زندگینامه شهید محمد بروجردی پیش از انقلاب، پس از انقلاب و نقش او در جنگ تحمیلی

در این نوشته زندگی نامه و بیوگرافی شهید محمد بروجردی را خواهید خواند.

در این نوشته بیوگرافی و زندگینامه شهید محمد بروجردی را خواهید خواند.

بیوگرافی شهید محمد بروجردی

شهید «محمد بروجردی» پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران به تشکیل گروه توحیدی صف اهتمام ورزید و سپس جهت فراگیری فنون چریکی و قواعد جنگی همراه دوستان خود راهی سوریه شد و چند عملیات چریکی و ضربتی را نیز علیه حکومت پهلوی به اجرا درآورد.

محمد بروجردی پس از پیروزی انقلاب اسلامی مسئولیت حراست از امام خمینی (ره) را عهده‌دار شد و مدتی نیز رئیس زندان اوین بود، تا این‌که با کوشش فراوان و خستگی‌ناپذیر او و یارانش، بازوی مسلح انقلاب اسلامی یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد.

پس از شروع قائله ضدانقلاب در کردستان، «محمد بروجردی» به‌همراه جمعی از همرزمان خود، راهی «سرزمین مجاهدت‌های خاموش» شد. وی ضمن نبرد قاطع و قهرآمیز با تجزیه‌طلبان، عامل رأفت و برخورد برادرانه با مردم مستضعف کردستان بود و صف مردم کُرد را از صف ضدانقلاب جدا می‌دانست.

«محمد بروجردی» طرح تشکیل «سازمان پیشمرگان مسلمان کرد» را تدوین و به شورای عالی سپاه عرضه داشت که این طرح با هم‌فکری و همیاری پیگیر عناصر پیرو خط امام در شورای انقلاب، تصویب و مسئولیت تشکیل این سازمان نیز مستقیما به خود «محمد بروجردی» محول شد.

پس از شروع جنگ تحمیلی استکبار جهانی علیه ملت ایران، «محمد بروجردی» به‌همراه یاران خود راهی «سر‌پل‌ذهاب» شد و این شهر را از خطر اشغال توسط ارتش بعث عراق نجات داد و پس از تقسیم سپاه به مناطق مجزا در سطح کشورنیز فرماندهی منطقه ۷ سپاه کشور  به «محمد بروجردی» سپرده شد.

«محمد بروجردی» چندی بعد، پیشنهاد تشکیل قرارگاهی مستقل برای طراحی، هدایت و رهبری مشترک و منسجم نیرو‌های ارتش و سپاه در جنگ‌های غرب کشور را مطرح کرد که این پیشنهاد وی با استقبال گرم فرماندهان ارشد سپاه و ارتش مواجهه شد؛ لذا «بروجردی» بلافاصله دست به‌کار تشکیل این قرارگاه شد، قرارگاهی که نام پرچمدار رشید اسلام حضرت خاتم‌الانبیا (ع) را به خود گرفت.

این سردار رشید اسلام سرانجام روز اول خرداد سال ۱۳۶۲ به‌همراه پنج تن دیگر از فرماندهان در سه راهی مهاباد – نقده بر اثر اصابت خودرو حامل وی و دوستانش به مین به شهادت رسید.

تولد، دوران کودکی و تحصیل

«محمد بروجردی» سال ۱۳۳۳ در منطقه «پورد دره گرگی» بروجرد متولد شد. پنج خواهر و برادر بودند که در خانواده «میرزا» صدایش می‌زدند. وی در شش سالگی پدر خود را از دست داد و همین موضوع باعث شد تا مادرش، محمد و پنج فرزند دیگرش را با خود به تهران آورد؛ لذا محله مستضعف‌نشین مولوی، مقر خانواده بروجردی شد.

