سلام بر بانوی دو عالم. آنکه نامش بر عرش است و مزارش ناپیدا. هر چه از او بگوییم کم است چرا که ما در برابر او قطرهای در برابر دریا هم نیستیم. تنها این دلنوشته ها میتواند کمی از غم شهادتش را بکاهد. با مجموعهای احساسی و زیبا از دلنوشته حضرت فاطمه (س) به صورت خلاصه و کوتاه همراه دیبامگ باشید.
دلنوشته حضرت فاطمه (س) کوتاه
سلام بر تو ای بانوی آب و آیینه؛می خواهم وصفت کنم اما چگونه؟!!!تویی مصداق” لولاک” و منم قطعه ای از خاک،آخر خاک را چه به وصف افلاک؛تویی بهانه ی آفرینش عالم.خالقت تو را آفرید که جمال جلالش را به منصه ی ظهور بگذارد. شکوفه های بهاری در دامن پر مهر تو جان گرفتند.بانوجان! تو مادر پدری.فداکارترین همسری.مهربانترین مادری.بر همه ی زنان سروری.صدیقه ی اطهری.
تو بگو:
در را درست کنم،
با چادر خاکی ت چه کنم؟
تو بگو:
حسین را برگیرم،
غصه ی حسن را چه کنم؟
تو بگو:
فضه بیاید و نان درست کند،
آسیاب را کجا بگذارم؟
تو بگو:
موهای زینب را شانه کنم،
کلثوم را چه طور التیام دهم؟
تو بگو:
بوی دود را با عود می برم،
کوچه را چه کار کنم؟
تو بگو…
فاطمه! بگو علی بدون تو چه طور زنده بماند؟!…
← دلنوشته کوتاه حضرت فاطمه زهرا (س) →
یاسی میان در و دیوار
میخِ در
چادرِ خاکی
آه…!
بشکند دستی که
پای آتش را
به خانه کشاند
مادر صدا زد:
“فضه مرا دریاب، محسنم…”
فاطمه جان! داستان مصیبت های تو ،مظلومیت تو،غربت تو،شهادت غریبانه ات،دفن شبانه ات… دلم را لبریز از اندوه می کند؛اما وقتی به این می اندیشم که الگویی باعظمت چون تو دارم، قلبم پر از شور و شعف می شود و با داشتنت بر خود می بالم.بانو جان یاریمان کن که سخت به یاری ات نیازمندیم.
مادرهرکاریکند،
بچههایادمیگیرند،
مثلااگرشهیدشود…
مثلااگربیحرمشود…
مثلااگرغریبشود…
مثلااگرزودپیرشود…
آهمادرم…😭
مادر جان ! زمانیکه نعره های بدخواهان، پشت درب خانه به گوش تو رسید، برخاستی و قیام نمودی.
حتی وجود محسن هم نتوانست تو را از حرکت باز دارد، بر خاستی تا با تمام وجود از حق دفاع کنی. مادر چگونه میتواند بیحرمتی به علی را تحمل کند؟ ! ! چه خوب فدا شدن را به بچه هایت یاد دادی، فدا شدن در راه حق، زمانیکه دیگران حتی از حق سر باز میزنند که هیچ ، بلکه پرچم عنانیت و دشمنی با علی(ع ) را برافراشته اند وچه خوب دست ما را رو کردی و به ما یاد دادی معنای فدایی را! چه بسا که ما هم خود را فدایی حق زمانه ، پسرت مهدی میدانیم! هنگامیکه پشت در قرار گرفتی و ضربه لگد آن ملعون به درب باعث جراحت پهلوی تو شد حتی درب هم دیگر تاب ماندن نداشت و از درون سوخت.
← دلنوشته حضرت فاطمه زهرا (س) →
به گمانم اسپند روضه ها
را دوباره روشن کرده اند!
نسیم…
بوی دود با خود آورده!
و از گوشه و کنار…
میشنوم…
روضه ی مادر را !
آسمان…
میبارد و گواهی میدهد
با شنیدن حکایت تو
باید زار زار گریست !
و مگر میشود از داغ تو
سرود و نسوخت؟
سلام بر بانوی پهلو شکسته
بر بانویی که زمین خورد ولی نگذاشت اسلام زمین گیرشود
همسری که درسن کم تنها غمخوار علی بود
مادری چون تو فقط می تواند کسی چون زینب راتربیت کند که با خطبه های غرارش لرزه ورعشه برتن یزیدیان بندازد
چگونه تورا مادر بخوانم وقتی جز گناه وناراحتی برایت چیزی نداشتم
وقتی غریب زهرا چشمانش بخاطر گناهای من گریونه
من شرمنده ام جایی زندگی می کنیم که دم از حسین دم از فاطمه دم از اسلام میزنیم ولی توی حجاب ،حق الناس و…توی ابتدایی ترینها موندیم ،چقد دور شدیم از تو
میشه روزی برسه دوش به دوش غریب زهرا ،دوش به دوش منتقم خون حسین بجنگم وجز یاراش باشم
خدا زیباترین شعرش را سروده است!
