پادشاهی ناکرانگ، نامی است که در تاریخ باستان کره، نه با قدرت نظامی، بلکه با یک تراژدی عاشقانه و سیاسی پیوند خورده است. این قلمرو، که در شمال شبهجزیره کره قرار داشت، به واسطه “طبل مقدس جامیونگ” (یک سیستم دفاعی افسانهای) از گزند دشمنان در امان بود. اما سرنوشت ناکرانگ زمانی تغییر کرد که شاهزاده هودونگ، فرزند زیرک و خوشسیمای امپراتور دائموسین (موهیول) از گوگوریو، عاشق شاهدخت لاهی، دختر پادشاه ناکرانگ شد. این پیوند عاطفی، تبدیل به یک نقشه ویرانگر شد؛ زیرا هودونگ، شاهدخت دلباخته را فریب داد تا طبل مقدس را نابود کند. در این مطلب جامع، به بررسی تاریخ، افسانه طبل جامیونگ و سرانجام غمانگیز این پادشاهی که با نیرنگ عشق سقوط کرد، خواهیم پرداخت.
پادشاهی ناکرانگ: از افسانههای «طبل جامیونگ» تا سقوط به دست گوگوریو
معرفی و جایگاه تاریخی ناکرانگ
پادشاهی ناکرانگ(Nakrangguk) (با تلفظ کُرهای نانگ نانگ(樂浪國)) یک قلمرو باستانی در شمال غربی شبهجزیره کره بود که در متون تاریخی کُرهای، بهویژه در کتاب سامگوک ساگی، به آن اشاره شده است. اگرچه استقلال کامل این پادشاهی محل بحث است و برخی آن را با فرمانداری نظامی هان (که با نام ناکرانگ شناخته میشد) مرتبط میدانند، اما روایتهای محلی و افسانهای آن را یک پادشاهی مستقل و حائل در برابر قدرتهای بزرگ زمان خود معرفی میکنند.
ناکرانگ کجاست؟
ناکرانگ در بخش شمالی شبهجزیره کره و احتمالاً در نزدیکی مرزهای امپراتوری نوظهور گوگوریو قرار داشت.
برخی روایات اشاره میکنند که خطه ناکرانگ در ابتدا پایتخت چوسان قدیم بوده و پس از سقوط چوسان، توسط امپراتوری هان تصرف شده و فرماندهان محلی چوسان مانند چویی ری (فرمانده معروف ناکرانگ) به خدمت هان درآمده و حکومت این خطه را برعهده گرفتند.
فرمانروایان کلیدی ناکرانگ
بر اساس افسانهها، شخصیت اصلی حاکم بر ناکرانگ در زمان برخورد با گوگوریو، چویی ری (Choi Ri) بود که با عنوان فرماندار یا پادشاه شناخته میشد. او نقش محوری در وقایع منجر به سقوط ناکرانگ داشت.
افسانهٔ مشهور: طبل جامیونگ و دو شاهدخت
مشهورترین روایتی که نام ناکرانگ را در تاریخ کُرهای ماندگار کرده، افسانهای است که در سریالهایی مانند «جامیونگ گو» نیز به تصویر کشیده شده و در سامگوک ساگی نیز ثبت شده است. این افسانه، محوریت مقاومت و سقوط پادشاهی ناکرانگ است.
طبل جامیونگ (طبل خود-نواز) چیست؟
در افسانهها آمده است که در ناکرانگ یک «طبل مقدس» (یا طبل جامیونگ) وجود داشته که یک ساز یا وسیلهٔ دفاعی جادویی بوده است.
هر زمان که دشمنان به مرزهای ناکرانگ حمله میکردند، این طبل بهطور خودکار شروع به نواختن میکرد و نگهبانان و پادشاهی را از خطر آگاه میساخت. این طبل به نوعی سیستم هشداردهندهٔ بینقص ناکرانگ محسوب میشد که محافظت در برابر حملات ناگهانی را تضمین میکرد.
ماجرای شاهزاده هودونگ و خیانت شاهدخت
داستان سقوط ناکرانگ با دخالت شاهزاده هودونگ (Hodoong)، پسر امپراتور تموشین (موهیول) از گوگوریو، گره خورده است. امپراتور تموشین (موهیول) که قلمرو گوگوریو را گسترش داده بود، تصمیم به فتح ناکرانگ گرفت، اما طبل جامیونگ مانع اصلی این حمله بود.
شاهزاده هودونگ، با برنامهریزی پدرش یا به انگیزه خود، به ناکرانگ رفت و با شاهدخت ناکرانگ (لاهی)، دختر پادشاه چویی ری، آشنا شد و بین آن دو پیوندی عاطفی شکل گرفت.
هودونگ با فریب شاهدخت و ابراز علاقه، از او خواست تا برای اثبات عشقش، طبل مقدس جامیونگ را که در اسلحهخانه نگهداری میشد، از بین ببرد و آن را پاره کند تا ارتش گوگوریو بتواند بدون هشدار قبلی حمله کند.
شاهدخت که فریفته هودونگ شده بود، در نهایت دستور او را اجرا و طبل یا شیپورهای هشداردهنده را نابود کرد. ارتش گوگوریو در سال ۳۷ میلادی، با استفاده از فقدان سیستم هشدار، به سرعت حمله کرد و ناکرانگ را فتح نمود.
سرنوشت شاهدخت ناکرانگ و پایان پادشاهی ناکرانگ
پس از نابودی طبل و حمله گوگوریو، پادشاه چویی ری متوجه خیانت دخترش شد. برای جلوگیری از عواقب وحشتناکتر، چویی ری دخترش را کشت (در روایات دیگر گفته شده که شاهدخت خودکشی کرد) و سپس تسلیم ارتش گوگوریو شد. با این اقدام، پادشاهی ناکرانگ به سرزمینهای گوگوریو ملحق شد و از صحنه تاریخ مستقل شبهجزیره کره محو گردید.
جمع بندی
پادشاهی ناکرانگ، اگرچه عمر کوتاهی داشت و استقلالش مورد مناقشه است، اما در تاریخ و فرهنگ عامه کُرهای از جایگاه ویژهای برخوردار است. داستان سقوط آن به دلیل یک خیانت عاشقانه (ماجرای هودونگ و شاهدخت ناکرانگ) و نقش یک سیستم دفاعی اسرارآمیز، آن را به نمادی از آسیبپذیری حکومتها در برابر دسیسههای سیاسی و عاطفی تبدیل کرده است. فتح ناکرانگ توسط امپراتور تموشین، یک گام مهم در گسترش قلمرو و تثبیت قدرت امپراتوری نوپای گوگوریو بود.