محمد بروجردی از همان کودکی و با رفتن به مدرسه در کنار تحصیل، کمبود درآمد ناشی از فقدان پدر را با کار کردن جبران کرد. شب‌ها کار می‌کرد و روز‌ها درس می‌خواند، همین اتکا به خود بود که از او در روز‌های سخت جنگ مردی بزرگ و بالنده ساخت. مادرش گفته است: «محمد شش ساله بود که یتیم شد، از هفت سالگی روز‌ها را در یک دکان خیاطی کار می‌کرد، اسمش را در یک مدرسه شبانه نوشتم و شب‌ها درس می‌خواند، همه او را دوست داشتند، چه معلم چه صاحب‌کارش».

پس از عزیمت خانواده‌اش به تهران، محمد در شرایط جدیدی قرار گرفت. ۱۴ ساله بود که با شرکت در کلاس‌های آموزش قرآن و معارف اسلامی، قدم به دنیای پر تب تاب مبارزه گذاشت، وی با شرکت در کلاس‌های فراگیری قرآن، روح و جانش با فرامین و معنویت قرآن عجین و در همین کلاس‌ها با جلسات مخفی و نیمه‌مخفی و گروه‌های مذهبی و سیاسی آشنا شد. وی این روز‌ها را چنین حکایت کرده است: «وقتی به این کلاس‌ها رفتم، قرآن را خواندم و مفهوم آیات را فهمیدم، چشم و گوشم روی خیلی مسائل باز شد، معنای طاغوت را فهمیدم، فهمیدم امام کیست و چرا او را از کشور تبعید کرده‌اند».

تشکیل گروه توحیدی «صف»

«محمد بروجردی» پس از چندی با تشکیلات مکتبی «هیأت‌های مؤتلفه اسلامی» مرتبط شد و ضمن شرکت در جلسات نیمه‌مخفی سیاسی- عقیدتی، که به‌همت شهید «مهدی عراقی» تشکیل می‌شد، سطح بینش مکتبی و دانش مبارزاتی خود را بالا برد. او دریافته بود که سرنگونی حکومت شاه جز با تشکیل گروه‌های منسجم امکان‌پذیر نیست؛ از این رو در سال ۱۳۵۶ «گروه توحیدی صف» را با هدف انجام فعالیت‌های مسلحانه پدید آورد. گروهی که بعد‌ها در پیوند با گروه‌های دیگر مبارزاتی هسته سپاه پاسداران انقلاب اسلامی را تشکیل داد.

«گروه توحیدی صف» حلقه‌ای از گروه‌های هفت‌گانه بود که در ارتباط با شهید مهدی عراقی به امام خمینی (ره) مرتبط می‌شدند. این گروه کار‌های مبارزاتی از قبیل تکثیر و پخش اعلامیه و نوار‌های حضرت امام (ره) را در بین مردم بر عهده داشتند. با به حاشیه رفتن نقش سازمان فدائیان اسلام و کمرنگ شدن فعالیت مسلحانه هیات مؤتلفه، این شش حلقه تنها گروه‌هایی بودند که فعالیت‌های مبارزاتی را پی می‌گرفتند.

آشنایی با فنون چریکی در سوریه

سال ۱۳۵۵ «محمد بروجردی» در معیت چند تن از دوستانش برای فراگیری قواعد جنگی راهی سوریه شد تا بتواند در کنار مبارزان کشور‌های عربی منطقه با فنون چریکی آشنا شود، مدتی بعد به «جنبش امل» معرفی شدند و دوره‌های رزم چریکی شهری و نبرد «پارتیزانی» را گذراندند.

سردار «سعید قاسمی» گفته است: «در سال ۱۳۵۵ در معیت چند تن از دوستانش برای آموزش اصول و قواعد جنگ‌های پارتیزانی راهی سوریه شد، در سوریه حاج آقا و دوستانش به اردوگاه‌های نظامی «جنبش امل» معرفی و سرگرم طی دوره‌های رزم چریک شهری و نبرد پارتیزانی شدند، بعد از ختم دوران آموزشی شهید بروجردی و دوستانشان تصمیم می‌گیرند تا جهت گرفتن حکم شرعی مبارزه مسلحانه به نجف رفته و با حضرت امام ملاقات نمایند…، اما بنا به برخی مسایل و معضلات، خصوصا گرم شدن روابط رژیم بعث عراق با دیکتاتوری شاه، امکان سفر آنان به عراق منتفی شد و ناچار به ایران برگشتند».

