبر میاد کاری میکنه کارستون همه ی دینها در دینش خلاصه میشه. اینا میدونستن بشارتها در تورات و انجیل و و زبور داده شده بود. میدونستن پیغمبر فعالیتش تو‌ مکه نمیگیره.. چند صد ساله قبلش رفتن تو مدینه جا گرفتن..اوس و خزرج و… اینا آمدن آماده بودن به موقع ضربه رو بزنن.. از علی هم نقره داغ شده بود درِ خیبر رو کنده بود، بیچاره اشون‌ کرده بود.با هوچی گری حمله کردن و با هوچی گری بیعت گرفتن.همه میگن چرا دوشنبه؟ چون بیشتر جمعیت یهود روز دوشنبه در مدینه بودند.دوشنبه بازارشون بود.اون روز رفتن در خانه رو آتیش زدن..همه جا پیغمبر فرمود:”فاطمه بضعه منی”

جمعیت زیادی از یهودیا جمع شدن دیدن علی رو دارن میبرن همچین که کمربند علی رو‌کشید از یه طرف فاطمه با قوت الهیه نه قوت بشری کمربند مولا رو مشید همه ی نامردا رو زمین ریختن..آی کینه به دل گرفتن علی رو رها کردن.. با غلاف و با تازیانه با تمام کینه ها زدند..مادر زیر دست و پا گم‌ شد.. یه جام زینب تو محله ی یهودیها همه سنگ برداشتن ..

الشام ،الشام، الشام.. فرمود: هفت تا مصیبت تو شام بر ما وارد شد. بالاترینش این بود ما رو از محله ی یهودیها آوردن..
یه عجوزه ای بلند شد گفت:آی یهودیا حالا موقع انتقام خیبره.. اون سری که میبینید سرِ پسر کنندهٔ در خیبره.. انقدر سنگ زدن سر بابام از روی نیزه افتاد….

«حسین..»

 

حاج محمد رضا طاهری

 

دانلود ⏬

من میرم و ای فاطمه جان
پشت خونه ات هیزم میارن
پا روی حرف مرتضی و
پا روی چادرت میذارن

فاطمه جان!
بهشتو با بال و پرت می سوزونن
به پیش چشم همسرت می سوزونن
ای وای تو رو با پسرت می سوزونن

«فاطمه جان! فاطمه جان!
ای وای من ای وای من ای وای من»

*همه دلشوره های پیغمبرو میخوام بهت بگم…*

می مونه این فاجعهٔ تلخ
برا همیشه توی تاریخ
درد تو رو باید بپرسن
از پنجه های سرخ یک میخ

زهراجان!
قامت کمون دنبال مرتضی میری
نفس نفس زنون تو کوچه ها میری
زهرای من به زیر دست و پا میری

«ای وای من ای وای من ای وای من»

*دور بستر همه دارن گریه میکنن.پیغمبر تو بستر افتاده، امیرالمومنین حضرت صدیقه، اسما همه دارن اشک میریزن. یه وقت دیدن در باز شد حسنین اومدن خودشونو رو سینه ی پیغمبر انداختن. حال رسول خدا حال خوبی نیست. محتضره. خودش فرموده محتضر یه حالی داره که یه دکمه پیراهن رو سینش سنگینی میکنه. روایت میگه دکمه پیروهنم باز کنید محتضر آروم جون بده راحت تر جون بده. تا امیرالمومنین اومد بچه ها رو برداره یه وقت اشاره کرد بذارید باشن. اونا رو سینه من باشن من راحت جون میدم. اما دیدن همینطور که عرق سرد کرده پیغمبر، هی نگاه به ابی عبدالله میکنه. زیر گلوشو می بوسه، هی میگه “ما لی وَ لِیزید…..؟”
ما رو به یزید چیکار؟ لعنت کرد پیغمبر قاتلای ابی عبدالله رو. آه آه… گفت…*

روضه ها رو دارم می بینم
دلم از این غصه ها خونه
این دم آخری بذار تا
حسین روی سینه ام بمونه

*آخ بمونه.چرا رو سینت بذارن؟ آخه..*

یه روز میاد که با پا رو سینه اش میذارن
پیرهنشو از پیکرش در میارن
کاشکی برن براش یه کم آب بیارن

«ای وای حسین ای وای حسین »

*روضه امشبم داره به آخر میرسه…
ای خدا ای خدا…*

حسینمو آبش ندادن
حسینمو خاکش نکردن

*همه اینا رو داره می بینه پیغمبر…*

هنوز دارن این نانجیبا
میون گودالو میگردن

سرش رو می برن به روی نیزه ها
تنش می مونه زیر سمّ مرکبا
واویلا مَن دَفَنَهُ أهلَ القُری

