شعر آمد بهار جانها + عکس نوشته، متن و دانلود آهنگ چاوشی و غزل خوانی

در ادامه این مطلب متن شعر آمد بهار جانها محسن چاوشی و شعر کامل مولانا را به همراه فایل صوتی آهنگ چاوشی، غزل خوانی شعر مولانا و مجموعه ای از عکس نوشته های مرتبط با این شعر قرار داده شده است.

احتمالا شما هم آهنگ معروف “امد بهار جانها محسن چاوشی” را شنیده اید. چاوشی با روح بخشی به فصل بهار با این آهنگ و شعر مولانا جایگاه ویژه‌ای در دل‌ها پیدا کرده است. این تلفیق هنرمندانه، زیبایی‌های بهار را با عمق و معنای اشعار مولانا درآمیخته و اثری جاودانه خلق کرده است.

در این مجموعه، زیباترین عکس‌نوشته‌های این شعر فاخر، همراه با متن کامل و امکان دانلود آهنگ چاوشی و غزل‌خوانی شعر مولانا، گردآوری شده است. با تماشای این عکس‌نوشته‌ها و شنیدن این آهنگ دلنشین، روح خود را به بهار بسپارید و از زیبایی‌های این فصل لذت ببرید.

متن آهنگ آمد بهار جانها محسن چاوشی

آمد بهار جان ها ای شاخ تر برقص آ
چون یوسف اندر آمد مصر و شکر برقص آ
ای شاه عشق پرور مانند شیر مادر
ای شیرجوش در رو جان پدر برقص آ

آمد بهار جان ها ای شاخ تر برقص آ ای شاخ تر برقص آ
ای شاخ تر به رقص آ جان پدر برقص آ جان پدر برقص آ

از پا و سر بریدی بی پا و سر برقص آ ای خوش کمر برقص آ
از عشق تاجداران در چرخ او چو باران
آن جا قبا چه باشد ای خوش کمر برقص آ
در دست جام باده آمد بتم پیاده
گر نیستی تو ماده زان شاه نر برقص آ

آمد بهار جان ها ای شاخ تر برقص آ ای شاخ تر برقص آ
ای شاخ تر به رقص آ جان پدر برقص آ جان پدر برقص آ

از پا و سر بریدی بی پا و سر برقص آ ای خوش کمر برقص آ
ای شاخ تر به رقص آ جان پدر برقص آ جان پدر برقص آ
از پا و سر بریدی بی پا و سر برقص آ ای خوش کمر برقص آ

♪♪♫♫♪♪♯

دانلود اهنگ آمد بهار جانها چاوشی

پخش‌کننده صوت

⏬دانلود⏬

عکس نوشته آمد بهار جانها

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

شعر کامل آمد بهار جانها مولانا

آمد بهارِ جان‌ها ای شاخِ تَر به رقص آ

چون یوسف اندر آمد، مصر و شکر به رقص آ

ای شاهِ عشق‌‌پرور‌، مانندِ شیرِ مادر

ای شیرجو‌ش‌! در رو، جانِ پدر‌، به رقص آ

چوگان ِ زلف دیدی، چون گوی دررسیدی

از پا و سر بُریدی، بی‌پا و سر به رقص آ

تیغی به دست خونی، آمد مرا که: چونی؟

گفتم:«بیآ که خیر است»، گفتا: «نه شر» به رقص آ

از عشق، تاج‌داران در چرخِ او چو باران

آن جا قبا چه باشد؟ ای خوش‌کمر! به رقص آ

ای مست ِ هست‌گشته، بر تو فنا نبشته

رقعه‌ی فنا رسیده، بهرِ سفر به رقص آ

در دست، جام ِ باده، آمد بُتم پیاده

گر نیستی تو ماده، ز آن شاه ِ نر به رقص آ

پایان ِ جنگ آمد، آواز ِ چنگ آمد

یوسف زِ چاه آمد، ای بی‌هنر! به رقص آ

تا چند وعده باشد؟ وین سَر به سجده باشد؟

هَجرم ببُرده باشد، دنگ و اثر به رقص آ

کی باشد آن زمانی؟، گوید مرا: «فلانی!»

کای بی‌خبر! فنا شو! ای باخبر! به رقص آ

طاووس ِ ما در‌آید و آن رنگ‌ها برآید

با مرغ ِ جان سراید: بی‌بال و پر به رقص آ

کور و کران ِ عالَم، دید از مسیح، مرهم

گفته مسیح ِ مریم کِ:«ای کور و کر!» به رقص آ

مخدوم، شمسِ دین‌ست، تبریز رشکِ چین‌ست

اندر بهار حُسنش، شاخ و شجر به رقص آ

دانلود خوانش غزل آمد بهار جانها

پخش‌کننده صوت

 

⏬دانلود⏬

غزل شمارهٔ ۱۸۹ دیوان شمس مولانا به خوانش سهیل قاسمی

 

نظر خود را با ما به اشتراک بگذارید