«محمد بروجردی» از جمله دلایل اصلی بازگشت خود از سوریه را، واهمه از غلتیدن به ورطه سیاست‌بازی‌ها و تز‌های شبه مارکسیستی که در صفوف برخی گروه‌های مقاومت لبنانی ـ فلسطینی حاکم بود، ذکر می‌کرد.

عملیات‌های چریکی و ضربتی

«محمد بروجردی» با درس‌هایی که از فعالیت‌های سیاسی- تبلیغاتی گرفته بود، نهایتاً به این نتیجه رسید که در راه سرنگونی دیکتاتوری آمریکایی شاه، صرفاً به مبارزه سیاسی نباید بسنده کرد؛ لذا پس از چاپ مقاله موهن ساواک در روزنامه «اطلاعات» و قیام خونین ۱۹ دی سال ۱۳۵۶ و سرکوبی خیزش روحانیت و مردم شهر قم، وی یک رشته عملیات چریکی فشرده و ضربتی را علیه تأسیسات سیاسی ـ امنیتی و مراکز به ظاهر فرهنگی رژیم و حامیان آمریکایی آن، طراحی و اجرا کرد از جمله این رشته فعالیت‌های مسلحانه، می‌توان به موارد ذیل اشاره کرد:

۱- انفجار رستوران خوانسالار، عشرتکده و محل تجمع و عیاشی مأمورین آمریکایی ستاد آسیای جنوب غربی C.I.A در تهران.

۲- انفجار اتوبوس نظامی حامل مستشاران آمریکایی در لویزان.

۳- خلع سلاح مأمورین قرارگاه شهربانی شاهنشاهی در تهران.

۴- عملیات نظامی علیه یک رشته از مراکز ساواک در ۱۵ خرداد سال ۱۳۵۷.

۵- انفجار تأسیسات برق مراکز رژیم موسوم به «کاخ جوانان» در منطقه شوش تهران و…

در رابطه با کلیه این سلسله عملیات، مسئولیت شناسایی سوژه‌ها، گردآوری اطلاعات لازمه، طرح و برنامه‌ریزی دقیق هر یورش، بر عهده محمد بروجردی بود، ضمن آن‌که پس از طی مراحل مقدماتی مربوط به هر عملیات، وی با رابطین خود در صفوف روحانیت مبارز پیرو خط امام تماس می‌گرفت و تنها پس از کسب مجوز شرعی، دست به‌کار اجرای عملیات می‌شد.

از حفاظت از امام خمینی (ره) تا سرپرستی زندان اوین

هنگام بازگشت امام خمینی (ره) به میهن اسلامی فرارسید؛ در این هنگام، گروهی متشکل از نزدیکان امام خمینی (ره) از جمله شهید مطهری، شهید بهشتی و شهید مهدی عراقی در جلسه‌ای برنامه حراست و استقبال از امام را به دو گروه با سابقه که تا پیش از این عملکرد درستی از خود نشان داده بودند، سپردند؛ این مهم به گروه صف و فجر اسلام تحت سرپرستی شهید محمد بروجردی و تحت هدایت شهید مهدی عراقی رسید؛ لذا بروجردی به‌همراه دیگر همرزمانش، مسئولیت حراست از امام بزرگوار را در فرودگاه مهرآباد، مسیر بهشت زهرا (س) و مدرسه علوی عهده‌دار شد؛ همچنین بلافاصله دست به‌کار تشکیل و سازماندهی یگان حفاظت محل سکونت حضرت امام در تهران شد.