*وقتی امیرالمومنین بدن رسول خدا رو داره غسل میده، مولا میگه خواستم پیراهن از تن بیرون کنم، ندا اومد علی جان! پیراهن از تنش بیرون نیار. از زیر پیراهن بدنو غسل بده. وقتی بدنو به صورت میخواست بخوابونه، پشت حضرتو غسل بده. باز خطاب اومد رسول خدا رو به صورت روی زمین نگذار. بدنو روی شونه قرار داد. بدنو غسل داد. باید بگیم یا امیرالمومنین حقم همینه. اما الهی بمیرم برای اون آقای که امام زمان «عج» میگه” أَلسَّلامُ عَلَى الْخَدِّ التَّریبِ…”قربون اون صورتی که با خاک یکسان شد..أَ”لسَّلامُ عَلَى الْبَدَنِ السَّلیبِ” قربون اون بدنی که پیراهن از تنش بیرون کردن. بدنو عریان کردن. ای حسین …

* این دست گداییتو بالا بیار هرچقدر کار داری با ابی عبدالله… ای حسین…*

استاد حاج‌منصور ارضی

 

دانلود ⏬

سلام من به مدینه به آستان رفیعش
به مسجد نبوی به لاله های بقیعش

سلام من به علی و به حلم و صبر عجیبش
سلام من به بقیع و چهار قبر غریبش

نشسته باز دلم به پشت درب بسته آنجا
گرفته باز دلم بهر قبر مخفی زهرا

تو ای مسافر شهر مدینه، در دل شبها
نبود هر چه که گشتم نشان ز مرقد زهرا

سلام من به تو ای بانویی که مرد نبردی
ز غیر هر چه که دیدی به یار شکوه نکردی

سلام من به بازو و کبودی رویت
به سرخ فامی اشک و سفیدی مویت

مدینه منزل قرآن، مدینه محفل قرآن
درون دل خبر داری ،تو از درد دل قرآن

«مدینه شهر پیغمبرمدینه شهرپیغمبر»

خدا بر تو نظر دارد که هستی شهر پیغمبر
مدینه شهد گلهایی چه گلهایی همه پرپر

«مدینه شهر پیغمبر مدینه شهر پیغمبر»

بُود کعبه گرفتارت که هستی تربت زهرا چرا با ما نمی گویی حدیث غربت زهرا

«مدینه شهر پیغمبر،مدینه شهر پیغمبر »

چرا خاموش و دلگیری مدینه شورو شینت کو
امام مجتبایت کو حسینت کو حسینت کو

*رسید بالا سرش دید چشمهاشو بسته
صدا زد یا بنت رسول الله انا علیا چشماشو باز کرد..*

به بالای سر محبوبه حق آه و واویلا
نشسته ساقی کوثر شکسته آه واویلا

«مدینه شهر پیغمبرمدینه شهر پیغمبر»

 

 

حجت الاسلام انصاریان

 

دانلود ⏬

بسم الله الرحمن الرحیم

ای خاک ره تو خُطّۀ خاک
پاکی زِ تو دیده عالمِ پاک

ای بر سرت، افسر لَعَمرک
زیبِ بَرِ تو قَبای لولاک

یا اَعظَمَ صورهٍ تَجَلّیٰ
فیها الله مَا أدَقَّ مَعناک!

دامان جلالت ای شَهَن شاه
هرگز نَفُتَد به دست ادراک

این بنده و مدح چون تو شاهی
حاشاک از این مدیحه حاشاک

فرموده به شأنت ایزد پاک
لَوْلاک، لَما خَلَقْتُ الاَفْلاک

*پیامبر در روز بیست و هشت ماه صفر، بعد از نماز ظهر و عصر به امیرالمومنین فرمود: هرکی تو این اتاقه بگو بره بیرون فقط اونایی که اسم‌ میبرم پیشم باشن .خودت باش، زهرا باشه و حسن و حسینم باشن، زینبین هم باشند. آقا عذر همه رو‌ خواست و بیرون کرد. در اتاق رو بست این چند نفر کنار بستر پیامبر نشستن آقا صدازد:علی جان لحظه ی رفتن منه، حسین رو روی سینه ی من بخوابون،خواهر داره میبینه، اون موقع زینب شش یا هفت سالش بود. اما داره این منظرهٔ عجیب رو تماشا میکنه…امیرالمومنین حسین رو بغل کرد و روی سینه ی پیغمبر خوابوند،پیامبر دوتا دستش رو انداخت گردن ابی عبدالله، شروع کرد پیشانی و لب و دندان و زیر گلوش رو بوسیدن… پیامبر در حالیکه داشت جون میداد گریه میکرد،میگفت: “مالی لِیَزید؟” مگه من با یزید چیکار کرده ام؟*

