پانزدهم شعبان در تقویم قمری به مناسبت زادروز مهدی موعود و منجی عالم و برقرار کننده عدالت شناخته میشود. این جشن مختص ایران نبوده و در بسیاری از کشورهای مسلمان نیز برگزار میشود. اجرای اعمال مخصوص شب و روز نیمه شعبان، نشان دهنده عشق و ارادت قلبی به مهدی موعود و پذیرش عدل الهی است که با ظهور قائم آل محمد برقرار میشود.
با استفاده از این دکلمههای احساسی را میتوان در مراسمهای نیمه شعبان قرائت کرد تا دلهای منتظران امام زمان (عج) را با امید و عشق پیوند دهد.
کاربران گرامی برای احساسیتر کردن اجراهایتان میتوانید از مجموعه موسیقی بی کلام برای دکلمه نیز استفاده نمایید.
دکلمه نیمه شعبان
به نام آنکه زمین را امید بخشید و آسمان را روشنی…
ای آخرین ستارهی شبهای بیپناهی!
ای ماه پنهان در پشت پردههای صبر و انتظار!
نیمهی شعبان است و دلهای عاشقان، سرشار از شوق دیدار تو…
در هوای یادت، چشمهایمان به آسمان دوخته شده
و لبهایمان، بیتابِ نام زیبایت.
مولای مهربانم!
تو همان نغمهی آرامشی
که دلهای بیقرار را به امید فردایی روشن، زنده نگه میدارد.
در کوچههای انتظار، هر صبح و شام، نامت را صدا میزنیم.
ای وارث پاکیها!
در هجوم تاریکی و طوفانهای زمانه،
تنها نگاهی از تو کافیست
تا دلهای مرده را زنده کنی
و شکوفههای ایمان را بر شاخههای خشکیدهی دلهایمان برویانی.
ما، اسیران غفلت و دچار تردیدیم…
ولی هنوز به عشق تو زندهایم،
به امید روزی که بیایی و دنیا را از عدل و نور لبریز کنی.
آقای من!
اگرچه سالهاست
که چشمانمان به راه آمدنت دوخته شده،
اما عشق تو، لحظهای از دلهای ما محو نشده است.
ای نور دلها!
در این شب مبارک نیمه شعبان،
با دلی سرشار از امید،
به درگاه خداوند دست دعا برمیداریم
و با اشکهایی که از شوق و دلتنگی آمیخته شدهاند،
نجوای عاشقانهی دلمان را تقدیمت میکنیم.
اللهم عجل لولیک الفرج…
مولای غریبم، بیا…
💕💕💕
سلام بر جانها، طراوت هستی، شادابی بخش روزگاران
سلام بر امام عالَم و آدم، مولای انس و جان، یکتا نگار جهان
سلام بر امید زندگی و مایه حیات…!
سلام بر مهدی، آنکه نام دلنشینش جان را معطر میکند و یاد دلانگیزش روح را طراوت میبخشد… سلام بر تو ای بقیه اولیای خدا در زمین، ای ذخیره خاندان وحی، ای آخرین امید سالروز میلادت را جشن میگیریم و یکدیگر را غنچههای تهنیت نثار میکنیم و شکوفههای تحیت میافشانیم…
اما همینکه خاطر را از یاد ولادتت خوش میداریم، گلخندههای شوق بر لبهایمان میپژمرد و غمی بزرگ بر جانمان سایه میافکند و نقش خیال را برهم میزند. غم دوری تو عزیزترین…
آخر کدام هجران دیر پای تاریخ است که بیش از هزار و صد سال به درازا کشیده شده باشد؟!
آیا هجران امروز ما به فردای وصال تو نمیرسد؟!
آیا درد عالم سوز ما را درمانی نیست؟!
آیا تشنگی ما را آب گواراریی فرو نخواهد نشاند؟!
آری وعده خدا تخلفناپذیر است. به یقین روزی خواهد آمد…!
این یلدای هجران را صبحی در میرسد. این زمستان بیفروغ را قدوم بهاران در هم خواهد شکست.
روزی خواهد رسید که آفتاب از کعبه میدمد و گلهای امید شکوفه میکند. زمین به نور پروردگارش روشن میشود.
تو خواهی آمد، ذوالفقار علی در دست. بر کعبه تکیه خواهی زد و فریادی جهانگیر بر خواهی داشت که: انا بقیه الله المنتقم!