پس از آغاز درگیری‌های مسلحانه مردم و نیرو‌های شاه در روز‌های ۲۱ و ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷، «محمد بروجردی» نیز هم‌دوش دیگر رزمندگان انقلاب اسلامی به صفوف متزلزل قوای آریامهری حمله‌ور شد، او نقش چشمگیری در تصرف پادگان جمشیدیه و نیز آزادسازی مراکز رادیو و تلوزیون از لوث چکمه‌پوشان «گارد جاویدان» ایفا کرد و با اصابت گلوله‌ای از ناحیه پا مجروح شد.

پس از سرنگونی رژیم منحوس پهلوی و پیروزی مرحله نخست انقلاب اسلامی، فعالیت‌های انقلابی محمد دامنه گسترده‌تری پیدا کرد. پس از چندی، مسئولیت سرپرستی «زندان اوین»، که عمده زندانیان آن از عناصر غارت، شکنجه و سرکوب دولت، ساواک و ارتش شاهنشاهی بودند، به وی محول شد. سلوک اسلامی – انسانی محمد بروجردی در برخورد با زندانیانی چنین منفور، باعث شد تا تنی چند از همرزمانش به او خرده بگیرند

بهار سال ۱۳۵۸، تحت نظارت شورای انقلاب اسلامی و با کوشش فراوان و خستگی‌ناپذیر «محمد بروجردی» و یارانش، بازوی مسلح انقلاب اسلامی یعنی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی تأسیس شد. سردار سرلشکر «محسن رضایی» در این‌باره گفته است: «محمد از بنیان‌گذاران اصلی سپاه بود، او یکی از ۱۲ نفری بود که سپاه را پایه‌گذاری کردند؛ البته برخی از این افراد، مثل شهید «محمّد منتظری» و… بعد‌ها به شهادت رسیدند».

در آن مقطع، «محمد بروجردی» در شورای مرکزی سپاه آغاز به‌کار کرد و به فاصله کوتاهی پس از آن، مسئولیت معاونت عملیات پادگان ولیعصر (عج) را عهده‌دار شد، این پادگان اصلی‌ترین مقر سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بود. این محل اولین نقطه حرکت مبارزاتی است که برای دفاع کشور و در روز‌های نخست سال‌های پس از پیروزی انقلاب اسلامی در صف اول مجاهدت قرار گرفتند.

حماسه‌های شگرف در دفاع مقدس

«محمد بروجردی» با شروع تهاجم ارتش عراق به خاک میهن اسلامی در سال ۱۳۵۹، به‌همراه تنی چند از همرزمان خود، راهی «سر پل ذهاب» شد. در جریان محاصره این شهر، که می‌رفت تا منجر به اشغال آن توسط ارتش بعث شود، «محمد بروجردی» و یارانش طی یک رشته نبرد‌های سخت و سهمگین، پوزه لشکر‌های دشمن را به خاک مالیده و شهر را از خطر سقوط حتمی نجات دادند. در این نبرد نابرابر، «محمد بروجردی» چندین‌بار تا پای شهادت پیش‌رفت و بالاخره هم از ناحیه دست جراحت سختی برداشت. آن‌چه در این دوران بر صعوبت کار «محمد بروجردی» و همرزمانش در جبهه‌های غرب صد چندان می‌افزود، تسلط بلامنازع لیبرالیزم منحط و در رأس آن بنی‌صدر، بر مقدارات جبهه و جنگ بود.

سردار شهید «محمدابراهیم همت» از تلخ‌کامی‌های فرزندان انقلاب اسلامی بر اثر سیاست‌های مخرب لیبرال‌ها در ماه‌های آغازین جنگ، فراوان گفته‌ها داشت، از جمله این‌که: «در یک جلسه نظامی به اتفاق شهید بروجردی و سایر برادران سپاه غرب کشور، به بنی‌صدر گفتیم عراق چندان هم که وانمود می‌کنید، آسیب‌ناپذیر نیست. شما کافیست یک تیپ نیرو به ما بدهید تا ضربات خوبی به دشمن در جبهه غرب، در عمق شهرهایش وارد کنیم. پاسخ بنی‌صدر را هیچ‌وقت از یاد نمی‌برم که گفته بود ما نیروهایمان را برای دفاع از جنوب لازم داریم. من حتی یک نفر هم در اختیار شما قرار نمی‌دهم!». این توجیه ریا‌کارانه سمبل لیبرالیزم در حالی بود که خط سازش در جنوب نیز کارنامه سیاهی از خود بر جای گذاشت.