مصراع اول…
در خانه ی محمد و خدیجه(علیهماالسلام)
چشم به جهان گشود…
و قافیه ی مصراع دوم…
وقتی ردیف خواهد شد…
که آخرین فرزند فاطمه(سلاماللهعلیها)
کنار کعبه ظهور کند!
این، زیباترین شعر تمام تاریخ است؛
زیباترین سرودهی خلقت!
میتوان زیبا زیست، می توان آن قدر خوب بود که خوبیها در برابرت به مفهوم دیگری پیدا کنند. میتوان گرم بود و پر از امید … اگر فاطمه زهرا (س)، امیدواری یاریات باشد، میتوان ستاره بود و چون ستاره به زندگی خود و دیگران نور تاباند. زندگی میتواند به موسیقی شادیآوری بماند، وقتی فاطمه زهرا (س) پشتیبان تو باشد.
میتوان هیچ غمی نداشت، در حالی که دختر پیامبر (ص)، ضمانت آبروی تو در درگاه پروردگاری باشد. سلام بر مظلومیت زهرا و خاندان پاک و مطهر وی …
← دلنوشته احساسی حضرت فاطمه زهرا (س) →
« آه از اندوه ریحانه رسول »
فاطمه علیهاالسلام ، صبر لایزال نبوی بود که در هیأت عفتی سر به فلک کشیده، چادر به سر می کشید و در کوچه های مدینه، در تمام رهگذرهای هستی، حضور خدا را به کائنات، یادآور میشد.
سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یکتنه حقیقت را خاموش نکند.
افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد! آه از زمزمه های شرحه شرحه بتول که در نیمه شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می افکند! آه از ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله که در مشام حسادتِ زمین، به هدر میرفت و چشمانِ حقیقت ستیز زمانه، رخساره طهارتش را طاقت نداشت.
ای وای مادرم، دوباره دست به بازویت گرفتی و مرا پریشان کردی، ای وای مادرم، دوباره پهلویت درد گرفت و مرا در هول و ولا انداختی. بمیرم برای تو مادر خوبم. ای وای مادرم، حال تو به اضطرار و ناله رسیده است و من ضجه می زنم، ای وای مادرم، حیدر کرار پس از تو در این شهر غریب تر از پیش می شود و من بر مظلومیت علی گریانم، کاش فدایتان می شدم با این جگر خون شده ام.
حضرت فاطمه (س) را نمی توان با شعر یا نوشته توصیف کرد. فاطمه را باید حس کرد. دلت، رفتارت و گفتارت که مورد پسند فاطمه شد؛ قبر مخفی بانوی دو عالم آشکار می شود. دلتان که مملو از محبت فاطمه شد، قبر او را در دل مصفای خود می یابید.
فاطمه جان
ای گوهر یکدانه و در دردانه، ای دختر پاک پیغمبر خدا و خدیجه ی کبری (س ) و ای زوجه ی باوفای علی مرتضی ( ع )، ای مادر گرامی امام حسن ( ع ) و امام حسین ( ع ) و ام الائمه، ای مادر پیشوایان و یازده امام ( ع )
تو مجسمه ی تقوا و فضیلتی که در خانه ی وحی و نبوت و رسالت تربیت یافته ای و از دانش و بینش و تهذیب و هدایت آراسته ای و با ایمان کامل در خط صراط مستقیم حق و حقیقت در اشارات نبوت دنباله رو ولایت بودی
به صبح و شام نگویم به جز دریغ، دریغ
یکی چنان که تو بودی جهان، به یاد نداشت
امروز رحیل رحلت و کاروان هجرت، گوهر گران سنگی را از صدف حیات به معراج ممات رحمت رحمان رسانیده است و عاشقان و شیفتگان جوهر قدسیه را به سوگ نشانده است.
خواستم بگویم فاطمه دختر خدیجهٔ بزرگ است، دیدم فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه دختر محمد است، دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه همسر علی است، دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر حسنین است، دیدم که فاطمه نیست.
خواستم بگویم که فاطمه مادر زینب است، باز دیدم که فاطمه نیست.
نه، اینها همه هست و اینهمه فاطمه نیست.فاطمه فاطمه است
دکتر علی شریعتی