💕💕💕
سلام بر حضرت آخرین
سلام بر مولای دوازده
سلام بر عصمت چهارده
شاعر نیستم که قافیه ها و ردیفها رابچینم تا برای منتظرین شعر بگویم تا خوششان بیاید
من برای مولا سخن می پراکنم
برای غریب بین دوستان
برای اشنای بین دشمنان
به خدا دشمنان او را بهتر از من می شناسند
حضرت عشق میدانیم مرا می شناسی خوب هم می شناسی گرگم در لباس بره
گرگ هوسم جامعه های ایمان را پاره کرده
اما چکار کنم هر جور که نگاه می کنم تورا دوست دارم نمی دانم چرا فقط می دانم بخاطر پاکی و مظلومیتت
اقا تو غایب نیستی ما در غیبت به سر می بریم برای ظهور و حضور ما در کنارت دعا کن
در غیبتی بی پایان
اما امید داریم هرقدر که ما بد باشیم شما بیشتر خوبی و مهربان آقا ما در بین دشمنان همیشه کنایه ها را تحمل می کنیم بیا لطفی کن دست ما را بگیر
ما را از نامهربانی های نفسمان نجات بده
نفس افسار را به هر طرف که می خواهد می کشد ما موجودی بی ارداده شده ایم ولی در ته دل همیشه تو را دوست داریم
بیا و ما را نجات بده
آقا کم آوردیم از دنیا و نفسمان
نجاتمان بده از اینها که بگذریم که شرح حال ماست که شما بهتر بران واقفید حالتان چطور است خوبید
خدا کند که یکی از منتظرین دل شما را شاد کرده باشد به خاطر عمل نیکش
شما خوشحال باشید بس
می دانم از دست ما ناراحتید
آقا تو روخدا
دعایی به حال کویریمان کن
تو دریایی
💕💕💕
از پروانه خواستم, راز سخن گفتن با گلها را برایم بگوید.
پاسخ داد: سخن گفتن با گلها به چه كارت آید؟
گفتم: دنبال گلی می گردم. میشناسیاش؟؟؟
گفت: كدامین گل تو را اینچنین بیتب و تاب كرده است؟
گفتم: به دنبال زیباترینم.
گفت: گل سرخ را میگویی؟
گفتم: سرختر از آن سراغ ندارم.
گفت: به عطر كدامین گل شبیه است؟
گفتم: خوشتر از آن بوی دیگری نمیشناسم.
گفت: از یاس میگویی؟
گفتم: سپیدتر از آن نیز نمیدانم.
گفت: در كدامین گلستان میروید؟
گفتم: در گلستانی كه از شرم دیدگانش هیچ گل دیگری نمیروید
به ناگاه دیدم پروانه،
مستانه بیقرار شده است.
بیتابتر از من ناآرامی میكند ….
از این گل و آن بوته، سراغش را میجوید ….
گفت: اسمش چیست كه اینگونه از آدمیان دل برده است؟
گفتم به زیبایی نامش ندیدم.
گل نرگس را میگویم. میشناسیاش؟؟؟
به ناگاه دیدم پروانه، توان سخن گفتن ندارد.
بالهایش به روشنی شمع میدرخشید.
گویی شعله از درون، وجودش را به التهاب درآورده بود.
توان رفتن نداشت …
به سختی خود را به روی باد نشاند و از مقابل دیدگانم دور شد ….
او گل نرگس را یافته بود. شرارههای وجودش خبر از آن گل زیبا میداد ….
اینك دوباره من ماندم و این نام آشنا و غریب ….
در صحراهای غربت, تا آدینهای دیگر, به انتظار نشستهام،
تا شاید به همراه پروانهای, به دیار آشنایت قدم گذارم ….
مهدی جان ….
پروانهوارم كن كه دیگر تحمل دوریت ندارم ….
مولای من میدانم كه لحظه دیدار نزدیك است اما دیگر توان ثانیهها را ندارم ….
میدانم كه چیزی به پایان راه نمانده است اما دیگر توان رفتن ندارم ….
میدانم كه تا سپیدهدم وصال، طلوع و غروبی چند, باقی نمانده است، اما دیگر تاب سرخی غروب را ندارم ….
از این رنگ رنگ پروانههای دروغین خسته شدهام…….
از آدینههای سراب گونهی بی وصال به ستوه آمدهام……..
دیگر توان رفتن ندارم…….
زودتر بیا
گل نرگس بیا
العجل العجل یا مولای یا صاحب الزمان
💕💕💕
پنجره دلم که قابی شکسته دارد صدایت می زنم
نسیم نام تو بر لبهایم می وزد
خیال سبزت همیشه با من است
تو این جایی، در قاب پنجره هایی که رو به باغ خدا باز است
دستهایت طراوت و سبزی را تکرار می کند
از نگاهت ستاره و مهتاب می چکد
خورشید ذرهای از مهربانی توست
اگر ابر می بارد
اگر گل می روید
پرنده اگر می خواند
چشمه اگر می جوشد
رود اگر می خروشد
برای توست
زیرا تو آن رویای صادقانهای که ظهورت مرهم تمام زخمهاست
تو آن قدر زلال و پاکی که از غبار پنجره ها دلت می گیرد
شاید پیش از آمدنت باران ببارد و آسمان، تمام کوچهها و خانهها را بشوید
ای سبز
ای بهار
ای نور
ای امید
دستهای مهربانت را که از نوازش لبریز است
و نگاه روشنت را که آئینه صداقت است
دوست می دارم
بگو چشمهای ما کجا مهربانی نگاه تو را می نوشد
و دلهای ما کی با ظهور تو آرام می گیرد
💕💕💕
نور وجود توست که آتش شوق را در دل تاریک ما بر می فروزد و گرمای حضور توست که گوهر وجود را در میان کوران و سرمای دوران به زیر کوه های یخین زنده نگاه می دارد.
بس طولانی است که این نگاه های منتظر، به راه آمدنت دوخته مانده است و اندوهبار که دیده هایمان به راهت سپید گشت و هنوز سپیده دمان طلوع تورا نظاره نکرده است.
وعدهء دیدار تو و نیوشیدن صدای پر مهرت خواب را از زبانمان می زداید و ذکر نامت را بر زبانمان روشن نگاه می دارد.
چه باغبانانی که از بین ما رفنتند و زمان ظهور تورا درک نکردند.
که پرچم اندیشه شان را بدست ما سپردند و نوید دیدارت را به گوش ما امانت نهادند.
در راه تو ای یوسف مصر وجود…! چه گام ها که نرفتیم و چه رنج ها که نبردیم…
خورشید گرم تابستان را به خنکای طراوت کلامت سرد کردیم و یخ و برف زمستانی را به گرمای نگاهت آب نمودیم.
ای کلامت آب گوارای لب های خشکیده دل های بندگان!
ای نگاهت کیمیای قلب های یخ بسته در اوج سرمای زمان!
ای آسمان پر ستاره، ای بیکران آبی…
تو امید هر مأیوسی!
تو اوج آرزوی پرنده های محبوسی!
تو منتهای آمال ماهی های حوضی!
تو کیستی که خورشید خجل از نور توست و روی ماه کم شده از روی توست.
تو آنی که یوسف پیمبر خادم درگاه توست و خضر نبی ملازم درگاهت.
هم آنی که… آدم تا خاتم…، عیسا و موسای کلیم…، نوح نبی و ابراهیم خلیل…،
در اوج خستگی و ترس، در تمام لحظه های سخت،
چشم امید به روزگار حضور تو سپردند!
ای زیباترین گل بوستان خدا در زمین!
ای جانشین انبیاء و اولیاء!
به کدامین گناه روسیاهان، نگاه را دریغ می داری؟
و به کدامین دعای مشتاق نظر مهربارت خواهد افتاد؟
بر ما هم ببار! ای طراوت باران بهاری از تو.
برما هم بتاب! ای انرژی بخش گرمای خورشید.
ای منتها آرزوی آرزومندان! آرزوی تو همه آمال ماست نه بالاترین آنها.
خواسته ما از خدا ظهور توست که همه چیز در ظهور توست.
و خواسته ما از تو نیم نگاهی است به ما که رنج و درد و غم دوری تو را از یاد بریم.
ای نگاهت کیمیا، ای کلامت کیمیا!
در پس کدامین ابر غیبت مانده ای که گرمایت جان را می نوازد و چهره نمی نمایی!
ای دوای دردهای کهنه تاریخ…! ای داروی زخم ستمدیدگان…!
در کجای این هستی نظاره گر ظلم نشسته ای و چشم به فرمان خدا دوخته ای؟
ای صبر بی پایان خدا در وجود تو آکنده!
ای چشم بینا و ای گوش شنوای خدایی!
ای که به اشارتی بنای ظلم در هم افکنی و کارنامه ننگینشان به هم پیچی! ای دست قدرت خدا در زمین! ای نور هدایت خدا!
ای سبزی هر باغ و چمن!
ای سپیدی نیلوفری!
ای مهدی!
آقای من! مولای من! ای جان جهان!