پس از حذف لیبرال‌ها و باند خائن بنی‌صدر از مقدرات دستگاه اجرایی کشور، به‌دنبال اتخاذ یک رشته تدابیر دفاعی نوین، سردار رشید کردستان، در رأس گروهی از فرماندهان جنگ‌آزموده و زبده نبرد‌های غرب کشور، جهت تشکیل، سازمان‌دهی و کادربندی یگان‌های رزمی نیروی زمینی سپاه در جبهه‌های جنوب راهی خوزستان شد.

از زمره این فرماندهان می‌توان به جاویدالأثر حاج احمد متوسلیان، شهید محمد ابراهیم همت، شهید عباس کریمی، شهید رضا چراغی، شهید محسن وزوایی، شهید علیرضا ناهیدی، شهید اکبر حاجی‌پور و… اشاره کرد. علی‌رغم مسئولیت سنگین رهبری نبرد‌های غرب کشور، «محمد بروجردی» لحظه‌ای از جبهه‌های جنوب غافل نبود، به‌ویژه در رابطه با تثبیت «فتح بستان» (نبرد طریق‌القدس) با اجرای دو رشته عملیات انحرافی، در حماسه شگرف «فتح‌المبین» (دوم فروردین سال ۱۳۶۱) نقشی ارزنده و اساسی ایفا کرد.

پس از تقسیم سپاه به مناطق مجزا در سطح کشور، فرماندهی منطقه ۷ سپاه کشور، شامل استان‌های همدان، کرمانشاه، کردستان و ایلام به «محمد بروجردی» سپرده شد و چندی بعد، طی جلسه‌ای که در آذربایجان غربی تشکیل شده بود، محمد بروجردی پیشنهاد تشکیل قرارگاهی مستقل برای طراحی، هدایت و رهبری مشترک و منسجم نیرو‌های ارتش و سپاه در جنگ‌های غرب کشور را مطرح کرد. پیشنهادی بدیع که با استقبال گرم فرماندهان ارشد سپاه و ارتش مواجهه شد.

«محمد بروجردی» بلافاصله دست به‌کار تشکیل این قرارگاه شد، قرارگاهی که نام پرچمدار رشید اسلام حضرت خاتم‌الانبیاء (ع) را به خود گرفت. پس از تشکیل این قرارگاه، فرماندهان ارتش و سپاه مصرانه فرماندهی آن را به «محمد بروجردی» پیشنهاد کردند.

همسر محمد بروجردی، از عکس‌العمل او نسبت به این پیشنهاد گفته است: «فرماندهی قرارگاه حمزه (ع) به ایشان پیشنهاد شد؛ اما آن را قبول نکرند… تازه پس از درخواست‌های زیادی که شد مسئولیت قائم‌مقامی فرماندهی این قرارگاه را پذیرفتند».

شهادت

روز اول خرداد سال ۱۳۶۲، «محمد بروجردی» به‌همراه پنج تن دیگر از فرماندهان، به قصد انتخاب محلی مناسب برای استقرار «تیپ ویژه شهدا»، شهرستان مهاباد را ترک کرد و با عبور از سه راهی مهاباد – نقده خودرو حامل وی و دوستانش به مین برخورد کرد. صدای انفجار مهیبی بلند شد. ماشین از زمین کنده شد و تمام سرنشینان از آن به بیرون پرتاب شدند، «محمد بروجردی» حدود ۷۰ قدم دورتر از ماشین به زمین افتاد و وقتی بالای سرش رسیدند، همان تبسم گرم همیشگی را بر لب داشت؛ اما شهید شده بود.

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید