در این مطلب معنی معنی شعر، معنی لغات و کلمههای هم خانواده و متضاد و مخالف درس ۵ پنجم رهایی از قفس کتاب فارسی کلاس چهارم دبستان را جمع آوری کرده ایم.
معنی شعر رهایی از قفس
روزی بود و روزگاری. در شهری، بازرگان ثروتمندی بود که طوطی زیبا و شیرین زبانی داشت. او هر روز با طوطی، سخن میگفت و از صحبتهایش لذّت میبرد. بازرگان، روزی تصمیم گرفت به هندوستان سفر کند. او هر بار که به سفری میرفت برای دوستان و غلامانش هدیهای میآورد.
بازرگان، طوطی خود را بسیار دوست میداشت و در این فکر بود که برای او هم سوغاتی گرانبها بیاورد؛ امّا نمیدانست چه بخرد که طوطی را خوشحال کند؛ پس…
گفت طوطی را چه خواهی ارمغان
کارمت از خطه ی هندوستان
معنی: به طوطی گفت: سوغاتی چه میخواهی که از سرزمین هندوستان برایت بیاورم
گفت آن طوطی که آن جا طوطیان
چون ببینی، کن زحال ما بیان
معنی: طوطی گفت:زمانی که آن جا طوطی های دیگر را دیدی وضعیت من را برای آن ها بگو
کان فلان طوطی که مشتاق شماست
از قضای آسمان در حبس ماست
معنی: بگو که فلان طوطی که آرزوی دیدار شما را دارد از سرنوشت و تقدیر بد در اسارت ما است
طوطی ادامه داد: «ای بازرگان مهربان و ای دوست همزبان، سلام مرا به طوطیان هندوستان برسان. از آنها چارهی گرفتاری مرا بخواه و بگو: چرا یادی از این دوستِ اسیر و دلتنگ خود نمیکنند».
او هم قول داد که سلام و پیغامش را به طوطیان هندوستان برساند.
بازرگان، پس از چند شبانهروز به هندوستان رسید. در آنجا چشمش به دستهای از طوطیان افتاد. سلام و پیغام طوطیاش را به آنها داد. طوطیها که پی در پی حرف میزدند و شادی میکردند، با شنیدن حرفهای بازرگان لحظهای ساکت ماندند. بازرگان، چشمش به طوطیها بود که ناگهان دید یکی از آنها به خود لرزید و از بالای درخت افتاد و مُرد.
این چرا کردم، چرا دادم پیام
سوختم بیچاره را زین گفت خام
معنی: این چه کاری بود کردم ، چرا این پیغام را دادم با این سخن بیهوده و ناپخته باعث مرگ آن بیچاره شدم
او وقتی تجارتش را در هندوستان تمام کرد به سوی سرزمین خود به راه افتاد و به خانهی خویش بازگشت.
کرد بازرگان تجارت را تمام
باز آمد سوی منزل شادکام
معنی: بازرگان تجارت را به پایان رساند خوشحال به سوی منزل بازگشت
هر غلامی را بیاورد ارمغان
هر کنیزک را ببخشید او نشان
معنی: به هر خدمتکاری و نوکری یک سوغاتی داد به هر خدمتکاری هدیه ای بخشید
گفت طوطی ارمغان بنده کو
آنچه گفتی آنچه دیدی باز گو
معنی: طوطی گفت پس سوغاتی من کو هر چی گفتی و دیدی را برایم تعریف کن
گفت گفتم آن شکایت های تو
با گروهی طوطیان ، همتای تو
معنی: بازرگان گفت درد دل و شکایت های تو را برای چند تا طوطی مثل خودت گفتم
آن یکی طوطی، ز دردت بوی برد
زهره اش بدرید و لرزید و بمرد
معنی: یکی از طوطی ها دردت را فهمید ترسید و لرزید و مرد
بازرگان وقتی همه چیز را برای طوطیاش بازگفت، طوطی لحظهای کوتاه، سر به زیر انداخت و به فکر فرو رفت. بازرگان، پیش رفت تا او را دلداری دهد که ناگهان دید طوطیاش، درست مثل همان طوطی هندوستان، شروع به لرزیدن کرد، لحظهای بعد، افتاد و مُرد.
بازرگان که دید طوطی شیرین زبان و شکّر سخن او از دست رفته است بر سر و سینه زنان، شروع به گریستن کرد؛ امّا وقتی دریافت که دیگر گریه و زاری، فایده ندارد، طوطی را از قفس بیرون آورد و از پنجرهی خانه به باغ انداخت؛ ولی طوطی بر زمین نیفتاد، بلکه شروع به پرواز کرد و روی درختی نشست.
بازرگان از این کار طوطی، تعجب کرد؛ امّا طوطی که حالا از بند قفس آزاد شده بود با خوشحالی گفت: «ای خواجه، دوست من در هندوستان با آن کار خود، راه رهایی را به من آموخت».
معنی لغات درس پنجم رهایی از قفس
بازرگان: تاجر
حبس: زندان ، بازداشت
دلتنگ: غمگین
شیرین زبان: شیرین گفتار
گران بها: با ارزش
غلام: نوکر ، خدمتکار
ارمغان: هدیه ، سوغات
کارمت: که برای تو بیاورم
خطه: سرزمین
فلان: اشاره به شخص نامعلوم
مشتاق: دارای شوق ، آرزومند
قضا: تقدیر ، سرنوشت
دلداری دهد: همدردی کند ، غم خواری کند
شکر سخن: شیرین سخن ، شیرین گفتار
گنبد کبود: منظور آسمان آبی است
غصه: ناراحتی ، غم
قافله: کاروان
پیغام: پیام
بازگو کردن: سخنی را دوباره گفتن
خواجه: بزرگ ، سرور ، تاجر
همتا: همانند ، مثل
زهره اش بدرید: ترسید
شگفت زده: کسی که تعجب کرده ، متعجب
زین: از این
خام: بیهوده
شادکام: خوشحال
کنیزک: خدمتکار ، زنی که برده باشد
نشان: علامت ، نشانه
دریافت: دانست ، فهمید
گریستن: گریه کردن
بند: طناب
ماجرا: اتفاق
اسیر: زندانی
کلمات هم خانواده درس رهایی از قفس
لذیذ: لذت
حبس: محبوس
شگفت زده: شگفت انگیز
مشتاق: اشتیاق – شوق
سکوت: ساکت
وقت: اوقات
حال: احوال
تجارت: تاجر
تعجب: متعجب
شاکی: شکایت
حس: احساس
عبور: عابر
اسیر: اسارت
علم: علم – معلم
کلمات مخالف
ثروتمند ≠ فقیر
رهایی ≠ اسارت
اسیر ≠ آزاد
پرسش ≠ جواب ، پاسخ
خام ≠ پخته
گران بها ≠ ارزان
کلمات دارای ارزش املایی درس رهایی از قفس
ثروتمند – طوطی – سوغاتی – ارمغان – کارمت – خطه ی – پیغام – صحنه – موضوع – خواجه – زهره – شکر سخن – غار – باغ وحش
– باغچه – یک دفعه – مامور – غصه – اتفاقا – قاطر – حکمت – بازرگان – هندوستان – غالم – قضای روزگار – تجارت – کنیزک –
لحظه ای