*امروز خواهر دید برادر عجب جایی خوابیده، دیگه بالاتر از اینجا جایی نیست، اینجایی که حسین خوابیده عرش واقعی پروردگاره، یعنی روی سینه ی رسول خدا…
اما زینب پنجاه سال بعد اومد تو میدان کربلا وقتی به اون بدن قطعه قطعه نگاه کرد صدا زد..”یومٌ عَلی صَدرالمُصطفی …” حسین من یه روز رو سینه ی پیغمبر خوابیدی “وَ یومٌ عَلی وَجهِ الثری”امروزم بدن قطعه قطعه ات روی خاک بیابان افتاده…*

برادر دعا کن که زینب بمیرد
نباشد که بعد از تو ماتم بگیرد

برادر به قربان خُلقِ نکویت
اجازه بفرما ببوسم گلویت

* زینب میگه: میخوام صورتت رو ببوسم دستم نمیرسه، سر تو بالای نیزه زدن،چه جوری دلم رو آروم کنم؟زینب دوتا دستش رو دو طرف بدن گذاشت و خم شد گلوی بریده رو بوسید….*

حاج حسین سازور

 

دانلود ⏬

رسول الله غرقِ احتضار است
به دیدار اجل در انتظار است

امیرالمؤنین بالین بستر
به دامانش سر پاک پیمبر

خدا را نم نمک، جان میسپارد
غمی را زیر لب بر میشمارد

*این داستانِ شهادت پیامبرِ… *

کنون که نخل عمرش برگ برگ است
سخن از ماجرای بعد مرگ است

خطابش با علی با چشم گریان
خدا صبرت دهد زین پس علی جان

اگر که بی مُعین ماندی پس از من
اگر خانه نشین ماندی پس از من

اگر لوح‌فدک شد پاره پاره
اگر شد فاطمه بی گوشواره

اگر دیدی که عهدت را گسستن
منافقها حریمت را شکستن

اگر کفار بر بیتت بتازند
اگر سیلی به زهرایت نوازند

اگر ناموس تو زیر لگد ماند
اگر زهرا به زیر در تو را خواند

به اینجا که رسید اوج‌ مصیبت
چو‌ ناموسیٖ شد آن‌ غمها و محنت

علی غش کرد باز آمد به هوشُ
به دستورات احمد داد گوشُ

ادامه داد پیغمبر به سختی
که برتن کن علی از صبر رختی

علی جان جبرئیلم این خبر داد
اگر دیدی به خانه شعله افتاد

اگر دیدی که شد دست تو بسته
اگر پهلوی زهرا شد شکسته

اگر دیدی که او‌ نقش زمین شد
اگر شش ماه ات سِقطِ جنین شد

علی جان! استقامت داری یا نه؟
برای داغ طاقت داری یا نه؟

به اشک همچو‌ باران گفت مولا
الا ای صاحب اوصاف والا

اگر چه امتحانی سخت دارم
به غیر طاعتت حرفی ندارم

علی باید شود سنگ صبورت
فقط دارم سؤالی از حضورت

اگر که دین حق باقی بماند
چه باکی کوثر و ساقی نماند

صبوری میکنم ای نور دیده
کنم صبری که هرگز کس ندیده

دراین ساعت حسین آمد کنارش
حسن أمد به چشم اشک بارش

یکی بر سینه احمد فتاده
یکی بر پای جدش سر نهاده

چه گویم شرح صَدرُ المصطفی را
چه گویم روضۀ وجه و سرا را

به زیردست وپا، بس دست و پا زد
حسین آن‌لحظه مهدی را صدا زد

*امیر المؤمنین حرفاشو زد، دَرِ حجره باز شد، ابی عبدالله اومد… عادت داشت اومد رو سینۀ پیغمبر نشست، سینه محتضر باید سَبُک باشه، امیرالمؤمنین دست برد حسین رو بر داره، چشمان پیغمبر باز شد، فرمود: علی جان بذارحسین بمانه، حسین آرامِ قلب منه …..*

یا رسول الله! بشنو این سخن
مانده بود جسم‌ حسینت بی کفن

روز عاشورا میان قتلگاه
پیش چشم زینبش با سوز و آه

شمر روی سینه اش بنشسته بود
استخوانهایش همه بشکسته بود

*من یه جمله روضه بخونم: یا رسول الله! حسین آرامش قلب شماست، گفتی حسین رو برندارن، با حسین احساس سَبُکی میکردی…
اما حسینت کربلا، یه وقت چشمش رو‌ باز کرد دید سینه اش سنگین شده، یه نفر با چکمه روی سینه اش نشسته…
محاسن حضرت رو‌گرفت، خنجر به حلقوم گذاشت، کار گر نشد پاشد بدن رو برگرداند، شروع کرد از قفا ضربه زدن… یه وقت همۀ لشگر دیدن یه سری بالا رفت ..ای حسین ..*

منبع: وبسایت باب الحرم

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید