۱۰ شعر دفاع مقدس برای هفته گرامیداشت جنگ تحمیلی[کوتاه و بلند]

مجموعه ای از اشعار کوتاه و بلند دفاع مقدس را به مناسب هفته دفاع مقدس در این نوشته می خوانید.

گاهی هیچ چیز به جز سرودن یک شعر و گاهی هیچ اتفاقی غیر از خواندن یا گوش دادن به یک شعر زیبا نمی تواند ما را آرام کند. به مناسبت هفته دفاع مقدس می توانید با خواند شعر دفاع مقدس، با احساسات شاعران و رزمندگان کشورمان بیشتر آشنا شده و با این جریان همسو شوید. در این نوشته از دیبامگ مجموعه شعر دفاع مقدس را خواهید خواند.

شعر دفاع مقدس

به نام خداوند مردان جنگ
که کردند بر دشمنان عرصه تنگ

به نام خداوند یاران دین
ز شک رسته مردان اهل یقین

به نام یلان محمد (ص) نژاد
که شد شورشان غبطه‌ی گردباد

علی صولتانی که در خون شدند
به یک نعره از خویش بیرون شدند

خراباتیان حسین (ع) آشنا
گرفته به کف رایت کربلا

*****

بیا عاشقی را رعایت کنیم
ز یاران عاشق حکایت کنیم

از آنها که خونین سفر کرده اند
سفر بر مدار خطر کرده اند

از آنها که خورشید فریادشان
دمید از گلوی سحر زادشان

غبار تغافل ز جان ها زدود
هشیواری عشق بازان فزود

عزای کهن سال را عید کرد
شب تیره را غرق خورشید کرد

حکایت کنیم از تباری شگفت
که کوبید درهم، حصاری شگفت

از آنها که پیمانه ی «لا» زدند
دل عاشقی را به دریا زدند

ببین خانقاه شهیدان عشق
صف عارفان غزل خوان عشق

چه جانانه چرخ جنون می زنند
دف عشق با دست خون می زنند

سر عارفان سرفِشان دیدشان
که از خون دل خرقه بخشیدشان

به رقصی که بی پا و سر می کند
چنین نغمه ی عشق سر می کنند

«هلا منکر جان و جانان ما
بزن زخم انکار بر جان ما

اگر دشنه آذین کنی گرده مان
نبینی تو هرگز دل آزرده مان

بزن زخم، این مرهم عاشق است
که بی زخم مردن غم عاشق است

بیار آتش کینه نمرودوار
خلیلیم! ما را به آتش سپار

که پروانه-درخلسه-طی طریق
به پایان برد با دو بال حریق»

در این عرصه با یار بودن خوش است
به رسم شهیدان سرودن خوش است

بیا در خدا خویش را گم کنیم
به رسم شهیدان تکلم کنیم

مگو سوخت جان من از فرط عشق
خموشی است هان! اولین شرط عشق

بیا اولین شرط را تن دهیم
بیا تن به از خود گذشتن دهیم

ببین لاله هایی که در باغ ماست
خموش اند و فریادشان تا خداست

چو فریاد با حلق جان می کشند
تن از خاک تا لامکان می کشند

سزد عاشقان را در این روزگار
سکوتی از این گونه فریادوار

بیا با گل لاله بیعت کنیم
که آلاله ها را حمایت کنیم

حمایت ز گل ها، گل افشاندن است
هم آواز با باغبان خواندن است

*****

عشق بود و جبهه بود و جنگ بود
عرصه بر گُردان عاشق تنگ بود

هر که تنها بر سلاحش تکیه کرد
مادری فرزند خود را هدیه کرد

در شبی که اشکمان، چون رود شد
یک نفر از بین ما مفقود شد

آنکه که سر دارد به سامان می‌رسد
آنکه که جان دارد به جانان می‌رسد

دیده ام، دستی به سوی ماه رفت
بی سر و جان تا لقاءالله رفت

زندگیمان در مسیر تیر بود
خاک جبهه، خاک دامنگیر بود

آنکه خود را مرد میدان فرض کرد
آمد از این نقطه طی الارض کرد

هر که گِرد شعله، چون پروانه است
پیکر صدپاره اش بر شانه است

تن به خاک و بوی یاسش می‌رسد
بوی باروت از لباسش می‌رسد

دشمن افکن‌های بی نام و نشان
پوکه‌ی خونین شده تسبیحشان

کار هرکس نیست این دیوانگی
پیله وا می‌ماند از پروانگی

*****

جاری است در زلالی این دشت آسمان
با این حساب سهم زمین هشت آسمان

این جا پرنده‌های زیادی رها شدند
باید خطاب کرد به این دشت آسمان

دشتی که در قدم قدم خاک روشنش
دنبال رد پای خدا گشت آسمان

در پیشواز آن همه پرواز، بار‌ها
تا این دیار آمد و برگشت آسمان‌

ای دشت بر غروب تو سوگند لحظه‌ای
از خون کشتگان تو نگذشت آسمان

*****

گرفتند انتقام کوچه ها را
شکستند ازدحام کوچه ها را
سفرکردند و ما با نیشخندی
عوض کردیم نام کوچه ها را

*****

شب آخر هنوز یادم هست
خیمه زد عطر سیب در سنگر
خیمه تاریک شد، و این یعنی
روضه‌خوان گفت از شب آخر
گفت : این راه و این سیاهی شب
عشق چشمان خویش را بسته است
ما سحر قصد آسمان داریم
از زمین راه کربلا بسته است
خشک می‌شد گلوی او کم‌کم
روضه‌خوان تشنه بود در باران
یک نفر استکان آب آورد
السلام علیک یا عطشان
استکان را بلند کرد ، ولی
عکس یک مشت روی آب افتاد
مشک لرزید و محو شد کم‌کم
اشک سید که توی آب افتاد
نفست گرم روضه‌خوان! آن شب
دل به دریای آن نگاه زدی
دم گرفتی میان خون خودت
چه گریزی به قتلگاه زدی

*****

پیر ما گفت شهادت هنر مردان است

عقل نامرد در این دایره سرگردان است

پیر ما گفت که مردان الهی مردند

که به دنبال رفیق ازلی می‌گردند

*****

شهادت لاله ها را چیدنی کرد

به چشم دل خدا را دیدنی کرد

ببوس ای خواهرم قبر برادر

شهادت سنگ را بوسیدنی کرد

*****

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید