کلمهی دورترین یکی از صفتهای اشاره است که برای نشان دادن اجسام یا مکانهایی که از ما دور هستند به کار برده میشود. “دورترین” یک واژه در زبان فارسی است که از صفت “دور” بهمعنای فاصله زیاد از یک نقطه مشخص، به همراه پسوند “ترین” (که نشاندهنده حالت عالی است) تشکیل شده است. این کلمه برای توصیف چیزی که بیشترین فاصله را از یک نقطه مرجع دارد، به کار میرود. با ما همراه باشید تا با این نمونهها، دنیای کلمات را بیشتر بشناسید.
پیشنهاد دیبامگ
جمله سازی با “دورترین ” کلاس دوم ابتدایی
- او در دورترین نقطهی شهر زندگی میکند.
- برای رسیدن به هدفش، دورترین راهها را پیمود.
- کتابخانه در دورترین قسمت مدرسه قرار دارد.
- ماجراجوی شجاع به دورترین کوهها سفر کرد.
- صدای موسیقی از دورترین خانه هم شنیده میشد.
- این عکس را از دورترین فاصله ممکن گرفتهام.
- او همیشه به دورترین احتمالات فکر میکند.
- در دورترین روستاها هم اینترنت برقرار شده است.
- از دورترین خاطرات کودکیام لبخند میزنم.
- او از دورترین روستا برای دیدن ما آمد.
- معلم گفت که دورترین ستارهها هم در آسمان دیده میشوند.
- ما به دورترین منطقه جنگل سفر کردیم.
- پرندهها گاهی تا دورترین سرزمینها پرواز میکنند.
- در مسابقه، او به دورترین هدف تیراندازی کرد.
- این کتاب درباره سفر به دورترین سیارهها است.
- در نقشه، دورترین کشورها را پیدا کردیم.
- خورشید یکی از دورترین نقاط آسمان به نظر میرسد.
- من به دورترین قله نگاه کردم و آرزو کردم آنجا باشم.
- کشاورزان به دورترین زمینها هم آب میبرند.
- از بالای کوه، دورترین خانههای شهر دیده میشد.
- بچهها برای پیدا کردن گنج به دورترین نقطه باغ رفتند.
- در مسابقه دو، او به دورترین خط پایان رسید.
جمله سازی با “دورترین ” کلاس سوم ابتدایی
- خورشید در دورترین نقطهی آسمان غروب کرد.
- ما به دورترین ساحل برای تفریح رفتیم.
- او از دورترین مسیر به خانه بازگشت.
- در دورترین لحظات زندگیام به یاد تو هستم.
- او در مسابقه، دورترین پرتاب را انجام داد.
- این نقشه دورترین مناطق را هم نشان میدهد.
- آنها در دورترین نقطهی جنگل اردو زدند.
- سفر به دورترین کشورها همیشه برایم جذاب است.
- این کهکشان در دورترین بخش فضا قرار دارد.
- او از دورترین مکان ممکن برایم نامه فرستاد.
- این ستاره یکی از دورترین اجرام آسمانی است.
- ماه یکی از دورترین نقاطی است که انسان به آن سفر کرده است.
- دانشمندانی که به دورترین کهکشانها نگاه میکنند، چیزهای زیادی یاد میگیرند.
- دورترین ایستگاه مترو با خانهی ما ۴ کیلومتر فاصله دارد.
- او دورترین صندلی را برای نشستن انتخاب کرد.
- خواهرم در دورترین فاصله با من نشست.
- خانهی خواهرم در دورترین فاصله از ما قرار دارد.
- دورترین فاصلهی ما از سوپرمارکت ۱ کیلومتر است.
- با دورترین مسجد ۵ کیلومتر فاصله داشتیم.
- او دورترین مدرسه را برای تحصیل انتخاب کرده بود.
- دوستم در دورترین کشور از ما زندگی میکند.
- نپتون دورترین سیاره به خورشید است.
- دورترین کشور از کشور ایران، آمریکا است.